نقد نظریات سوسیالیست ها درباره ارث
فارسی 2424 نمایش | یکی از دلایلی که طرفداران قانون ارث برای نظر خود ذکر می کنند این است که: ارث از نقطه نظر اخلاقی، مشروع بلکه ممدوح است؛ زیرا سبب تقویت رابطه خانوادگی می شود. فی الحقیقه امید والدین، برای این که بتوانند برای اطفال خود آسایش و رفاهیت بیشتری فراهم نمایند، سبب تحریک فعالیت پدر و مادر و تشویق آنها به زحمت کشیدن می گردد. سوسیالیسم جواب دلیل اخیر طرفداران ارث را این طور می دهند: "از نقطه نظر عواطف و احساسات، راست است که پدران از کوششی که برای اصلاح اوضاع و تأمین آتیه فرزندان خود مبذول می دارند لذت می برند، لکن باید دانست که ارث به جای این که سبب اتحاد افراد خانواده بشود، بیشتر موجب افتراق و اختلاف ایشان می گردد". طرفداران قانون ارث همچنین می گویند: "از نقطه نظر اجتماعی، ارث، مفید بلکه لازم است. اگر ارث مرسوم نبود، آدمیان همین که به سن معینی می رسیدند، دیگر کار نمی کردند، آنچه را که قبلا تولید نموده بودند به مصرف می رسانیدند. جامعه را می توان به شخصی تشبیه کرد که احتیاج به محصول فراوان دارد و از تمام ترقیات و تمام عواملی که تشویق به کار کردن می نماید منتفع می شود. این شخص (اجتماع)، است که از تمام میراث های فردی استفاده می کند". سوسیالیسم ها در جواب این دلیل طرفداران ارث نیز می گویند: "اصل نفع اجتماعی نیز که طرفداران سرمایه داری برای موجه ساختن ارث، دلیل می آورند، مورد قبول ما نیست. اگر آدمیان به ارث گذاردن هم علاقه نداشتند باز بسیاری از آنها در نتیجه عادت، ذوق یا جاه طلبی به کار خود ادامه می دهند". سوسیالیسم ها گذشته از اینکه دلایل طرفداران ارث را رد می کنند، ادله جداگانه ای نیز بر بطلان ارث ذکر می کنند از قبیل قطع رابطه کار و مالکیت، فساد اخلاق و عاطل و باطل ماندن وراث، مقدمه شدن برای اینکه بعد از چند نسل، ثروت ها در نقطه های خاصی متمرکز شود و بی عدالتی (عدم مساوات و اختلاف طبقاتی) به وجود بیاید.
اما دلیل دوم ایشان مشوش است. حداکثر درباره این دلیل این طور می توان گفت که توارث که بر اصل «و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله» (انفال/ 75)؛ «خویشاوندان، در ارث بعضی شان بر دیگری اولویت دارند». رابطه فامیلی و مخصوصا خانوادگی را محکم تر می کند. خیلی فرق است میان این که پدری بمیرد و زن و فرزندان از جای خود تکان نخورند و فعالیت پدر را برای خود بدانند، و بین این که بعد از مردن پدر، مجبور باشند نسبت به مایملک پدر بیگانه باشند. اگر نسل های بعد، از آثار فعالیت نسل های قبل خود بهره ببرند بدون شک در نظر یکدیگر بسیار معززتر و محترمتر می شوند. فعالیت پدر برای آینده فرزندان، با توجه فرزندان به این جهت و عواطفی که از این جهت میان آنها متبادل می شود، ارتباط را قوی تر می کند و طبیعی است که استحکام روابط خانوادگی مطلوب است. بیان دیگر این که توارث نوعی لذت و احساس آسایش و نوعی زندگی در پرتو عواطف است، هم از نظر مورث و هم از نظر وراث، و اخلاقا صحیح نیست که این سعادت را از بشر سلب کنیم. جواب سوسیالیسم ها به این که ارث سبب تفرق می شود نه اتحاد، بسیار ضعیف است. خود سوسیالیسم ها در جواب طرفداران ارث اعتراف ضمنی می کنند که توارث، مشوق اجتماعی مهمی است. به علاوه، آنجا که امر دائر است که یک عاطفه انسانی نظیر علاقه به زن و فرزند را به عنوان عامل مشوق استخدام کنیم، چرا جای آن را به جاه طلبی که خشونت دارد و مذموم است بدهیم؟! همچنین عادت که کور است، و اما ذوق، مطلب درستی است. جای هیچ گونه تردیدی نیست که قانون ارث سبب می شود انسان به خاطر فرزندان خود تا لحظه آخر از کار و کوشش خودداری نکند و قوا و استعدادهای خود را به کار اندازد. افرادی را سراغ داریم که تا حدود پنجاه سالگی بچه نداشته اند و از آن پس، صاحب فرزند شده اند و می گویند: "از وقتی که صاحب فرزند شده ایم به زندگی از نظر تأمین آتیه این فرزند به شکل جدی تری نگاه می کنیم".
منـابـع
مرتضی مطهری- کتاب نظری به نظام اقتصادی اسلام- صفحه 166-164
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها