انسان و تمایلات فطری
فارسی 2864 نمایش | اخلاق و احساس اخلاقی دروازه ای رو به انسان است تا روح مجرد خود را بشناسد و با شناخت آن، به عالم غیب و ملکوت آگاه شود، چون انسان پرتویی از عالم غیب و ملکوت است. از همین جا ریشه احساسات اخلاقی پیدا می شود. انسان چون روحش ملکوتی است، جنسش جنس عظمت است زیرا جنس ملکوت عظمت است. وقتی انسان خود ملکوتی را احساس کند تن به حقارت نمی دهد: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛ هر کس که کرامت نفس خودش را احساس کند شهوات در نزد او کوچک و حقیر می شود» (نهج البلاغه- حکمت 449).
انسان وقتی که آن «خود»ش را که از عالم عظمت و عین عظمت است احساس کند تن به حقارت نمی دهد، مثل یک آدمی که یک تابلوی بسیار عالی، مثلا تابلوی رافائل را می بیند، ارزشش را درک می کند و محال است که بتواند اجازه بدهد که یک کثافتی، آلودگی ای در آن قرار بگیرد، چون عظمت آن را احساس می کند. انسان چون خودش را به علم حضوری درک می کند که از عالم قدرت است، از ضعف و ناتوانی تنفر دارد. یعنی وقتی کرامت نفس خودش را احساس می کند، تن به ضعف و زبونی و عجز نمی دهد، غیبت نمی کند زیرا بر طبق روایات حس می کند که غیبت، عجز و ناتوانی است. تکبر نمی کند چون می فهمد تکبر ناشی از حقارت نفس است. انسان تا حقارت نفس نداشته باشد تکبر نمی کند.
منـابـع
مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 183-184
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها