رابطه میان ظن و تفرقه در برخی از آیات قرآن
فارسی 2710 نمایش |قرآن کریم راههای خطای اندیشه را زیاد ذکر کرده. مرتب ذکر میکند افرادی حرف غلط میگویند، اشتباه میکنند، چرا اشتباه میکنند؟ این چرا اشتباه میکنند را قرآن دارد. اینها خطا میکنند، چرا خطا میکنند؟ قرآن یک منطقی دارد که پیروی از ظن و گمان را عجیب نهی میکند، بعضی صریح و بعضی صریحتر: «و لا تقف ما لیس لک به علم؛ از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن» (اسراء/ 36)، در جای دیگر: «ان هم الا یظنون؛ تنها به پندارهایشان دل بسته اند» (بقره/ 78). میگویند منطقی دارند اما این، منطق گمان است نه منطق علم و یقین. اگر اینها میخواستند به یقین خودشان اعتماد کنند چنین حرفی نمیزدند. در یک جا صریح میگوید علت خطای اکثریت مردم پیروی از گمان است: «و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون؛ اگر تو بخواهی اکثر مردم روی زمین را پیرو باشی، اگر بخواهی پیرو بشر باشی (میخواهد بگوید پیرو بشر نباش) این را بدان اکثر مردم روی زمین این جورند که تو را منحرف میکنند زیرا جز گمان را پیروی نمیکنند و کارشان جز تخمین چیز دیگری نیست» (انعام/ 116).
پیروی مکاتب بشری از ظن و گمان
اکثر افراد و مکتبهای مخالف که در مقابل همدیگر قرار گرفته اند او به جزم چنین میگوید او به جزم چنان میگوید، اگر دل او را بشکافی جز یک سلسله گمانها چیزی نیست، در دل او هم جز گمان چیزی نیست. البته ممکن است یکی حق باشد. 99 درصد مردم در عقایدی که شدید از آن عقاید دفاع میکنند از علمشان دفاع نمیکنند از گمانشان دفاع میکنند. راجع به خصوص مادیین قرآن همین منطق را دارد میگوید اینها هیچ وقت به یقین به نفی خدا نمیرسند و محال است برسند. راهی به این مطلب نیست. هر وقت در کمال جزم انکار خدا را میکنند بدان یک گمانی در ذهنشان آمده این را به صورت جزم بیان میکنند: «و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا؛ گفتند که جز این زندگی دنیا زندگی دیگری نیست، میمیریم و زنده میشویم» (مومنون/ 37)، یعنی مردن و زندگی یک امری است که به حسب تصادف و اتفاق در سطح طبیعت رخ میدهد.
تا اینجا را میشود بگوییم انکار معاد است ولی نه: «و ما یهلکنا الا الدهر و ما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون؛ آن چیزی هم که ما را میبرد جز دست طبیعت و روزگار چیز دیگری نیست به همین چیزی که میگوید علم ندارد، گمان میبرد که این جور باشد» (جاثیه/ 24) انکار خداست. قرآن در جواب اینها میگوید اصلا این منطق تو منطق متکی به علم نیست، مثل اینکه ما میگوییم فکر میکنم چنین باشد. بسیار خوب، آدم فکر میکند چنین باشد، اما فکر میکند چنین باشد غیر از این است که یقین دارد که چنین باشد. و اگر واقعا بشر بتواند خودش را قانع کند که از همین یک آیه پیروی کند 99 درصد اختلافات افراد بشر از میان میرود. بشر گمان میکند، اما وقتی میخواهد بیان کند نمیگوید گمان میکنم چنین است، میگوید جزما چنین است. پس در این آیه، قرآن منشأ خطای اکثریت مردم را پیروی نکردن از علم میداند، علم در مقابل گمان، یعنی یک مطلب، صددرصد روشن نشده دنبالش میرود. میخواهد بگوید این خطا بیشتر به فکر بشر بستگی ندارد، به اراده و اختیار بشر بستگی دارد.
ما بشر را طوری ساخته ایم که اگر در مسائل قناعت کند به آنچه که میداند، اینهمه گرفتار اشتباه نمیشود. اشتباه میکنند کسانی که خیال میکنند این فرد بشر یک جور میداند، آن فرد جور دیگر و آن جور دیگر. اینطور نیست، خدا بشر را این گونه نساخته که آن یک جور بداند، آن جور دیگر و آن جور دیگر. بشر طوری ساخته شده که اگر با گامهای آهسته قدم بردارد، فقط آنچه را یقین دارد بپذیرد، چیزی را که یقین ندارد نپذیرد و به حالت تردید بماند بعد میبینید اختلافات بشر رفع شد. منشأ اشتباهها این است که ندانسته یک چیزی را میپذیرد و آن را به صورت امر دانسته تلقین و اظهار میکند و روی آن قسم میخورد.
منـابـع
مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 251-250
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها