شباهت زنده شدن مردگان در قیامت با داستان اصحاب کهف و ارمیای نبی

فارسی 6734 نمایش |

خداوند در خصوص مسئله معاد برای ما مثال به اصحاب کهف میزند برای عبرت گرفتن و برای جاری نمودن حکم زنده کردن مردگان در میان سایر مردم. «و کذ ' لک أعثرنا علیهم لیعلمو´ا أن وعد الله حق و أن الساعة لا ریب فیها؛ و اینچنین ما مردم را بر احوال آنان مطلع نمودیم تا بدانند که وعده خدا حق است و حقا که در ساعت قیامت تردید و شکی نیست» (کهف/ 21).
حقا داستان عجیبی بود، گرچه به نظر خدا و به نظر واقع و به نظر حکم امثال و مشابهات، اصلا عجیب نیست. اصحاب کهف با سگشان که رویهم هشت نفر بودند، سیصد و نه سال خوابیدند و بیدار شدند، یک نفر از آنها به شهر آمد غذا بخرد، دیگر نمی دانست چه خبر است؛ دید عالم عوض شده، شهر شهر دیگری است، ساختمانهای دیگری است، افراد آن شهر نیستند، تعجب میکند که ما که دو سه ساعتی خوابیده ایم چرا عالم عوض شده است؟ نمی داند که سیصد سال شمسی است که خوابیده است یعنی سه قرن شمسی؛ یعنی عبور شش، تا هفت و هشت نسل! فکر کنید: اگر شما هنگام ظهر که به منزل میروید، و بعد از صرف طعام معمولا یک ساعت میخوابید، اگر خواب شما دوام پیدا کند و سیصد سال به درازا انجامد، و بعد از این مدت در همان روز مشابه یک ساعت دیرتر از خواب برخیزید! چه خواهید دید؟
عیال شما کجاست؟ فرزندانتان کجا هستند؟ عمو و عموزادگان و پدر و مادر و سائر ارحام و آشنایان یک نفر از آنها نیست، و به عوض افراد دیگری خانه ها و شهر را پر کرده اند، هرچه به آنها بگوئید و نشانی دهید، چیزی نمی فهمند، سکه ها سکه های دیگریست و تمام این مسائل در صورتی است که خود شما را در زیر زمین دفن ننموده باشند؛ چون بازماندگان، زمان مختصری که از بیدار شدن انسان بگذرد، اگر انسان بی حس و حرکت باشد و قلب او نتپد، گمان می کنند که مرده است، و او را به مغسل می برند، و بعد از غسل و کفن، دفن می کنند؛ و اگر با حس و حرکت بوده و قلب ضربان ضعیفی هم داشته باشد، چون پاسخ نمی گوید و از خواب بیدار نمی شود، گمان می کنند که مریض است، و به دستور طبیب آنقدر این بیچاره را مایعات در حلقش می کنند و حقنه بر او میگذارند تا میمیرد. و اگر امروز اتفاق افتد فورا به بیمارستان انتقالش میدهند، و آنقدر سوزن بر بدنش فرو می برند و از این اطاق به آن اطاق برای عکس برداری و تجزیه می برند، و احتمالا یکی دو عمل جراحی هم می کنند که مسکین را زنده زنده می کشند.
لذا اگر مثلا امروزه برای بعضی از اولیای خدا حالت خلع اتفاق افتد و همراهان او ندانند، چه بسا به گمان اینکه جان تهی کرده است و مرده است او را به قبرستان برده و دفن می کنند و بر همین اساس برای مصونیت آن جوانمردان و اصحاب کهف، خداوند آنانرا از شهر بیرون آورد و در کهفی که کسی بر احوال آنان مطلع نگردد، خواب را بر آنان مسیطر ساخت؛ و گرنه از دشمنان گذشته، دوستان آنان نیز آنها را می کشتند. عینا مانند افرادی که امروزه مثلا مورد اتهام مردم واقع می شوند و اگر آزاد باشند، مردم به آنها سوء قصد می کنند؛ دولت و حکومت آنانرا به جای امنی گرچه زندان باشد می برد، تا از دستبرد مردم مصون بمانند.
چون کهف، مکانی آرام و خلوت و بدون مانع برای استراحت آنان بود. ببینید: اگر داستان اصحاب کهف و آن فردی که از میان آنان برای خریدن طعام به شهر آمد، برای شما اتفاق می افتاد و این مدت طولانی خواب عمیق خود را به خوبی ادراک می نمودید و لمس میکردید، چقدر برای شما شگفت انگیز بود! داستان مردن و زنده شدن از این عجیب تر نیست. چه فرق میکند سیصد سال خوابیدن و بیدار شدن، یا سیصد سال مردن و زنده شدن؛ مگر خواب غیر از مرگ است؟ این کار را کردیم تا مردم را از وعده حقانیت روز جزا که خدا داده است مطلع کنیم. این یک نمونه.
مثال دیگر: خداوند در سوره بقره آیه 259 می فرماید: «أو کالذی مر علی ' قریة و هی خاویة علی ' عروشها؛ یا داستان کسی که بر شهری گذشت که بر سقف هایش فرو ریخته بود». بخت نصر بر قوم یهود استیلا پیدا کرد و همه را قتل عام نمود، در تاریخ آمده است که مردم از خانه و کاشانه خود بیرون آمده بودند، در بیابان لشکر بخت نصر بدانها رسید و همه را گردن زد، هفتاد هزار از قوم یهود را کشت؛ این داستان در تواریخ ثبت و ضبط است. حضرت عزیر پیغمبر از دست او فرار کرد و در چشمه ای رفت و غائب شد، اما نمرد؛ خداوند او را حفظ فرمود. بعد از سالیان متمادی که بدنهای یهود در آن صحرا از بین رفته و استخوانهای آنان باقی مانده بود، حضرت ارمیا پیغمبر از آن بیابان میگذشت؛ دید عجیب داستانیست؛ یک صحرا استخوانهای متفرق و جدا شده و درهم و برهم شده. بسیار در حیرت افتاد و گفت: «قال أنی ' یحی هـ'ذه الله بعد موتها؛ خدا چگونه اینها را بعد از مردنشان زنده میکند؟» (بقره/ 259).
«فأماته الله مائة عام؛ خداوند خودش و خرش را قبض روح نموده و بعد از یکصد سال زنده کرد.» (بقره/ 259). ارمیا دید در مقابل دیدگانش خودش و خرش لباس ماده پوشیدند و اجزاء متشتته جمع شده، روی استخوانها را پوشیدند؛ و بدین کیفیت خداوند زنده شدن مردگان را به ارمیا نشان داد.

منـابـع

مرتضی مطهری- معاد شناسی 6- صفحه 8-12

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد