تأثیر انتخاب روش مناسب در موفقیت کارها
فارسی 2608 نمایش |یکی از شرایط موفقیت در هر کاری، انتخاب روش و اسلوب صحیح است. شما مثلا می بینید علم طب یک جور است، ولی گاهی اوقات، متد و اسلوب کار اطباء یا جراحان با یکدیگر متفاوت است، متد و اسلوب و روش عملی بعضی از آنها از دیگران موفقتر است.
مسئله ای مطرح است راجع به نقطه عطف در علم جدید و علم قدیم. می بینیم دوره ای را دوره علم جدید می نامند.
البته علم، قدیم و جدید ندارد، ولی دوره ای را دوره جدید برای علم می نامند. تفاوت دوره جدید با دوره قدیم علم در چیست؟ در دوره جدید، علم سرعت و پیشرفت فوق العاده ای پیدا کرد. یک مرتبه مثل اینکه مانعی را از جلوی چرخ علم برداشته باشند، علم، به سرعت شروع کرد به حرکت کردن، در صورتی که حرکت علم در دوران قدیم کندتر بود. اما علت این سرعت در دوره جدید چیست؟ آیا علمای جدید مثل پاستور، نبوغ بیشتری از علمای قدیم مثل بقراط و جالینوس و بوعلی سینا داشته اند؟ به عبارت دیگر آیا علت این است که در دنیای جدید اشخاص خارق العاده ای پیدا شدند که در دنیای قدیم چنین شخصیتها و مغزهای متفکری نبودند؟
نه، چنین نیست. شاید امروز احدی ادعا نکند که نبوغ پاستور یا دیگران از نبوغ ارسطو، افلاطون، بوعلی سینا، بقراط، جالینوس، و یا خواجه نصیر طوسی بیشتر بوده، ولی سرعت و موفقیت کار اینها بیشتر بوده است.
سرش چیست؟ می گویند سرش این است که اسلوب علماء یک مرتبه تغییر کرد. از وقتی که اسلوب علماء در تحقیق عوض شد، سرعت پیشروی علم بیشتر شد. اسلوبها در موفقیتها نقش دارند. ممکن است شما یک فرد نابغه و باهوش و بااستعداد و پرکاری را در رأس یک مؤسسه قرار بدهید و نتواند اداره بکند. فرد دیگری را که به اندازه او نبوغی از نظر حافظه و هوش و استعداد و درک ندارد، در رأس همان مؤسسه قرار بدهید و بهتر اداره بکند، از باب اینکه سبک و روش او بهتر است.
مثال واضحتر و روشنتری بزنیم: مکرر افرادی را دیده ایم که بسیار باهوش، بااستعداد و پرحافظه هستند، اما موفقیت اینها در یادگیری، کمتر از موفقیت کسانی است که از نظر هوش و حافظه و قدرت کار، در سطح پائینتری قرار دارند. چرا؟ برای اینکه سبک کار اینها بهتر است.
مثلا یک آدم خیلی پرحافظه ممکن است در شبانه روز شانزده ساعت یکسره کار بکند. اما چگونه؟ یک کتاب را از اول تا آخر مطالعه می کند.
بعد فورا کتاب دیگری را برمی دارد و مطالعه می کند. در صورتی که این کتاب در یک رشته است و آن کتاب در یک رشته دیگر. بعد کتابی دیگر، بعد یک درس دیگر، یک بلبشوئی راه می اندازد. ولی یک نفر ممکن است که قدرت هشت ساعت کار بیشتر نداشته باشد، ولی وقتی کتابی را مطالعه می کند اولا با دقت می خواند نه با تندی، ثانیا به یک دور خواندن اکتفا نمی کند، یک بار دیگر همین کتاب را می خواند.
به کتاب دیگری دست نمی زند تا مطالبی که در این کتاب خوانده، در ذهنش وارد بشود. به این حد نیز قناعت نمی کند. در نوبت سوم مطالب خوبی را که در این کتاب تشخیص داده است و لازم می داند، در ورقه های منظمی فیش برداری می کند، یادداشت می کند، یعنی یک حافظه کتبی برای خودش درست می کند که تا آخر عمر هر وقت بخواهد، بتواند فورا به آن مطالب مراجعه کند.
این کتاب را که تمام کرد، کتابهای دیگری را که متناسب با همین موضوع هستند مطالعه می کند. بعد از مدتی از مطالعه کردن این جور کتابها بی نیاز می شود. بعد می رود سراغ یک سلسله کتابهای دیگر. اما آدمی که امروز این کتاب، فردا آن کتاب و پس فردا کتاب دیگری را مطالعه می کند، مثل کسی می شود که وقتی می خواهد غذا بخورد، یک لقمه از این، دو لقمه از آن، چهار لقمه از نوع دیگر و پنج لقمه از آن دیگری می خورد. آخر معده خودش را فاسد می کند. کاری هم انجام نداده است. اینها مربوط است به سبک و روش و اسلوب.
منـابـع
مرتضی مطهری- حماسه حسینی 1- صفحه 240-238
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها