چهره جامعه اسلامی در قرآن
فارسی 3298 نمایش |در سوره مبارکه "انا فتحنا" آمده است: «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینمهم؛ محمد (ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند، بر کافران سخت گیر و با همدیگر مهربانند.» (فتح/ 29) در اینجا چهره یک جامعه اسلامی ترسیم شده است و مسئله اولی که ذکر می کند، معیت با پیغمبر و ایمان به پیغمبر است.
مرحله دوم: «اشداء علی الکفار» در مقابل بیگانگان محکم، قوی و نیرومند بودن است. پس این خشکه مقدسهایی که فقط پلاس مساجد هستند و هزارتایشان را یک سرباز جلو می اندازد و صدایشان در نمی آید، مسلمان نیستند. یکی از خاصیتهای مسلمان و اولین خاصیتی که قرآن کریم ذکر کرده است، شدت، قوت و استحکام در مقابل دشمن است.
اسلام، مسلمان سست را نمی پذیرد «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین؛ و سست نگردید و غمگین نشوید که اگر مؤمن باشید شما برترید.» (آل عمران/ 139) سستی در دین اسلام نیست.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن می گوید: هیچ دینی به اندازه اسلام پیروان خود را به قوت و نیرومندی دعوت نکرده است.
گردن را کج کردن، از گوشه لب آب ریختن، یقه باز بودن، یقه چرک بودن، خود را به ننه من غریبم زدن، پا را به زمین کشیدن، عبا را به سر کشیدن، اینها ضد اسلام است. ناله کردن، آه کشیدن ضد اسلام است.
«اما بنعمة ربک فحدث؛ و از موهبت پروردگارت سخن گوی.» (ضحی/ 11) خدا به تو سلامت داده، قوت داده، قدرت و نیرو داده. تو که می توانی کمرت را راست بگیری چرا بیخود کج می کنی؟ تو که می توانی گردنت را راست نگه داری چرا بیخود کج می کنی؟ چرا بیخود آه می کشی؟ آخر آه کشیدن یعنی یک دردی دارم، خدا که به تو دردی نداده، چرا آه می کشی؟
این کفران نعمت خداست. آیا علی (ع) همین طور راه می رفت که من و تو راه می رویم؟ آیا علی این جور عبا بر سر می کشید و این ور و آن ور می رفت؟! اینها از اسلام نیستند. «اشداء علی الکفار» در مقابل بیگانه، شدید، محکم مثل سد اسکندر، آهنین.
در میان خودشان، با مسلمانها چطور؟ «رحماء بینهم» مهربان، دوست و صمیمی. باز وقتی می رویم سراغ مقدسهای خودمان، چیزی که در وجود اینها نمی بینیم، صمیمیت و مهربانی نسبت به دیگران است. همیشه اخم کرده و عبوسند، با احدی نمی جوشند، با احدی نمی خندند، با احدی تبسم نمی کنند، بر سر همه مردم دنیا منت دارند، اینها مسلمان نیستند، خودشان را به اسلام بسته اند. این هم خصوصیت دوم. خوب آیا همین دیگر کافی است؟ شدت در مقابل کفار و مهربانی و صمیمیت نسبت به مسلمین برای مسلمان بودن کافی است؟ نه.
«تریهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا؛ همواره آنها را در رکوع و سجود می بینی که فضل و خشنودی خدا را می جویند.» (فتح/ 29) در عین حال همین فرد شدید در مقابل بیگانه و صمیمی و مهربان در میان خودیها و با مسلمانان را وقتی در محراب عبادت می بینی، در رکوع، در سجود، در حال دعا و در حال عبادت و مناجات، «رکعا سجدا» عبادتش است، «یبتغون فضلا من الله و رضوانا» دعایش است.
البته نمی خواهیم میان دعا و عبادت مرز قائل بشویم. دعا عبادت است و عبادت هم دعا اما گاهی یک عمل صرفا دعای خالص است، یعنی عبادتی است که فقط دعاست ولی عبادت دیگری دعا و غیر دعا در آن مخلوط است مثل نماز، و یا عبادت دیگری اساسا دعا نیست مثل روزه.
«سیماهم فی وجوههم من اثر السجود؛ نشانه (ایمان) آنها اثر سجده ای است که در چهره شان است.» (فتح/ 29) آنقدر عبادت می کنند که آثار عبادت، آثار تقوی، آثار خدا پرستی در وجناتش، در چهره اش پیداست، هر که به او نگاه بکند در وجودش خداشناسی و یاد خدا را می بیند، او را که می بیند به یاد خدا می افتد.
در دنباله آیه می گوید: «ذلک مثلهم فی التوریة و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطئه فازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار؛ این وصف ایشان در تورات است و وصف آنها در انجیل چون کشته ای است که جوانه اش را برآورد و محکم گرداند تا به تدریج قوت گیرد و بر ساقه های خود بایستد که کشاورزان را به شگفت آورد تا (انبوهی) آنها کافران را به خشم آورد.» (فتح/ 29) در تورات و انجیل اینها با این صفت یاد شده اند، درباره شان گفته شده که چنین امتی به وجود می آید. به این شکل تجسم پیدا کرده و توصیف شده اند که مثلشان مثل یک زراعت است، مثل یک گندم است که در زمین کشت می شود و بعد، از زمین چون زنده است، می روید.
در آغاز برگ نازکی بیرون می دهد ولی تدریجا این برگ درشت تر می شود و استحکام پیدا می کند آنچنان که کم کم به صورت یک ساقه کلفت در می آید. بعد به شکلی در می آید که روی پای خودش می ایستد در حالیکه قبلا برگی بود افتاده روی زمین و از خود استقلال نداشت.
آنچنان رشد می کند که همه کشاورزان را، همه متخصصان انسان شناسی را به حیرت در می آورد که چه ملت رشیدی! چه ملت بالنده ای! چه ملت در حال رشدی! البته ملتی که هم «اشداء علی الکفار» باشد، هم «رحماء بینهم»، هم «رکعا سجدا» و هم «یبتغون فضلا من الله و رضوانا»، قطعا اینجور است.
حالا بگوئید چرا ما مسلمین اینقدر در حال انحطاط هستیم؟ چرا اینقدر تو سری خور و بدبخت هستیم؟ اصلا کدامیک از این خصائص در ما هست و این چه توقعی است؟! ما با اینکه صد در صد اعتراف داریم که اسلام دین اجتماعی است و دستورات آن حاکی از این است، ولی اینها سبب نمی شود که ما عبادت و دعا و ارتباط با خدا را تحقیر بکنیم، کوچک بشماریم، نماز را کوچک بشماریم.
منـابـع
مرتضی مطهری- آزادي معنوي- صفحه 130-128
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها