تفاسیر کلمه امی
فارسی 5651 نمایش | مفسران اسلامی کلمه امی را سه جور تفسیر کرده اند:
1- درس ناخوانده و ناآشنا به خط و نوشته
اکثریت طرفدار این نظرند و یا لااقل این نظر را ترجیح می دهند. طرفداران این نظر گفته اند این کلمه منسوب به "ام" است که به معنی مادر است. امی یعنی کسی که به حالت مادر زادی از لحاظ اطلاع بر خطوط و نوشته ها و معلومات بشری باقی مانده است، و یا منسوب به "امت" است، یعنی کسی که به عادت اکثریت مردم است، زیرا اکثریت توده، خط و نوشتن نمی دانستند و عده کمی می دانستند، همچنانکه "عامی" نیز یعنی کسی که مانند عامه مردم است و جاهل است. بعضی گفته اند یکی از معانی کلمه "امت" خلقت است و "امی" یعنی کسی که بر خلقت و حالت اولیه که بی سوادی است باقی است و به شعری از "اعشی" استناد شده است، و به هر حال، چه مشتق از "ام" باشد و چه از "امت"، و "امت" به هر معنی باشد، معنی این کلمه درس ناخوانده است.
در بحارالانوار جلد 16 چاپ جدید صفحه 119 می نویسد از خود پیغمبر اکرم (ص) روایت شده است: «نحن امة امیة لا نقرء و لا نکتب»؛ ما قومی امی هستیم که نه می خوانیم و نه می نویسیم. ابن خلکان در جلد 4 تاریخ خود ذیل احوال محمد بن عبدالملک معروف به "ابن الزیات" وزیر معتصم و متوکل می نویسد: "وی قبلا جزء دبیران معتصم خلیفه عباسی بود و وزارت را احمد بن شاذی بصری به عهده داشت. روزی نامه ای برای معتصم رسید و وزیر آن نامه را برای خلیفه قرائت کرد. در آن نامه کلمه "کلاء" آمده بود. معتصم که از معلومات بهره ای نداشت از وزیر پرسید: کلاء چیست؟ وزیر هم نمی دانست. معتصم گفت: "خلیفه امی و وزیر عامی" یعنی خلیفه ای درس نخوانده و وزیری جاهل. آنگاه گفت بگویید یکی از دبیران بیاید. ابن الزیات حاضر بود و آمد. این کلمه را با چند کلمه دیگر که قریب المعنی بودند معنی کرد و تفاوت آنها را گفت. همین امر مقدمه وزارت ابن الزیات شد". معتصم که به لغت عامه سخن می گفته است، از کلمه "امی"، درس ناخوانده قصد کرده است. نظامی می گوید:
احمد مرسل که خرد خاک اوست *** هر دو جهان بسته فتراک اوست
امی گویا به زبان فصیح *** از الف آدم و میم مسیح
همچو الف راست به عهد وفا *** اول و آخر شده بر انبیا
2- اهل ام القری
طرفداران این نظر این کلمه را منسوب به "ام القری" یعنی مکه دانسته اند. در سوره انعام آیه 93 از مکه به «ام القری» تعبیر شده است: «و لتنذر ام القری و من حولها»؛ «برای اینکه تو به مکه و آنان که در اطراف مکه هستند اعلام خطر کنی».(انعام/ 93) این احتمال نیز از قدیم الایام در کتب تفسیر آمده است و در چندین حدیث از احادیث شیعه این احتمال تأیید شده است، هر چند خود این حدیث ها معتبر شناخته نشده است و گفته شده ریشه اسرائیلی دارد. این احتمال به ادله ای رد شده است: یکی اینکه کلمه "ام القری" اسم خاص نیست و بر مکه به عنوان یک صفت عام نه یک اسم خاص اطلاق شده است. ام القری یعنی مرکز قریه ها. هر نقطه ای که مرکز قریه هایی باشد ام القری خوانده می شود. از آیه دیگر از قرآن کریم که در سوره قصص آیه 59 آمده است معلوم می شود که این کلمه عنوان وصفی دارد نه اسمی: «و ما کان ربک مهلک القری حتی یبعث فی امها رسولا»؛ «پروردگار تو چنین نیست که مردم قریه هایی را هلاک کند مگر آنکه قبلا پیامبری در مرکز آن قریه ها بفرستد و حجت را بر آنها تمام کند».(قصص/ 59) معلوم می شود در زبان قرآن هر نقطه ای که مرکز یک منطقه باشد ام القرای آن منطقه است. دیگر اینکه این کلمه در قرآن به کسانی اطلاق شده است که مکی نبوده اند. در سوره آل عمران آیه 20 می فرماید: «و قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین ء اسلمتم»؛ «بگو به اهل کتاب و به امیین (اعراب غیر یهودی و نصرانی) آیا تسلیم خدا شدید؟»(آل عمران/ 20) پس معلوم می شود در عرف آن روز و در زمان قرآن به همه اعرابی که پیرو یک کتاب آسمانی نبودند، "امیین" گفته می شده است. بالاتر اینکه این کلمه حتی به عوام یهود که سواد و معلوماتی نداشتند با اینکه اهل کتاب شمرده می شدند نیز اطلاق شده است، چنانکه در سوره بقره آیه 78 می فرماید: «و منهم أمیون لا یعلمون الکتاب الا أمانی»؛ «بعضی از فرزندان اسرائیل امی هستند، از کتاب خود اطلاعی ندارند مگر یک سلسله خیالات و اوهام».(بقره/ 78)
بدیهی است یهودیانی که قرآن آنان را "امی" خوانده است، اهل مکه نبوده اند، غالبا ساکن مدینه و اطراف مدینه بوده اند. سوم اینکه اگر کلمه ای منسوب به ام القری باشد طبق قاعده ادبی باید به جای "امی"، "قروی" گفته شود، زیرا طبق قاعده باب نسبت در علم صرف، در نسبت به مضاف و مضاف الیه، خاصه آنجا که مضاف، کلمه "اب" یا "ام" یا "ابن" یا "بنت" باشد به مضاف الیه نسبت داده می شود نه به مضاف. چنانکه در نسبت به ابوطالب، ابوحنیفه، بنی تمیم، طالبی، حنفی، تمیمی گفته می شود.
3- مشرکین عرب که تابع کتاب آسمانی نبودند
این نظریه نیز از قدیم الایام میان مفسران وجود داشته است. در مجمع البیان ذیل آیه 21 سوره آل عمران که "امیین" در مقابل اهل کتاب قرار گرفته است «و قل للذین اوتوا الکتاب والامیین»، این نظر را به صحابی و مفسر بزرگ عبدالله ابن عباس نسبت می دهد و در ذیل آیه 78 از سوره بقره از ابوعبیده نقل می کند، و از ذیل آیه 75 آل عمران بر می آید که خود طبرسی همین معنی را در مفهوم آن آیه انتخاب کرده است. زمخشری در کشاف نیز این آیه و آیه 75 آل عمران را همین طور تفسیر کرده است. فخر رازی این احتمال را در ذیل آیه 78 بقره و آیه 20 آل عمران نقل می کند. ولی حقیقت این است که این معنی، یک معنی جداگانه غیر از معنی اول نیست، یعنی چنین نیست که هر مردمی که پیرو یک کتاب آسمانی نباشند به آنها "امی" گفته شود، هر چند آن مردم تحصیل کرده و با سواد باشند. این کلمه به مشرکین عرب از آن جهت اطلاق شده است که مردمی بی سواد بوده اند. آنچه مناط استعمال این کلمه درباره مشرکین عرب است نا آشنایی آنها به خواندن و نوشتن بوده نه پیروی نکردن آنها از یکی از کتب آسمانی. لهذا آنجا که این کلمه به صورت جمع آمده و به مشرکین عرب اطلاق شده است این احتمال ذکر شده، اما آنجا که مفرد آمده است و بر رسول اکرم (ص) اطلاق شده است احدی از مفسران نگفته که مقصود این است که آن حضرت پیرو یکی از کتابهای آسمانی نبوده است. در آنجا بیش از دو احتمال به میان نیامده است: یکی نا آشنا بودن آن حضرت با خط، دیگر اهل مکه بودن، و چون احتمال دوم به ادله قاطعی که گفتیم مردود است، پس قطعا آن حضرت از آن جهت امی خوانده شده است که درس ناخوانده و خط نا نوشته بوده است.
تفسیر دکتر سید عبداللطیف از کلمه امی
یک احتمال در مفهوم کلمه امی داده می شود و آن این است که این کلمه به معنی نا آشنایی با متون کتابهای مقدس باشد. این احتمال همان است که آقای دکتر سید عبداللطیف از پیش خود اختراع کرده و احیانا آن را با معانی دیگر کلمه امی خلط کرده است. وی می گوید: کلمات "امی" و "امیون" در قرآن کریم در چند جای مختلف به کار رفته است، اما همیشه و همه جا فقط یکی معنی از آن مستفاد می شود. کلمه امی در لغت اصلا به معنی کودک نوزادی است که از بطن مادر متولد می شود و با اشاره به همین حالت حیات و زندگی است که کلمه امی را با معنی ضمنی آن به معنی کسی که نمی تواند بخواند و بنویسد تعبیر کرده اند. کلمه امی همچنین به معنی کسی است که در "ام القری" زندگی می کرده است. ام القری یعنی مادر شهرها، شهر پایتخت و عمده، و این صفتی بود که اعراب زمان پیامبر اکرم (ص) برای شهر مکه قائل بودند. بنابراین کسی که اهل مکه بود امی نیز نامیده می شد.
یک مورد استعمال دیگر کلمه امی برای کسی است که با متنهای قدیم سامی آشنایی نداشته است و از پیروان دین یهود یا مسیحیت که در قرآن به عنوان «اهل کتاب» نامیده شده اند، نبوده است. در قرآن کلمه «امیون» برای اعراب پیش از اسلام که کتاب مقدسی نداشته اند و پیرو تورات و انجیل هم نبوده اند، به کار رفته است و در مقابل کلمه «اهل الکتاب» قرار می گرفته است. در حالی که برای کلمه امی این همه معانی مختلف وجود دارد معلوم نیست چرا مفسران و مترجمان قرآن، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، فقط معنی ابتدایی یعنی نوزاد چشم و گوش بسته را گرفته اند و آن را به بی سواد و جاهل تعبیر کرده اند و در نتیجه اهل مکه پیش از اسلام را نیز امیون یا گروهی بی سواد معرفی کرده اند؟!
منـابـع
مرتضی مطهری- پیامبر امی- صفحه 115-108
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها