نگاهی به فلسفه جهاد در اسلام
فارسی 2759 نمایش | شرافت انسان به چیست؟ آیا شرافت انسان به جان داشتن است؟ همه جاندارها جان دارند. پشه هم جاندار است. به چشم داشتن است؟ حیوان چشم دار در دنیا زیاد است. به حافظه داشتن است؟ حیوان حافظه دار در دنیا زیاد است. باید یک چیزی در انسان وجود داشته باشد که اسمش انسانیت است و در حیوانها وجود ندارد. اگر کسی قائل شد که در انسان یک حقایقی وجود دارد ما فوق حیوانی، آن وقت می تواند برای انسان یک شرافتی قائل بشود که به موجب آن شرافت، خون انسان محترم می شود ولی خون حیوانها محترم نیست، آزادی انسان محترم می شود و آزادی جانداران دیگر محترم نیست، و الا اگر صرفا بگوئیم چون ما نسل بشر هستیم یا مستقیم القامه هستیم و جانداران دیگر چنین نیستند. پس دارای شرافت باشیم می باشیم. می گویند این که دلیل نشد. حقیقت این است که ما یا باید برای انسان هیچ شرافت و امتیازی به معنای مذکور نسبت به حیوانات قائل نشویم و هیچکدام را محترم نشماریم، و اگر انسان را محترم می شماریم همه جانداران را به طور مساوی محترم بشماریم، که در این صورت هیچ فرقی نیست میان کشتن یک مگس و کشتن یک انسان، و یا اگر می خواهیم امتیاز قائل بشویم، از نسل بشر بودن نمی تواند ملاک باشد.
منطق قرآن همین است. می گوید یک انسان به صرف اینکه از نسل بشر است نمی تواند احترام بیشتری از حیوانات را ادعا بکند. یک انسان به موجب آنکه انسان است و شرافت های ذاتی انسانی و کمالات مختص انسانی را دارد می تواند محترم باشد. انسانیت انسانهاست، مسئله محترم شمردن پیمان و قرارداد است. انسان، انسان است نه به اینکه حرف بزند، بلکه به اینکه در حالی که می تواند دروغ بگوید راست بگوید. انسان، انسان است به اینکه به اختیار خودش پیمان ببندد و در حالی که برایش ممکن است خیانت بکند، روی پیمانش بایستد ولو به ضرر خودش باشد. البته نمی گویم منحصر به اینهاست، اینها از نشانه های انسانیت است.
این است که قرآن وقتی می خواهد بگوید کفار از هر جنبنده ای پست تر هستند و از آن شرافتی که برای انسان هست که «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر» (اسراء/ 70)؛ «و ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را به مرکب خشکی و دریا سوار کردیم». در اینها وجود ندارد، اینها از اسب و شتر و الاغ پائین ترند، از حشرات پائین ترند، مظاهر ضد انسانی آنها را ذکر می کند. می گوید انسانی که آن اولیات انسانیت را که راستگویی و امانت و وفای به عهد است واجد نباشد، او فقط یک حیوان است و بیش از یک حیوان احترام ندارد، بلکه بودن او در جامعه انسانیت اگر قابل اصلاح نباشد جز زیان بر انسانیت چیزی نیست. این است که این آیات، مقدمه آیات جهاد است. می خواهد بگوید ما اگر اجازه جهاد می دهیم، در زمینه انسانهایی است که در واقع انسان نیستند. اول این مقدمه را ذکر می کنم که اینها از هر جنبنده ای پست تر هستند، پس اگر کشتن عقرب جایز است، کشتن اینها هم جایز می باشد. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه پیمان در نظر اینها کوچکترین احترامی ندارد. نه اینکه یک بار نقض می کنند. اساس وجودشان پیمان شکنی است. هر وقت پیمانی می بندند، در آن ته دلشان تصمیمشان بر این است که اگر فرصتی پیدا کردند پیمان را نقض کنند. وفای به پیمان دستور قرآن است. در سوره توبه می فرماید: ای پیغمبر! اگر با مشرک هم، پیمان بستی باید به پیمان خودت وفادار باشی. تا آنها پیمان را نقض نکرده اند تو نباید پیمان را نقض کنی. «فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم» (انفال/ 57)؛ «مادامی که آنها با استقامت به نفع شما یعنی به نفع پیمانی که با شما بسته اند، ایستاده اند شما هم باید بایستید»، یا در آیه دیگر می فرماید: «فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم» (توبه/ 4)؛ «با مشرکین هم که پیمان بستید، تا پایان مدت، عهد خودتان را محترم بشمرید». اینجا می گوید: «فاما تثقفنهم فی الحرب» حالا که اینها پیمان شکن هستند، هرگاه در جنگ بر آنها مسلط و پیروز شدی (نکته های قرآن را ببینید! نمی گوید در همه جا، چون فقط در میدان جنگ خون آنها را مباح می شمرد)، اگر در جنگ به چنین موجوداتی که گفتیم پست ترین جنبنده ها هستند رسیدی یعنی اگر بر اینها پیروز و مسلط شدی (نمی گوید با اینها چه رفتاری کن. تعبیر عجیبی دارد) «فشرد بهم من خلفهم» کاری کن که آن جماعتی را که پشت سر اینها قرار گرفته اند و می خواهند راه اینها را بروند مشرد و پراکنده کنی. با اینها کاری بکن که اسباب عبرت آنها بشود. «لعلهم یذکرون» شاید آنها متذکر بشوند و دیگر مثل اینها این طور از انسانیت خارج نشوند.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 3- ص 147و148 و ص 155-149
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها