نظام خلقت در نگاه صاحبان عقل

فارسی 3728 نمایش |

یکی از مسائل مهم و بلکه از مهمترین مسائل برای فکر بشر همین مساله خلقت و نظام خلقت است. انسان وقتی که به این دنیا چشم می گشاید، تدریجا که دارای درجه ای از تفکر می شود قهرا این سوال برای هر انسان متفکری پیدا می شود مگر اینکه انسانی در افق حیوانات باشد که این فکر برایش پیدا نشود که به قول حافظ: این "سقف ساده بسیار نقش" چیست؟ این زمین ما چیست؟ چرا شب می آید، روز می آید، بهار می آید، تابستان می آید، پاییز می آید، زمستان می آید، باز همان جریان تکرار می شود؟ در زمستان گیاهان می میرند، در بهار زنده می شوند، تا تابستان به حد کمالشان می رسند، پاییز فصل پژمردگی و افسردگی می رسد، در زمستان می میرند. سال آینده دومرتبه همین نظام تکرار می شود. این حرکاتی که در بالای سر ما در این ستارگان هست چیست؟ این ستارگان چه هستند؟ این چراغ های آویخته شده بالای سر ما (تعبیر "مصباح" تعبیر خود قرآن کریم است) چیست؟ بعد انسان به کارهای این اشیاء دقت می کند، حساب می کند: ماه مثلا برای چیست؟ آیا چه اثری روی اشیا دارد؟ اثری دارد یا اثری ندارد؟ آیا اگر یکی از اینها را از این نظام بردارند باقی دیگر سر جای خودشان می توانند کار بکنند، یا یک نظام به هم وابسته به هم پیوسته ای هست که هر چیزی در جای خودش وجودش لازم و ضروری است؟ و آیا این که وجود دارد هدفی را تعقیب می کند؟ مقصدی در اینها هست؟ خود اینها مقصدی دارند یا مقصدی ندارند؟ اینها قهرا سؤالاتی است که برای هر کسی پیدا می شود. به قول نظامی:
مگر می کرد درویشی نگاهی *** به این دریای پر در الهی
کواکب دید چون شمع شب افروز *** که شب از روی ایشان گشته چون روز
بگفتی اختران استاده اندی *** زبان با خاکیان بگشاده اندی
که هان ای خاکیان هشیار باشید *** در این درگه شبی بیدار باشید
خلاصه اینکه اینها برای چه حرکت می کنند؟
چه می خواهند از این محمل کشیدن *** چه می جویند از این منزل بریدن
در این محرابگه معبودشان کیست؟ *** از این آمد شدن مقصودشان چیست؟
آیا اینها یک حرکات بیهوده و لغوی است؟ یا نه، راز و معنی دارد و آن راز و معنی را باید کشف کرد. اصلا حرف قرآن و حرف انبیا این است که شما نه فقط تعبدا قبول کنید، بلکه باید به این راز برسید. اگر صرفا حرکت کردن باشد، بروند و برگردند، هیچ مقصدی نداشته باشند، یعنی یک کار باطل و پوچ. ولی یک وقت هست که همه اینها مثل اجزا یک کارخانه اند. شما اگر وارد کارخانه عظیمی شوید، هزاران دستگاه جزء می بینید. در آنجا چرخها، تسمه ها، انواع لوله ها و انواع موتورها می بینید. مسلم اگر انسان یک دستگاه را به تنهایی نگاه کند، می بیند مثلا تسمه ای دور چرخ هایی دارد می چرخد، دائم می رود به نقطه اول و برمی گردد. انسان این را به تنهایی ببیند می گوید چه کار بیهوده ای! چرا برمی گردد سر جای اول؟! ولی وقتی که این را در مجموعش حساب کند که همه اینها جز یک دستگاه هستند و یک هدف کلی را هدفی که به همه اینها مربوط می شود و به هیچ کدام هم به تنهایی مربوط نیست تعقیب می کنند، آنوقت قهرا معنی خاصی پیدا می کند.
کسانی که شب برای شب خیزی و عبادت بلند می شوند، وقتی می آیند بیرون برای مثلا تجدید وضو و می رسند زیر آسمان، سنت است که این آیات سوره آل عمران را بخوانند: «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب* الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ به راستی در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز برای خردمندان نشانه هایی است. آنان که خدا را ایستاده و نشسته و خوابیده یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند که پروردگارا! این (جهان) را بیهوده نیافریده ای، پاکی برای توست، پس ما را از عذاب آتش نگه دار.» (آل عمران/ 190 و 191)
در خلقت این آسمانها و زمین و در این آمد و شد شب و روز نشانه هاست، اما برای صاحبان مغز، فکر، عقل (اینجا قرآن مطالبه عقل و فکر می کند، می گوید که این نشانه ها را درک کنید، ظاهربین نباشید، اینها را به عنوان نشانه هایی برای حقیقت درک کنید، یعنی اینها نشانه هایی است از حقیقتی و از حقی)، اولوا الالبابی که نه تنها صاحبان خرد و فکر هستند، صاحبان دل هم هستند، صاحب خردان و صاحبدلان. ببینید قرآن چگونه ضمیمه می کند صاحبدل بودن را با صاحب فکر بودن، یعنی این دو «باید» با یکدیگر توام بشود. «اولوا الالباب» صاحب عقل بودن و صاحب فکر بودن را ذکر می کند و «الذین یذکرون الله قیاما و قعودا» صاحبدل بودن را: آنان که چه در حالی که ایستاده اند و چه در حال نشسته «خدا را یاد می کنند.» این ایستاده و نشسته تقریبا دو حال مختلف را بیان می کند، نه فقط مقصود همان ایستادن و نشستن ظاهری باشد، آن هم بخواهد باشد بالاخره انسان یا ایستاده است یا نشسته است یا خوابیده، هر سه حال را بیان می کند: در حالی که ایستاده اند، در حالی که نشسته اند، در حالی که خوابیده اند، یعنی یاد خدا از آنها جدا نمی شود، مثل عاشقی که به هر چیزی و به هر کاری که سرگرم باشد در آن عمق دلش همیشه آن معشوق را می بیند، یعنی هیچ چیزی نمی تواند او را از معشوقش غافل کند. «و یتفکرون فی خلق السموات و الارض» در خلقت آسمانها و زمین فکر می کنند و نتیجه ای که می گیرند این است: «ربنا ما خلقت هذا باطلا» پروردگارا ما می دانیم و ایمان داریم که تو اینها را بیهوده نیافریدی، این حرکات بیهوده نیست، این آمد و شدها بیهوده نیست. اینها بر اساس حقی و حقیقتی و برای منظورهای حکیمانه ای است. این است که در اینجا قرآن تعبیرش این است، می گوید: فکر کنید، دقت کنید، هر چه بیشتر فکر کنید و دقت کنید تا به یک راز پی ببرید.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 8 صفحه 154-157

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها