ضعف مردم ایران در رابطه با عدم پایبندی به فرهنگ و سنن خود
فارسی 4301 نمایش | ما مردم ایران یک حسن داریم و یک عیب. حسن ما مردم این است که در مقابل حقیقت تعصب کمی داریم و شاید می توانیم بگوییم بی تعصب هستیم. یعنی اگر با حقایقی برخورد بکنیم و آنها را درک بکنیم شاید از هر ملت دیگر زودتر تسلیم آن حقایق می شویم، ولی یک عیب بزرگی در ما ملت ایران هست که به موازات اینکه در مقابل حقایق تسلیم می شویم، به حماسه ها و ارکان شخصیت خودمان زیاد پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ زود آن را از دست می دهیم و رها می کنیم.
هیچ ملتی به اندازه ما نسبت به شعائر خودش بی اعتنا نیست. شما هندی ها و ژاپنی ها و اعراب را دیده اید، آنها هم مثل ما مشرق زمینی هستند، لکن از این نظر مثل ما نیستند. به اندازه ای که ما در مقابل لغات و عادات اجنبی تسلیم هستیم هیچ ملتی تسلیم نیست. به عکس هایی که در کتاب های تاریخ علوم هست نگاه کنید، می بینید دانشمندان درجه اول هند با همان عمامه و لباس خودشان هستند.
نهرو که یک سیاستمدار بزرگ و یک وزنه جهانی بود با همان لباس هندی در همه جا حرکت می کرد. بلندی و کوتاهی لباس و یا سفید و سیاه بودنش اهمیت ندارد، اما اینکه آن دانشمند عمامه خودش را سرش می گذارد و یا نهرو با آن شلوار سفید و گشاد و پالتوی مخصوص همه جا می رود، می خواهد به همه مردم دنیا بگوید که من هندی هستم و باید هندی باقی بمانم و در مقابل علم و صنعت تعصب ندارم که علم و صنعت مربوط به کشور خاصی نیست. در مقابل عقاید بزرگ فلسفی و دینی تعصب ندارم، اما در مورد شعارهای ملی، هر کسی به شعارهای خودش پایبند است. من چرا باید شعار یک ملت دیگر را بپذیرم؟ ولی ما، اگر فرنگی یک زنار ببندد، ما دو تا زنار می بندیم با اینکه او روی حساب شعار خودش این کار را می کند. در جامعه ما این حساب ها نیست.
هر روز یک زمزمه ای بلند می شود و هر چند صباحی یکبار مسئله تغییر خط مطرح می شود که این خط به درد نمی خورد و باید خط لاتینی به کار ببریم و کلمات خودمان را با حروف لاتین بنویسیم، (اشاره به زمان طاغوت است که هر چند صباحی یکبار قلم به دستانی در رابطه با سیاست استعماری رژیم، مسئله تغییر خط فارسی به لاتین را مطرح می کردند) حالا در اثر این تغییر چه به سر معارف و فرهنگ و تمدن و شخصیت و حماسه ملی ما می آید، این حساب ها دیگر در کار نیست. ما آثار نفیسی داریم که در دنیا نظیر ندارد.
مگر دنیا کتابی مثل مثنوی مولوی دارد؟ مگر دنیا کتابی مثل کتاب سعدی دارد؟ اینها در قالب همین خطوط گفته و نوشته شده است. اگر شما این خط را که صادش با سینش و با ث سه نقطه اش و نیز حرف زاء آن با ضادش و با ظینش فرق می کند منسوخ کنید، اگر شما این قالب را بردارید، در ظرف صد سال دیگر اصلا مثنوی را نمی شود خواند. باید بررسی کرد که چرا ما این طور هستیم؟!
منـابـع
مرتضی مطهری- حماسه حسینی جلد 1- صفحه 166-169
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها