شیوه های مختلف نقش زن در ساختن تاریخ
فارسی 4203 نمایش | یکی از مباحث مهم در خصوص نسبت انسان با تاریخ نقش زن در ساختن تاریخ است و اینکه چگونه باید باشد و چگونه می تواند باشد؟ این نقش به سه شکل می تواند باشد. یکی اینکه اساسا زن، نقش مستقیم در ساختن تاریخ نداشته باشد، یعنی نقش زن، منفی محض باشد. در بسیاری از اجتماعات برای زن جز زائیدن و بچه درست کردن و اداره داخل خانه، نقشی قائل نبوده اند، یعنی زن در اجتماع بزرگ، نقش مستقیم نداشته، نقش غیر مستقیم داشته است، به این ترتیب که او در خانواده مؤثر بوده و فرد ساخته خانواده در اجتماع مؤثر بوده است. یعنی زن، مستقیما بدون اینکه از راه مرد تاثیری داشته باشد، به هیچ شکل تاثیری در بسیاری از اجتماعات نداشته است. ولی در این اجتماعات زن علی رغم اینکه نقشی در ساختن تاریخ و اجتماع نداشته است. بدون شک و برخلاف تبلیغاتی که در این زمینه می کنند، به عنوان یک شی ء گرانبها زندگی می کرده است. یعنی به عنوان یک شخص، کمتر مؤثر بوده، ولی یک شی ء بسیار گرانبها بوده و به دلیل همان گرانبهائیش، بر مرد اثر می گذاشته است. ارزان نبوده که توی خیابان ها پخش باشد و هزاران اماکن عمومی برای بهره گیری از او وجود داشته باشد، بلکه فقط در دائره زندگی خانوادگی مورد بهره برداری قرار می گرفته است. لذا قهرا برای مرد خانواده یک موجود بسیار گرانبها بوده، چون تنها موجودی بوده که احساسات جنسی و عاطفی او را اشباع می کرده است و طبعا و بدون شک مرد، عملا در خدمت زن بوده است، ولی زن شی ء بوده، شی ء گرانبها، مثل الماس که یک گوهر گرانبهاست، شخص نیست، شی ء است ولی شی ء گرانبها.
نقش زن در جامعه جدید
شکل دیگر تاثیر زن در تاریخ که این شکل در جوامع قدیم زیاد بوده، این است که زن عامل مؤثر در تاریخ باشد، نقش مستقیم در تاریخ داشته باشد و به عنوان شخص مؤثر باشد نه به عنوان شی ء، اما شخص بی بهاء، شخص بی ارزش، شخصی که حریم میان او و مرد برداشته شده است. دقایق روانشناسی ثابت کرده است که ملاحظات بسیار دقیقی یعنی طرحی در خلقت بوده برای عزیز نگه داشتن زن. هر وقت این حریم بکلی شکسته و این حصار خرد شده است، شخصیت زن از نظر احترام و عزت پائین آمده است. البته از جنبه های دیگری ممکن است شخصیتش بالا رفته باشد مثلا باسواد شده باشد، عالمه شده باشد، ولی دیگر آن موجود گرانبها برای مرد نیست. از طرف دیگر زن نمی تواند زن نباشد. جزء طبیعت زن این است که برای مرد گرانبها باشد. و این را هم اگر از زن بگیرید، تمام روحیه او متلاشی می شود. آنچه برای مرد در رابطه جنسی ملحوظ است، در اختیار داشتن زن به عنوان یک موجود گرانبهاست، نه در اختیار یک زن بودن به عنوان یک موجود گرانبها برای او. ولی آنچه در طبیعت زن وجود دارد این نیست که یک مرد او را به عنوان یک شی ء گرانبها داشته باشد، بلکه این است که خودش به عنوان یک شی ء گرانبها مرد را در تسخیر داشته باشد.
آنجا که زن از حالت اختصاص خارج شد (لازم نیست که اختصاص به صورت ازدواج رواج داشته باشد)، یعنی وقتی که زن ارزان شد، در اماکن عمومی بسیار پیدا شد، هزاران وسیله برای استفاده مرد از زن پیدا شد، خیابان ها و کوچه ها جلوه گاه زن شد که خودش را به مرد ارائه بدهد و مرد بتواند از نظر چشم چرانی و تماشاکردن، از نظر استماع موسیقی صدای زن، از نظر لمس کردن، حداکثر بهره برداری را از زن بکند، آنجاست که زن از ارزش خودش، از آن ارزشی که برای مرد باید داشته باشد، می افتد. یعنی دیگر شی ء گرانبها نیست ولی ممکن است مثلا باسواد باشد، درسی خوانده باشد، بتواند معلم باشد و کلاسهایی را اداره بکند، یا طبیب باشد، همه اینها را می تواند داشته باشد ولی در این شرایط (ارزان بودن زن)، آن ارزشی که برای یک زن در طبیعت او وجود دارد، دیگر برایش وجود ندارد و در واقع در این وقت است که زن به شکل دیگر ملعبه جامعه مردان می شود بدون آنکه در نظر فردی از افراد مردان، آن عزت و احترامی را که باید داشته باشد دارا باشد. جامعه اروپائی به این سو می رود. یعنی از یک طرف به زن از نظر رشد برخی استعدادهای انسانی از قبیل علم و اراده شخصیت می دهد ولی از طرف دیگر ارزش او را از بین می برد.
نحوه ایفای نقش زن از نظر اسلام
شکل سومی هم برای ایفای نقش زن وجود دارد و آن این است که زن به صورت یک "شخص گرانبها" در بیاید، هم شخص باشد و هم گرانبها. یعنی از یک طرف شخصیت روحی و معنوی داشته باشد، کمالات روحی و انسانی نظیر آگاهی داشته باشد. (علم و آگاهی، یک پایه شخصیت زن است، مختار بودن و از خود اراده داشتن، اراده قوی داشتن، شجاع و دلیر بودن، یک رکن دیگر شخصیت زن است. خلاق بودن، رکن دیگر شخصیت معنوی هر انسانی از جمله زن است. پرستنده بودن، با خدای خود به طور مستقیم ارتباط داشتن و مطیع خدا بودن، حتی روابط معنوی در سطح عالی، در آن سطحی که انبیاء با خدا داشته اند با خدا داشتن، از چیزهایی است که به زن شخصیت می دهد) و از طرف دیگر، زن در اجتماع مبتذل نباشد. یعنی آن محدودیت نباشد و آن اختلاط هم نباشد، نه محدودیت و نه اختلاط بلکه حریم. حریم مسئله ای است بین محدودیت زن و اختلاط زن و مرد.
وقتی که ما به متن اسلام مراجعه می کنیم، می بینیم نتیجه آنچه که اسلام در مورد زن می خواهد، شخصیت است و گرانبها بودن. در پرتو همین شخصیت و گرانبهائی، عفاف در جامعه مستقر می شود، روانها سالم باقی می مانند، کانونهای خانوادگی در جامعه سالم می مانند، و رشید از کار در می آید. گرانبها بودن زن به این است که بین او و مرد در حدودی که اسلام مشخص کرده، حریم باشد، یعنی اسلام اجازه نمی دهد که جز کانون خانوادگی، یعنی صحنه اجتماع، صحنه بهره برداری و التذاذ جنسی مرد از زن باشد چه به صورت نگاه کردن به بدن و اندامش، چه به صورت لمس کردن بدنش، چه به صورت استشمام عطر زنانه اش و یا شنیدن صدای پایش که اگر به اصطلاح به صورت مهیج باشد، اسلام اجازه نمی دهد.
ولی اگر بگوئیم علم، اختیار و اراده، ایمان و عبادت و هنر و خلاقیت چطور؟ می گوید بسیار خوب، مثل مرد. چیزهایی را شارع حرام کرده که به زن مربوط است، آنچه را که حرام نکرده، بر هیچکدام حرام نکرده است. اسلام برای زن، شخصیت می خواهد، نه ابتذال.
منـابـع
مرتضی مطهری- حماسه حسینی 1- صفحه 324-320
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها