مواضع بی فایده بودن ایمان و توبه از نظر قرآن
فارسی 4752 نمایش |در قرآن آمده است: فرعون به دنبال موسی و یاران او حرکت کرد و او را تعقیب نمود و گفت: آب نیل که بر او و امتش شکافته شده او و یارانش عبور کردند، بر من و لشکریانم نیز شکافته شده و من هم از رود نیل میگذرم و موسی و قومش را هلاک میکنم. نمی دانست که آب مأموریت داشت بر حضرت موسی و پیروان او باز شود، نه بر فرعون و لشگریانش؛ بلکه مأموریت آب درباره او بسته شدن و بهم آمدن است. آب او را و لشکریان او را در کام خود گرفت و همه را دستخوش غرق ساخت. باری: «فلما رأوا بأسنا قالوا آمنا بالله وحده وکفرنا بما کنا به مشرکین؛ پس چون سختى [عذاب] ما را ديدند گفتند فقط به خدا ايمان آورديم و بدانچه با او شريك مى گردانيديم كافريم» (غافر/ 84). هنگامی که عذاب و بأس و شدت از جانب خدا میرسید و راه فرار بر آنها بسته میشد، راه فقط یک طرفه میشد، بکنم یا نکنم نبود، طاعت یا معصیت نبود، کفر یا ایمان نبود؛ بلکه فقط خود را مضطر میدیدند در قبول، می گفتند: «آمنا بالله وحده؛ ما به خدای لاشریک له ایمان آوردیم». «و کفرنا بما کنا به مشرکین» و به آنچه را که از نیروی خود و علم و قدرت خود در مقابل خدا مؤثر میدیدیم به همه آنها پشت پا زدیم، به همه آنها کافر شدیم. این ایمان سودی ندارد: «فلم یک ینفعهم إیمـانهم لما رأوا بأسنا سنت الله التی قد خلت فی عباده و خسر هنالک الـکـافرون؛ هنگامیکه عذاب رسید و کار یکسره شد، ایمان فائده ای برای آنها نخواهد داشت این آئین و سنت خداست درباره تمام امت هائی که روی زمین آمده اند و رفته اند، و در این هنگام زیان و خسران اختصاص به کافران و منکران دارد» (غافر/ 85)، زیرا که غیر از ایمان مفری ندارد، کار دیگر از او ساخته نیست. وقتی تمام راهها بسوی انسان بسته شد و انسان خود را بیچاره و مضطر دید، آن ایمان اضطراری انسان را به بهشت نمی برد، انسان را خداشناس نمی کند، نیروهای وجودی انسان را معتدل نمی سازد و او را در مدینه فاضله وارد نمی کند؛ در اینحال عذاب خدا که جزای عمل اوست در میرسد و او را دستخوش بوار و نیستی میسازد.
در ساعات آخر زندگی انسان که دیگر اختیار از او سلب میشود و اراده ای از خود ندارد و پرده برداشته میشود، ایمان از روی درماندگی و بیچارگی بدرد نمی خورد. در آنوقتی که پرده پس رفته و انسان نتیجه اعمال خود را ملاحظه میکند، آن وقت، وقت فعلیت است و به پایان رسیدن دوران استعداد و قابلیت؛ آن، لحظه ابتدای ظهور و بروز است و انتهای دوران خفاء و کتمان. در آن لحظه بر انسان اعمالش مجسم میگردد؛ می بیند که چه جنایتهائی انجام داده، چه جرائمی از او سرزده، چه قبائحی از او به ظهور رسیده، چه مخالفت ها و ستیزگی هائی با پیغمبر کرده، چه ستم ها و ناعدالتی هائی کرده؛ و الان نتیجه آنها غوطه خوردن در تاریکی ها و فرو رفتن در سیاه چالها و پیمودن کوره راهها و عقبات و گردنه های وخیم و وحشت زاست. ملائکه غضب نیز حاضر و آماده اند که او را به سخت ترین وجهی قبض روح کنند، و به بدترین موضعی با خود ببرند غریب و تنها با دست کوتاه.
در این لحظه انسان مجرم مختاری که هرچه در دنیا به او می گفتند سودی نداشت، خود را در مشت قدرت پروردگار می بیند و در قبضه قهر و ظهور مقام جلال می یابد؛ میگوید: ایمان آوردم، به خدای ایمان آوردم و شهادت میدهم که هیچ انباز و شریکی ندارد: «و بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر؛ فرمانروایی به دست اوست و او به هر چیزی تواناست» (ملک/ 1). ملائکه گماشته و مراقب با گرز آتشین بر سرش می کوبند و میگویند: جنایت آنجا، ایمان اینجا؟ خیانت آنجا، ایمان اینجا؟ کفر و شرک و زندقه آنجا، ایمان اینجا؟! آنوقتی که آلت داشتی، افزار و اثاثیه داشتی، بدن داشتی، علم و قدرت داشتی، سلامت مزاج داشتی، أمنیت و فراغت داشتی، ایمان نیاوردی؛ حالا که آلت از کار افتاده، بدن مانند چوب خشک شده، نسیان و خمود بجای دانش نشسته، توان به ناتوانی مبدل گشته، امراض گوناگون از هر سو سراپایت را گرفته و خود را در مقابل قهر می بینی ایمان می آوری؟ این ایمان فائده ندارد، گره ای نمی گشاید، مختصر اثری در رفع عذاب و رهائی از عواقب وخیم سوء کردار ندارد.
تا ز دستت می رسد کاری بکن *** پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
ماجرای بی فایده بودن توبه فرعون به هنگام غرق شدن
وقتیکه فرعون و لشکریانش بدنبال حضرت موسی (ع) و پیروانش حرکت میکردند که آنها را دریابند و همه را از دم تیغ کین بگذرانند، حضرت موسی به کنار رود نیل رسید، راه فرار هم ندارد؛ زیرا از اطراف لشکریان او را احاطه میکنند، فقط به جلو راه دارد آنهم رودخانه است. آب به امر خدا کنار رفت حضرت موسی و پیروان، خود را به آب زدند، آب شکافته شد، نیمی از آب این طرف و نیمی آن طرف بالا آمد و گلهای کف رودخانه خشک شد. حضرت موسی و تمام پیروان او وارد رود نیل شدند که فرعون و لشکریانش در رسیدند، دیدند که موسی و یارانش در میان رودخانه و در حال عبورند؛ گفتند: عجیب نیست ما هم میرویم و آنها را درمی یابیم. همینکه وارد رودخانه شدند آب بسته شد: «حتی إذآ أدرکه الغرق قال ءامنت أنه و لا إلـه إلا الذی ءامنت به بنوا إسرائیل و أنا من المسلمین؛ تا چون غرق شدنش در رسید، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی نیست جز همان که بنی اسرائیل به او ایمان آوردند و من از تسلیم شدگانم» (یونس/ 90). جبرئیل مقداری از لجن ته دریا برداشت و بر دهان او زد و گفت: «آلـان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین؛ حالا ایمان می آوری، در حالیکه گناهان را قبلا بجا آوردی و در روی زمین از زمره مفسدان بودی؟» (یونس/ 91). «فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک ءایه و إن کثیرا من الناس عن ءایـاتنا لغـافلون؛ امروز ما پیکرت را (از آب) می رهانیم و با خود می بریم تا عبرت آیندگان شوی و همانا بسیاری از مردم از آیت های ما بی خبرند» (یونس/ 92).
منـابـع
سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 2- صفحه 22-18
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها