اشکال بر خلود در جهنم براساس معبر و گذرگاه بودن آن و پاسخ به آن
فارسی 3480 نمایش |و از جمله اشکالات بر خلود در جهنم این گونه مطرح می شود که: "بهشت معبر و گذرگاست نه مقر و منزل همیشگی"، بهشت و جهنم معبری است نه منزل و مقری. بهشت معبر مطیع است در صراط مستقیم، و مخلد در آنست در دوره تعین ملکات خیریه و جهنم معبر عاصی است در صراط معوج افراط و یا تفریط، و مخلد در آنست در دوره تعین ملکات شریه و خلود در هر دو محدود است به حد آسمان و زمین، مگر آنچه از مقتضیات آن آثار خارج شود و مقر و مقصد فقط «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر؛ در نشیمنگاه صدق و راستی در نزد سلطان مالک مقتدر» (قمر/ 55) است.
و اگر بنا بود جهنم منزلگاه بود، این عالم با شکوه و عظمت آفرینش که نماینده آفریننده عظیم الشأن، خداوند دانای توانای عادل حکیم است، در نهایت پستی و حقارت و هرج و مرج، و بی سر و ته و بسیار کم فائده بود. برای آنکه می یابیم که بیشتر اهل آن، بی دانش و بینش هستند؛ و پاره ای از آنهائی که چیزی می دانند، می کنند آنچه نباید بکنند، و نمی کنند آنچه باید بکنند؛ مگر قلیلی، چنانکه خداوند می فرماید: «و قلیل من عبادی الشکور؛ و کمی از بندگان من سپاسگزار هستند» (سبا/ 13). پس بیشتر اهل عالم باید در جهنم مخلد و در عذاب مؤبد باشند.
و در این نزدیکی یافتی که هر مصنوع نماینده آثار صانع خود است، پس این مصنوع فاسد و مخلد در جهنم إلی الابد ـ به معنائی که می گویند: تا خدا خدائی می کند ـ که به هیچ وجه قابل اصلاح نباشد و خلاصی و نجاتی برای او میسر نشود؛ العیاذ بالله نماینده عجز یا جهل یا بیهوده کاری یا ظلم صانع خواهد بود؛ «و قد تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا؛ خداوند از آن منزه است و او مقامش منیع و برتر است». پس مراد از خلود چنانکه گفتیم، خلود در دوره ملکات و موافق با آثار آن تعینات است. بر این گفتار، جهاتی از اشکال و ایراد وارد است که بر مصنف مقاله خلط شده است.
بهشت و جهنم مظهر اسماء جمالیه و جلالیه خداوند
أولا: اعمال نیکوی مؤمنان صراط و معبری است برای وصول به مقام جمال و لقای حضرت احدیت، و صراط مستقیم است برای مقام فناء در ذات حضرت لایزالی. و اعمال زشت کافران صراط و معبری است برای وصول به مقام جلال کبریائی، و صراط معوج افراط و تفریط است برای مقام فناء در کبریائیت و قهاریت حضرت حق سبحانه و تعالی. و پس از حصول نیستی و فناء محض به وسیله اعمال صالحه و یا اعمال طالحه، بهشت و جهنم است، و آنها در زندگی پس از مرگ و در عالم بقاء می باشند؛ و بنابراین أبدا بهشت معبر مطیعان و جهنم معبر عاصیان نخواهد بود. بهشت و دوزخ هر کدام تجسم اعمال نیک و زشت است که نفس اعمال در دنیا معبر بوده است، ولیکن چون تجسم ملکوتی آنها بعد از فناء و وصول بوده و در عالم بقاء می باشد، دیگر معبر بودن معنی ندارد، زیرا معبر در راه وصول است نه پس از وصول و بنابراین حتما باید منزلگاه و مقر اصلی بوده باشند.
و ثانیا: گفتار قرآن کریم: «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» فقط درباره مقر و مقصد متقیان و پرهیزگاران است، زیرا که قبلا فرموده است: «إن المتقین فی جنـات و نهر؛ پرهیزگاران در بهشت هائی و نهرهائی از آب روان هستند» (قمر/ 54) و مقر و مقصد همه فرق و طوائف چنین نیست؛ بعضی همچون نفس مطمئنه، در عباد خدا و در بهشت خاص او هستند، و بعضی همچون مقربون در بهشت های نعیم هستند، و بعضی «عند رئوف رحیم»، و بعضی «عند سلام مؤمن» می باشند. و خلاصه هر یک از بهشتیان تحت اسم خاصی واقعند. و اما دوزخیان تحت اسماء قهار، و جبار، و ذوالکبریاء و شدید العقاب، و خیرالماکرین، و منتقم، و شدید البطش و غیرها می باشند؛ و هر یک از آنها تحت اسم خاصی قرار دارند.
و ثالثا: موجودات حقیر و ضعیف این عالم، و گنهکاران و بدان و شروران، همه از روی حکمت بالغه و مصلحت تامه حق آفریده شده اند، وگرنه اصل آفرینش آنها غلط بود؛ و می دانیم که غلط و خلط و اشتباه در دستگاه تکوین و عالم آفرینش راه ندارد، و علیهذا آنچه به نظر ما بد می آید، در نظر ما بد است نه در اصل تکوین و مصلحت عامه عالم خلقت.
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت *** آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد (دیوان حافظ)
تمام این عاصیان و جاهلان و کم اندیشان، مظهر جلال حضرت حقاند سبحانه و تعالی؛ «و لله الاسمآء الحسنی؛ و زیباترین نام ها به خداوند تعلق دارد» (اعراف/ 180) و همه ظهور و تجلی او هستند. و در این مقام ذره بی مقدار با خورشید جهانتاب فرقی ندارد، و قطره و اقیانوس بی کران تفاوتی ندارند. عالم و جاهل، بهشتی و دوزخی، سعید و شقی، همه و همه مخلوق او و تحت اراده قاهره او هستند؛ و از این جهت کجا می توان بدین دستگاه آفرینش نسبت عیب داد؟ هر کدام، در راه و طریق خود سلوک می نمایند، و سیر دارند تا تحت اسمی خاص از اسماء جمالیه و یا جلالیه حضرت حق سبحانه و تعالی فانی شوند، و هر یک در کینونت هویت خود به بقاء رسند، و این عالم پر شکوه و با عظمت از بهشتی و دوزخی، و از بهشت و دوزخ، همه با ابهت عجیب و استحکام بهت انگیز بر جای باشد. بهشت و دوزخ، و بهشتی و دوزخی، هر دو، دو جلوه از ذات حقاند؛ جلوه جمال و جلوه جلال.
انوار جمال تست در دیده هرمؤمن* آثار جلال تست در سینه هر کافر (دیوان مغربی)
نه اینکه تنها فقط جلوه جمال، اصل است، و جلوه جلال باطل. خداوند فقط دارای اسم ملیک و مقتدر نیست، اسامی دیگر دارد و آن اسماء، چه از ناحیه رحمت و رحمانیت و رحیمیت و چه از ناحیه جبروتیت و قهاریت، عالم را پر کرده و همه حسن و زیبا هستند. پس به چه علت ما جهنم را عیب عالم بدانیم؟ به چه علت جهنمیان را خرابی و نقصان کاخ آفرینش به شمار آوریم؟ به چه سبب سیر موجودات را منحصرا تحت اسم رحمت رحیمیت قرار دهیم؟ آیا خود این حصر، نسبت عیب و نقصان نیست؟ و علاوه اگر مصنوع که نماینده صانع است فاسد باشد، تفاوتی ندارد بین خلود و عدم خلود آن. در یک لحظه هم نمی تواند موجود خراب و فاسد، اثر دست صانع حکیم باشد. و بنابراین چگونه می توان پذیرفت که مصنوع فاسد با عنوان فساد و خرابی و عیب و نقص، در دنیا می تواند بوده باشد و در آخرت هم در جهنم چند صباحی می تواند بوده باشد، ولی به عنوان خلود و دوام غیر معقول است؟
رابطه خلود اخروی با فعلیت و تجرد تامه آن عالم
و رابعا: عنوان اینکه می گویند تا خدا خدائی می کند، از أبدیت گرفته شده، چون ابدیت از صفات اوست سبحانه و تعالی. و از لحاظ اینکه عنوان خلود مؤید در قرآن کریم به لفظ «خالدین فیها أبدا؛ جاودانه در آن خواهند بود.» (توبه/ 22) آمده است، لذا استفاده ابدیت خلود را به همین معنی می توان کرد، غایة الامر ابدیت خداوند بذاته است، و ابدیت خلود بهشتیان و دوزخیان به ابدیت خداست.
باری! بهترین دلیل عقلی برای خلود بهشتیان و دوزخیان، همان دلیلی است که هشام بن حکم آورده است، و محصل آن اینست که چون آخرت خانه تجرد است و محل فعلیت تامه است، لذا خانه خلود و دوام است. چون طبعا هر چیز ثابت و مستقری، خالد و جاودان است؛ و تغییر و تحویل منافات با ثبوت و استقرار دارد، و عدم خلود لازمه تغییر و تحویل است که آن در آخرت منافی فرض تجرد و فعلیت تامه است.
اگر بهشتیان مخلد نباشند، چه باشند؟ یا باید به ضعف و سستی و فتور و نقصان مبتلا شوند، و آن خلاف تجرد است، زیرا نشأة آخرت، عالم طبع و طبیعت و کون و فساد نیست، خرابی و نقصان در آن راه ندارد؛ و یا باید مرگ آنان را دریابد و در ذات خدا فانی شوند و مراحل نیستی را طی کنند، و آن هم به فرض غلط است، زیرا آنها فانی شده اند و جذبات جلالیه آنها را فرا گرفته و اینک پس از فناء، بقاء یافته و به جذبات جمالیه و سیر در آثار و تماشای نشآت اشتغال یافته اند.
و اگر جهنمیان مخلد نباشند، چه باشند؟ یا باید قوت و قدرت یافته و از دوزخ خارج شوند، و آن خلاف تجرد و فرض بقاء در تعینات آثار خودشان است؛ و یا باید بمیرند و فانی شوند و آن هم خلاف فرض است، زیرا پس از مرگ و فناء فی الله و جذبات قهاریه و کبریائیة حضرت حق، اینک بازگشته و حیات و تعین گرفته و به آثار و صفات و اخلاق و ملکات خود به صورت های ملکوتیه و آتشین جهنم مبتلا گردیده اند.
آری، دسته ای هستند که از جهنم خارج می شوند. آنان دسته ای هستند که کفر و شرک در اعماق قلبشان رسوخ ننموده و فقط ظاهر آنها را آلوده ساخته است. در این صورت پس از سوخته شدن ظاهر، چون باطن طاهر است و بهشتی است، به شفاعت و غیره به بهشت می روند و البته باید دانست آن خروج هم یک نوع تجلی ملکوتی و نوعی از اعمال و صفات و ربط و نیات آنهاست.
منـابـع
سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی 10- صفحه 396 تا 403
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها