سجده موجودات عالم

فارسی 3513 نمایش |

در قرآن کریم در آیه 6 سوره الرحمن آمده: «و النجم و الشجر یسجدان؛ و گیاه و درخت (سر به فرمانند) و سجده می آورند». نجم معنی معروفش ستاره است ولی به گیاه هم اطلاق می شود. عرب وقتی می گوید نجم یعنی رویید، از زمین پیدا شد. گیاه که از زمین می روید به آن هم نجم می گویند کما اینکه به ستاره هم به اعتبار اینکه طول می کند نجم می گویند، یعنی این که عرب به ستاره نجم می گوید به اعتبار این است که از دیده انسان مخفی است بعد طول می کند. به گیاه هم از آن جهت نجم می گویند که مخفی است یعنی از زمین پیدا نیست، تخمش در زمین است و خودش نیست، بعد از زمین سر می زند و بر می آید. از این جهت به آن هم نجم می گویند. قرآن کریم می گوید نجم و درخت هم خدای خود را سجده می کنند، ساجد خدای خود هستند.
اینجا مقصود از نجم چیست؟ بعضی چون نجم بعد از شمس و قمر آمده است گفته اند پس شمس و قمر در حسابی هستند و نجم و شجر در سجده، و مقصود از نجم ستاره است. ولی اکثریت در اینجا گفته اند به دلیل این که (این مطلب) با واو عاطفه هم (آمده است مقصود از نجم ستاره نیست). آنجا که فرمود: «الرحمن* علم القران* خلق الانسان* علمه البیان* الشمس و القمر بحسبان؛ (خداوند) رحمان* قرآن را آموخت* انسان را آفرید* او را گفتن آموخت* خورشید و ماه بر حسابی (مقرر) در کارند» (الرحمن/ 1-5)  واو نیاورده، به اینجا که رسیده فرموده: «و النجم و الشجر یسجدان» برای اینکه در اینجا خواسته یک مطلب جدید بگوید.
علامت گذاری و نقطه گذاری در رسم الخطها یک امر جدید است و در قدیم معمول نبود و همیشه با واو عاطفه عمل می کردند. ولی ویرگول که امروز در نوشته ها آمده جای بسیاری از واوها را گرفته است. در قرآن خود نظم قرآن گاهی این واوها را برمی دارد یعنی همان حالت تعدید (به اصطلاحی که مفسرین هم گفته اند، می گویند سنه التعدید، منهاج التعدید) یعنی حالت برشمردن را دارد. انسان فقط در وقتی که می خواهد چیزی را بشمارد واو را می اندازد. مثلا کسی با شما مشورت می کند می گوید من چه کسی را به این مجلس دعوت کنم؟ شما می گویید: آقای حسن آقا، آقای احمدآقا، آقای علی آقا. دیگر نمی گویید و آقای احمدآقا و آقای علی آقا. در حالی که انسان می خواهد بشمارد این واو دیگر لازم نیست، واو را برمی دارد، قرآن خودش قبل از اینکه این چیزها بیاید، این کار را می کند یعنی مانند تعدید عمل می کند و واو را برمی دارد.
نفرمود: «الرحمن علم القران و خلق الانسان و علمه البیان و الشمس و القمر بحسبان»، اینها را بدون واو ذکر کرد مگر آنجایی که سیاق دارد تغییر می کند: «و النجم و الشجر یسجدان». مفسرین -شاید اغلبشان- گفته اند که مقصود از نجم در اینجا همان گیاه است به قرینه شجر و به قرینه یسجدان نه ستاره به قرینه شمس و قمر، چون مطلب دیگری می خواهد بگوید. اگر اینجا باز مقصود مثلا همان بحسبان می بود می گفتیم نجم هم ستاره است، ولی اینجا چیز دیگری می گوید: «و النجم و الشجر یسجدان».
خیلی تعبیر لطیف و عجیبی است: گیاه و درخت هم خدا را سجده می کنند. یعنی چه گیاه خدا را سجده می کند؟ گیاه همین عمل روییدنش سجده خداست، نه اینکه مقصود این است که درخت مثلا شبها که مردم به خواب می روند سرش را کج می کند و روی زمین می گذارد.
سجده او چیز دیگری است، اطاعت است، در مقابل امر پروردگار خود خاضع هستند. «ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین؛ سپس به آسمان پرداخت در حالی که (به صورت) دودی بود. آنگاه به آن و به زمین گفت: خواه یا ناخواه بیایید. گفتند: فرمانبردارانه آمدیم.» (فصلت/ 11) آن وقت که استوا پیدا کرد (به آسمان)، یعنی سماء و آسمان و این جو فوق را تحت تسلط خود قرار داد در حالی که او دود بود یعنی گاز بود، در وقتی که او به صورت یک گاز بود، خدا به این علویات و به زمین گفت بیاید (یعنی دستوری که من می دهم اطاعت کنید)، گفتند آمدیم در حالی که مطیع هستیم. معلوم است که آنجا سخن لفظ نیست، جواب لفظ هم نیست، امر پروردگار و قانون الهی را که بدون تخلف عمل می کنند، آن اطاعت آنهاست. آنجا به تعبیر «طائعین» آمده است، اینجا به تعبیر «یسجدان».
فارابی همین فیلسوف معروف اسلامی خود ما -که این روزها خیلی صحبتش بود و هزار و صدمین سالش را جلسه می گرفتند- در کتاب فصوص الحکم خودش تعبیر خیلی زیبایی دارد، می گوید: «صلت الساء بدورانها و الارض برججانها و الماء بسیلانه و المطر بهتلانه؛ آسمان با حرکت خودش دارد نمازش را می خواند و زمین با جنبش خودش نمازش را می خواند، آب با جریان خودش عمل نمازش را انجام می دهد و باران با آن ریزش خودش نمازش را دارد انجام می دهد». در این زمینه، مولوی شعرهای بسیار خوبی دارد:
معنی الله گفت آن سیبوبه *** یولهون فی الحوائج هم لدیه
ترجمه: سیبوبه درباره معنی الله گفت: الله کسی است که مردم در حوائج خود به حالتی واله به سوی او می روند.
بعد ذکر می کند که تمام ذرات عالم چگونه به درگاه الهی نیاز می برند و نماز می خوانند و نماز هر موجودی متناسب با مرتبه وجود خودش است، نماز هر موجود یعنی وظیفه خود را انجام دادن و مطیع امر الهی بودن. آنها مطیع تکوینی هستند و انسان باید این اطاعت را انتخاب کند، چون باید انتخاب کند گاهی هم عصیان و تمرد می کند. ای انسان! گیاه و درخت اطاعت پروردگارشان را می کنند سجده پروردگارشان را انجام می دهند، پس تو چرا نه؟: «فبای الاء ربکما تکذبان؛ پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد» (الرحمن/ 13).

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 24-21

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد