درجات ربوبیت «4- تسلط بر جهان»
فارسی 4140 نمایش | آن مرحله بالاتر، آن قدرتی است که بنده ای در اثر بندگی و عبودیت خداوند و در اثر قرب به ذات اقدس الهی و در اثر نزدیک شدن به کانون لایتناهی هستی می تواند در دنیای بیرون خودش هم تصرف کند، می تواند چوبی را تبدیل به اژدها کند، می تواند قرص ماه را دو نیم کند، می تواند تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین احضار کند. بله می تواند. العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة. اما این مراحل از ما خیلی دور است. این مرحله برای فهم ها و فکرهای ما خیلی زیاد است، خیلی از اشخاص نمی توانند باور کنند که انسانی در اثر عبودیت و بندگی خدا و تذلل، در اثر این که صراط عبودیت را طی کرده است، برسد به جایی که در جهان هم بتواند تصرف کند، بتواند یک بیماری را از راه روحی معالجه کند، یک کور مادر زاد را شفا بدهد، یک پیس را شفا بدهد (آن طور که قرآن درباره عیسی (ع) نقل می کند)، البته به اذن الله؛ خدا به آنها چنین قدرتی داده است.
اذن خدا همان قدرتی است که افاضه می کند: «و تبرئ الاکمه والابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی» (مائده/آیه 110)؛ «و به اذن من نابینای مادر زاد و پیس را شفا دادی و آن گاه که مردگان را به اذن من زنده بیرون آوردی» یا در آیه دیگر: «و احی الموتی باذن الله» (آل عمران/آیه 49)؛ «ومردگان را زنده می کنم». علی از آن عبدها و بنده هایی است که به این خداوندگاری نائل شده است. اما اشتباه نکنید، خیال نکنید این عبودیت که نتیجه اش خداوندگاری و تسلط است، نتیجه اش حودبینی هم هست؛ ابدا، خودبینی با عبودیت سازگار نیست؛ نتیجه اش غرور و منیت است، ابدا آن بنده ای که بندگی کند برای ربوبیت، کارش به جایی نمی رسد، عبودیت جز تذلل و خاکساری چیز دیگری نیست.
امام علی (ع) در مناجاتهای خودش عرض می کند: خدایا! کفی لی فخرا ان اکون لک عبدا و کفی لی عزا ان تکون لی ربا، خدایا! این افتخار برای من بس که بنده تو باشم و این عزت و شرافت برای من بس که تو رب و خداوندگار و پروردگار من باشی. ما برای علی (ع) خیلی مقامات قائل هستیم و باید هم قائل باشیم. اصلا مسأله ولایت که می گویند، بدون ولایت تکوینی اساسا ولایت نیست. اشتباه کرده اند، نفهمیده اند، سواد ندارند کسانی که منکر ولایت تکوینی شده اند و حتی ولایت تکوینی را نمی فهمند که چیست؛ یک چیز دیگر را پیش خودشان جاهلانه فرض و تصور کرده اند و همانها را هم مرتب به مردم گفته اند، در کتابهایشان هم نوشته اند چون شعورشان به این مسائل نمی رسد. آنها اساسا انسان و خدا را نمی شناسند. در این جور مسائل اظهار نظر کردن، فرع بر دو مسأله است: اول شناختن خدا، دوم شناختن انسان و استعدادهای درونی انسان و معنی تقرب انسان به خدا و معنی عبودیت و معنی عبادت علی که این چنین محبوب است به خاطر عبودیت است. چه خوب می گوید ابوسعید ابوالخیر (یا خواجه عبدالله انصاری):
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند *** فرزند و عیال و خانکان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی *** دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
آن کسی که مجذوب تو می شود چه اعتنایی به این ربوبیتها دارد که بخواهد منیت و غرور و تکبر پیدا کند.
منـابـع
مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 100-99-115
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها