اسلام و بسط آن در اندونزی

فارسی 4611 نمایش |

در کتاب "رستاخیز اندونزی" فصل مربوط به "دین در اندونزی" آمده که: فعالیت های علنی مسلمین در سوماترا که دامنه فعالیت آن به جاوه و کالیمنتان کشیده شده بود منجر به اختلافات شدید بین مردم مسلمان و حکومت مذهبی بودایی ها در قرون 13 و 14 میلادی شد (از قرن هفتم تا قرن 14 میلادی، اکثریت مردم اندونزی، بودایی بودند و حکومتشان حکومت مذهبی بودایی بود) که بالاخره منجر به سقوط امپراطوری "موچوپاهت" گردید و اندونزی برای مدت یک قرن مرکز تبلیغات اسلامی در جنوب شرقی آسیا شناخته شد و این بیشتر به واسطه اصول اخلاقی و روحانی دین اسلام بود که بر پایه محبت و امانت و عدالت و اخوت و برابری و مساوات و سایر ملکات فاضله استوار بود، و این خصایص موافق طبع و قبول مردم بومی و عادات نیاکان آنان بود، لذا مردم اندونزی پس از صدها سال پیروی از دین بودا، در اندک زمانی از دین جدید استقبال نمودند...
با پیشرفت اسلام، مذاهب و فرهنگ برهمایی، به مناطق کوهستانی و دهات دور افتاده مشرق جاوه عقب رانده شد. در این قبیل اماکن هم عقاید بودایی و شیوایی و معتقدات قدیمی اهالی بومی اندونزی بیش از پیش با هم ممزوج و ترکیب گردید، ولی مذهب اسلام همچنان در پیشرفت بود و هر کجا عرضه می شد سایر مذاهب را تحت الشعاع خود قرار می داد (رستاخیز اندونزی، صفحه 31-32).
در همان کتاب می نویسد که دکتر سوکارنو در نطق خود گفت: "شرافت، صداقت، برابری، درستی. این است آنچه اسلام برای مردم اندونزی به ارمغان آورد." (همان مدرک، صفحه 28).
در کتاب "اسلام، صراط مستقیم" که به قلم جمعی از دانشمندان کشورهای مختلف اسلامی تألیف یافته و مجموعا به فارسی ترجمه شده است، مقاله "اسلام در اندونزی" به قلم "ب - ا - حسین جاجا و نینگرات" استاد علوم اسلامی دانشکده ادبیات اندونزی چنین می نویسد: قدیمی ترین سند تاریخی موجود که در آن ذکری از رواج اسلام در اندونزی شده است همانا خاطرات و شرح سفرهای مارکوپولو است که بعد از سال ها خدمت در دربار قوبلای قاآن در چین موقع مراجعت به ونیز به سال 692 هجری در ناحیه پارلاک، ساحل شمالی سوماترا، توقف و مشاهده کرد که مردم آن نواحی در اثر تبلیغ سوداگران ساراسین به اسلام گرویده اند...
ابن بطوطه متوفی 779 هجری جهانگرد معروف مراکشی در سال 746 هجری موقع مسافرت به چین از سامودرا دیدن نمود و در آن هنگام سلطان ملک ظهیر، نوه ملک صالح، پادشاه آن ناحیه بود، وی می گوید از استقرار دین اسلام در آن زمان تقریبا یک قرن می گذشت و از تواضع و زهد و دینداری سلطان که مانند مردم آنجا پیرو مذهب شافعی بود مطالبی در سفرنامه پر ارج خود نوشته است.
ملک ظهیر مجالس بحث و جدال درباره مطالب دینی و قرائت قرآن با حضور علما و متکلمین ترتیب داده بود و پیاده به نماز جمعه می رفت و گاه بی گاه با کفار نواحی داخلی می جنگید.

منـابـع

مرتضی مطهری- خدمات متقابل ایران و اسلام- صفحه 367-369

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد