علل تقدس نهضت امام حسین (ع)
فارسی 4600 نمایش | چه چیزی سبب می شود که قیامی مقدس و پاک و عظیم و مورد احترام می شود تا آنجا که ملاک و معیار حرکتهای دیگر و سکوت و سکون ها می شود. مقدس می شود یعنی مردم به چشمی به آن نگاه می کنند که به امور مافوق مادی و مافوق طبیعی نگاه می کنند، عظیم و محترم می شود در حدی که هیچ نهضتی با او قابل قیاس نیست، حداکثر قابل تشبیه و پیروی است. این قداست و اهمیت خارق العاده بعد از حدود چهارده قرن معلول سه جهت است:
جهت اول قداست (قبلا گفتیم فرق است میان هدف مقدس و متعالی و هدف بزرگ. امثال اسکندر و نادر و شاه اسماعیل هدفهای بزرگ داشتند، اما هدفهای مقدس نداشتند. آنها خودخواهی ها و جاه طلبهای بزرگ بودند نه آزادیخواهان و حقیقت طلبان و خیرخواهان و بشردوستان و خداپرستان بزرگ) و تعالی و عظمت هدف که آنچه هدف است حقیقت است نه منفعت خود و لهذا مستلزم فداکاری و قربان کردن منفعت است برای حقیقت، برای خدا. بدیهی است اگر کسی قیام کند برای اینکه به آب و نانی برسد، جاه و مقامی کسب کند، پول و ثروت و قدرتی تحصیل کند و به قول حنظله بادغیسی برای کسب مهتری و یا به قول ناسیونالیستها برای تعصبات ملی و وطنی قیام کند، چنین قیامی مقدس نیست بلکه از آن نظر که مستلزم وسیله قراردادن دیگران است محکوم است، خواه موفق شود و خواه شکست بخورد. چنین قیامی معامله و تجارت است که گاهی سود دارد و گاهی زیان، نه سود بردنش اهمیتی دارد و نه زیان بردنش. اینگونه قیامها مبارزه شخص با شخص است به خاطر منافع، و به همین دلیل بی ارزش است. اینکه امام حسین (ع) به تبعیت از پدر بزرگوارش می فرمود: «اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا منافسة فی سلطان...؛ بار خدایا تو می دانی که اقدامات ما برای رسیدن به حکومت نبوده است...» ناظر به اینست که درد ما و آرزوی ما چه بوده است.
ولی اگر قیام و مبارزه، مبارزه شخص با شخص نبود، مبارزه به خاطر منافع نبود، بلکه مبارزه با نوعی عقیده و نوعی رژیم مبتنی بر ظلم و فساد و شرک و بت پرستی و برای رهائی بشریت از بردگیهای اجتماعی و خطرناکتر اعتقادی، و بالاخره برای نجات بشریت از چنگال عفریت جهل و ضلالت و هیولای ظلم و استبداد و استثمار بود (و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة؛ خون قلبش را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی و گمراهی رهایی بخشد) و به انگیزه امر خدا و تحصیل رضای حق بود که «ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین؛ بی گمان، نماز و عبادات من، و زندگی و مرگ من همه برای خدا پروردگار جهانیان است» (انعام/ 162)، بر اساس ازخودگذشتگی و فداکاری بود، و خلاصه اگر خالصا لوجه الله بود و هیچ منفعتی نداشت بلکه منافع را به خاطر حقیقت به خطر انداخت، چنین مبارزه ای چون جلوه ای از روح حقیقت پرستی بشر است و بر ضد خودپرستی بشر است و چون مصداق «انی اعلم ما لا تعلمون؛ من آن دانم که شما نمی دانید» (بقره/ 30) است طبعا تقدس و تعالی و عظمت پیدا می کند. چنین مبارزه ای مصداق هجرت الی الله و الی الرسول است که در حدیث آمده است. به عبارت دیگر یک بعد قداست مربوط است به اینکه درد صاحب نهضت چه نوع دردی است و آرزویش چه نوع آرزویی است. قیام امام حسین این عنصر را در حد اعلی، واجد بود. منافعش کاملا تأمین می شد ولی او حاضر شد برای نجات جهان اسلام و برای نجات مسلمین از چنگال ظلم، جان و مال و تمام هستی خود را به خطر بیندازد. از این جهت آن حضرت صددرصد یک شهید و یک پاکباخته است بلکه سید الشهداء و سالار پاکباختگان است.
عامل دومی که به یک نهضت قداست و تعالی و جنبه جاودانی می دهد شرایط خاص محیط است (قبلا گفتیم اینگونه قیامها برقی است در میان ظلمتها، شعله مقدسی است در میان اختناقها و استبدادها و ظلمها، ستاره ای است که در تاریکی شب برای گمراهان طلوع می کند، بلکه مظهر عشق است نه عقل حسابگر عادی آشی و معاشی). چراغ در روز روشن هیچ ارزشی ندارد و در شب مهتابی و هوای صاف و آسمان پرستاره، ارزش کمی دارد ولی در تاریکی مطلق که چشم چشم را نمی بیند ارزش زیادی دارد، مانند آبی است که در بیابان بر تشنه ای ببارد، یا بارانی است که در شدت بی آبی و خشکی و عطش محصول از ابر فرو ریزد و به عبارت دیگر عامل دوم نوع قدرتی است که با آن درگیر شده اند، در مقابل فرعونها، نمرودها: «انا ربکم الاعلی ها؛ من پروردگار برتر شمایم» (نازعات/ 24)، مغرورها، مستبدها، خونخوارها که از شمشیرشان خون می چکد.
پیغمبر اکرم فرمود: « افضل الاعمال (یا افضل الجهاد) کلمه عدل عند امام جائر». در شرائطی که آزادی وجود دارد دم از آزادی زدن هنر نیست ولی در شرائطی که استبداد و جور در نهایت قدرت، حکومت می کند، نفسها در سینه ها حبس شده است، زبان را از پشت گردن بیرون می آورند، دستها و پاها بریده می شود، سرها بر نیزه ها بلند می شود، یأس مطلق حکمفرما است و به تعبیر امیرالمؤمنین: «یظن الظان ان الدنیا معقولة علی بنی امیة؛ تا جایی که برخی گمان کنند که همواره دنیا چون شتری پای بسته در بند خاندان بنی امیه خواهد بود» (خطبه 87)، آری، در چنین شرایطی دم از آزادی زدن هنر است. می فرماید: «الا و ان اخوف الفتن عندی علیکم فتنة بنی امیة، فانها فتنة عمیاء مظلمة، عمت خطتها، و خصت بلیتها، و اصاب البلاء من ابصر فیها، و اخطأ البلاء من عمی عنها. وایم الله لتجدن بنی امیة لکم ارباب سوء بعدی کالناب الضروس، تعذم بفیها، و تخبط بیدها، و تزین برجلها، و تمنع درها، لا یزالوان بکم حتی لا یترکوا منکم الا نافعا لهم او غیر ضائر بهم، و لا یزال بلاؤهم عنکم حتی لا یکون انتصارا احدکم منهم الا کانتصار العبد من ربه؛ هش دارید که سهمگین ترین فتنه ای که بر شما می ترسم فتنه بنی امیه است که فتنه ای کور و تاریک است. قلمرو فرمانش فراگیر و بلای آن خاص (شیعیان و هواداران من) است؛ دودش به چشم کسانی می رود که در آن دیده بصیرت دارند، و بلایش به کسانی نمی رسد که از دیدن آن کورند. به خدا سوگند که بنی امیه را پس از من اربابان بدی برای خود خواهید یافت، مانند پیرشتری مست که با دهان گاز می گیرد و با دست لگد می زند و با پا جفتک میاندازد و از دوشیدن شیرش جلوگیری می کند. آنان پیوسته با شما چنین کنند تا از شما کسی را به جای نگذارند مگر کسی را که به دردشان بخورد یا زیانی به حالشان نرساند. بلای آنان از شما برطرف نمی شود تا آنکه غلبه هر کدامتان بر آنان به غلبه بنده بر ارباب، و پیرو بر پیشوای خود ماند» (نهج البلاغه، خطبه 93).
از این نظر ارزش قیام از جنبه شهامت و حقیر شمردن دژخیمان و ستمگران و فرعونها و نمرودها است. چنانکه می دانیم قیام ابراهیم و موسی و عیسی و رسول اکرم در برابر این قدرتهای حاکم اهریمنی بود، و همین که شرائط نامساوی بود و یک تنه قیام می کردند و مصداق «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله؛ چه بسا گروهی اندک به خواست خدا بر گروهی بسیار، غلبه یافتند» (بقره/ 249) بود، ارزش می دهد به این قیامها. عجیب است که برخی -مثل نویسنده شهید جاوید- برای اینکه قیام امام حسین را موجه جلوه دهند سعی می کنند به نحوی ثابت کنند که مردم کوفه واقعا قدرتی بودند و قابل اعتماد بودند، در صورتی که عظمت قیام حسینی در اینست که امام یک تنه قیام کرد ولی اثر روحی و روانیش در حدی بود که جهان آنروز را تکان داد و اثرش هنوز باقی است.
عامل سوم مربوط است به درجه روشن بینی، به درجه آگاهی اجتماعی و به درجه جهت شناسی و به درجه خبرویت مانند یک پزشک آگاه که هم بیماری را می شناسد و هم راه علاج را، هم به نوع خواب ملت آگاه است و هم به کیفیت بیدار کردن. اینست که این نهضت توأم است با یک بینش و درک قوی و یک بصیرت خارق العاده و نافذ و یک دوربینی زیاد که طبق مثل معروف: در خشت می بیند آن چیزی را که دیگران در آئینه نمی بینند. به اصطلاح قیام پیش رس (نه زودرس)، اعلام خطری است قبل از آنکه دیگران خطر را احساس کنند.
عمده مطلب این بود که یک جریان پشت پرده ای آن روز امویان داشتند که امام حسین آنرا رو کرد و به روی پرده آورد. حتی شرابخواری یزید هم از نظر وسائل آنروز یک جریان پشت پرده بود که بعدها به روی پرده آمد. ابوسفیان طرح یک سیاستی را در خانه عثمان ریخت که فوق العاده خطرناک بود، گفت: «یا بنی امیة تلقفوها تلقف الکرة و لتصیرن الی اولادکم وراثة؛ ای بنی امیه حکومت را چون توپ دست به دست بگردانید تا به صورت میراث به فرزندانتان برسد» (ظاهرا نظرش این بود که با پشتوانه دینی و جعل احادیث این امر را موروثی کنند) «اما والذی یحلف به ابوسفیان. ..؛ سوگند به آنکه ابوسفیان به آن سوگند می خورد» جمله امام حسین: (و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید؛ باید فاتحه اسلام را خواند اگر حاکم امت اسلام یزید باشد» شاید ناظر است به عملی شدن فکر ابوسفیان. اینکه امام حسین به اثر کارش ایمان داشت و مکرر می گفت: بعد از من اینها سرنگون خواهند شد، دلیل دیگری بر درک قوی آن حضرت بود.
منـابـع
مرتضی مطهری- حماسه حسینی- صفحه 34-38
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها