اتصال آنی و غیر دائمی پیامبران و عرفا با عالم غیب
فارسی 3583 نمایش |در زمینه اتصال آنی و غیر دایمی پیامبران و عرفا با غیب و عالم معنا داستانی که سعدی درباره یعقوب آورده خیلی خوب است. واقعا این جور بوده که یک پیغمبر، یک امام در یک حال خبر از غیب داشته و در حال دیگر نداشته، نه از غیب خبر نداشته، از داخل خانه خودش هم بی خبر بوده است.
در یک حالت این کشف برایش می شود و در حالت دیگر نه، که بسا هست که خداوند او را مؤاخذه کرده باشد و در اثر مؤاخذه آن حالت را از او می گیرد. یعقوب گفت: «انی لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون؛ من بوی یوسف را می شنوم اگر نگویید این خرفت و پیر شده.» (یوسف/ 94) سعدی می گوید:
یکی پرسید از آن گم گشته فرزند *** که ای روشن روان پیر خردمند
ز مصرش (از مصر نبوده) بوی پیراهن شنیدی *** چرا در چاه کنعانش ندیدی
بوی پیراهنش را از دور شنیدی ولی از خودش که او را در چاه کنعان مخفی کرده بودند - مطلع نبودی؟
بگفتا حال ما برق جهان (یعنی جهنده) است *** دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم *** گهی تا پشت پای خود نبینیم
و در آخر می گوید:
اگر درویش در حالی بماندی *** سر و دست از دو عالم بر فشاندی
اگر آن حالتی که برای درویش پیدا می شود برایش باقی بماند از افلاک هم می رود بالاتر ولی برقی است که برایش می جهد.
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر *** وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
در زمینه اینکه این حالت ها به صورت یک برق پیدا می شود و بعد زایل می شود و بعد او در فراق آن برق خیلی ناله می کند از این چیزها زیاد است.
در کلمات حضرت امیر هم کلمه "برق" هست. در نهج البلاغه است که می فرماید: «قد احیا عقله و امامت نفسه؛ عقل خود را زنده کرد و نفس خود را میراند.» «حتی دق جلیله و لطف غلیظه؛ تا اینکه آن غلظت هایش تبدیل به لطافت شد.» «و برق له لامع کثیر البرق؛ بعد یک لمعانی که برق زیاد دارد برایش ظاهر می شود.» (نهج البلاغه/ 220)
منـابـع
مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 157-156
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها