لزوم مبارزه با تحریف واقعه کربلا

فارسی 4997 نمایش |

حادثه کربلا برای ما مردم، خواهی نخواهی یک حادثه بزرگ اجتماعی است. یعنی در تربیت ما، در خلق و خوی ما این حادثه اثر دارد.
حادثه ای است که خود به خود بدون اینکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد، میلیون ها نفر و قهرا میلیون ها ساعت از وقت خودمان را برای استماع قضایای مربوط به آن صرف می کنیم، میلیون ها تومان در این راه خرج می کنیم. این قضیه باید همان طوری که بوده است بدون کم و زیاد بیان شود و اگر کوچکترین دخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف می کند و بجای اینکه ما از این حادثه استفاده بکنیم قطعا ضرر خواهیم کرد.
حالا بحث من این است که در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا، ما هزاران تحریف وارد کرده ایم! هم تحریف های لفظی، یعنی شکلی و ظاهری که راجع به اصل قضایا، راجع به مقدمات قضایا، راجع به متن مطلب و راجع به حواشی مطلب است، و هم تحریف در تفسیر این حادثه. با کمال تأسف این حادثه، هم دچار تحریف های لفظی شده و هم دچار تحریف های معنوی.
گاهی از اوقات تحریف هایی که می شود لااقل با اصل مطلب هماهنگی دارد، ولی گاهی وقت ها تحریف، کوچکترین هماهنگی که ندارد هیچ، قضیه را هم مسخ می کند، قضیه را به کلی واژگون می کند و به شکلی در می آورد که به صورت ضد خودش در می آید.
باز هم با کمال تأسف باید بگویم تحریف هایی که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است همه در جهت پائین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است، در جهت بی خاصیت و بی اثر کردن قضیه بوده است. و در این قضیه، هم گویندگان و علمای امت، و هم مردم تقصیر داشته اند که همه اینها را انشاء الله توضیح خواهم داد.
من نمونه هایی از بعضی تحریف هایی که در لفظ ظاهر، یعنی در شکل قضیه به وجود آورده اند و چیزهایی که نسبت داده اند را ذکر می کنم. مطلب آنقدر زیاد است که قابل بیان کردن نیست، آنقدر زیاد است که اگر بخواهیم روضه های دروغی را که می خوانند جمع آوری کنیم شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه ای بشود! من فقط برای نمونه عرض می کنم: یک مطلب را لازم است قبلا بگویم که در همه اینها مردم مسئولند. یعنی شما مردمی که در روضه خوانی ها شرکت می کنید، هیچ خیال نمی کنید که در این قضیه مسئول هستید، بلکه فکر می کنید که مسئول فقط گویندگان هستند. دو مسئولیت بزرگ مردم دارند، یکی اینکه نهی از منکر بر همه واجب است. وقتی می فهمند و می دانند که اغلب هم می دانند که دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینند که حرام است و باید مبارزه کنند. و دیگر از بین بردن تمایلی است که صاحب مجلس ها و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید کربلا شود. روضه خوان بیچاره می بیند که اگر هر چه می گوید راست و درست باشد آن طور که شاید و باید مجلس نمی گیرد و همین مردم هم دعوتش نمی کنند، ناچار یک چیزی اضافه می کند. مردم باید این انتظار را از سر خودشان بیرون کنند و با رفتارشان آن روضه خوانی را که می میراند و مجلس را کربلا می کند تشویق نکنند. کربلا می کند یعنی چه! مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فکرشان بالا بیاید و بدانند که اگر روحشان در یک کلمه اهتزاز پیدا کرد، یعنی با روح حسین بن علی (ع) هماهنگ شد و در نتیجه اشکی ولو ذره ای، از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است. اما اشکی که از راه قصابی کردن از چشم بیرون بیاید اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد.
نقل می کنند که یکی از علمای بزرگ در یکی از شهرستان ها تا اندازه ای درد دین داشت و همیشه به این دروغ هایی که روی منبر گفته می شد اعتراض می کرد و تعبیرش هم این بود که این زهر ماری ها چیست که بالای منبرها می گوئید.
یک وقت یک واعظی به او گفت اگر اینها را نگوئیم اصلا باید در دکان را تخته کنیم! آن آقا جواب داد اینها دروغ است و نباید گفته شود. از قضا چندی بعد خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشکیل داد و همان واعظ را دعوت کرد، ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت من می خواهم به عنوان نمونه مجلسی ترتیب بدهم که جز روضه راست در آن خوانده نشود و تو هم باید مقید باشی که جز از کتاب های معتبر هیچ روضه ای نخوانی و با تعبیر خودش گفت از آن زهر ماری ها نباید چیزی بگویی. واعظ هم گفت چون مجلس مال شماست اطاعت می شود. شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود، منبر هم کنار محراب بود. آقای واعظ صحبت هایش را کرد و موقع خواندن روضه شد، شروع کرد به خواندن روضه و خود را مقید کرده بود که جز روضه راست چیزی نگوید، اما هر چه گفت مجلس تکان نخورد و همین طور یخ کرده بود. آقا دید عجب، این مجلس مال خودش هم هست بعد مردم چه می گویند، زن ها می گویند لابد آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمی گیرد، اگر آقا خودش نیتش درست بود، اخلاص نیت داشت، حالا کربلا شده بود. دید که آبرویش می رود چه بکند؟ یواشکی و زیر چشمی به واعظ گفت یک کمی از آن زهر ماری ها قاطی کن.
این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند، خود دروغ ساز است و لهذا غالب جعلیاتی که شده است مقدمه گریز زدن بوده است. یعنی برای اینکه بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری کرد یک جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است.
نمونه دیگری که تحریف و جعل کردند این است که قاصدی برای اباعبدالله (ع) نامه ای آورده بود و جواب می خواست، آقا فرمود که سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر. سه روز دیگر که سراغ گرفت، گفتند: آقا حرکت کردند و امروز عازم رفتن هستند. او هم گفت پس حالا که آقا می روند، بروم ببینم جلال و کوکبه پادشاه حجاز چگونه است. رفت و دید آقا خودش روی یک کرسی نشسته و بنی هاشم روی کرسی های چنین و چنان. بعد محمل هایی آوردند، چه حریرها، چه دیباج ها، چه چیزها در آنجا بود. بعد مخدرات را آوردند و با چه احترامی سوار این محمل ها کردند. اینها را می گویند تا ناگهان به روز یازدهم گریز می زنند و می گویند اینها که در آن روز چنین محترم آمدند روز یازدهم چه حالی داشتند. حاجی نوری می گوید: این حرف ها یعنی چه؟ این تاریخ است که می گوید: امام حسین در حالی که بیرون می آمد این آیه را می خواند: «فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین»؛ «موسی از مصر با ترس و نگرانی از دشمن به جانب شهر مدین بیرون رفت و گفت پروردگارا مرا از شر این قوم ستمکار نجات ده.» (قصص/ 21) یعنی در این بیرون آمدن خودش را به موسی بن عمران که از فرعون فرار می کرد تشبیه کرده است: «و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل»؛ «و چون از مصر بیرون شد و سر به بیابان رو به جانب شهر مدائن آورد، با خود گفت امید است که خدا مرا به راه راست هدایت فرماید.» (قصص/ 22) یک قافله بسیار بسیار ساده ای حرکت کرده بود. مگر عظمت اباعبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند؟! یا عظمت خاندان او به این است که سوار محمل هایی از دیباج و حریر شده باشند؟! اسب ها و شترهایشان چطور باشد، نوکرهایشان چطور باشد؟!
نمونه دیگر، اربعین است. اربعین که می رسد، همه، این روضه را می خوانند و مردم هم خیال می کنند این طور است که اسرا از شام به کربلا آمدند و در آنجا با جابر ملاقات کردند و امام زین العابدین (ع) هم با جابر ملاقات کرد. در صورتی که به جز در کتاب لهوف که آن هم نویسنده اش یعنی سید بن طاووس در کتاب های دیگرش آن را تکذیب کرده و لااقل تأیید نکرده است، در هیچ کتاب دیگری چنین چیزی نیست و هیچ دلیل عقلی هم این را تأیید نمی کند، ولی مگر می شود این قضایایی را که هر سال گفته می شود از مردم گرفت؟! جابر اولین زائر امام حسین (ع) بوده است و اربعین هم جز موضوع زیارت قبر امام حسین (ع) هیچ چیز دیگری ندارد. موضوع تجدید عزای اهل بیت نیست، موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست، اصلا راه شام از کربلا نیست، راه شام به مدینه، از همان شام جدا می شود.

منـابـع

مرتضی مطهری- حماسه حسینی جلد 1- صفحه 17-25

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد