شرایط تحریم ازدواج با زانى و زانیه
فارسی 7571 نمایش |خداوند در سوره نور آیه 3 در مورد ازدواج با فرد زناکار می فرماید: «الزانى لا ینکح إلا زانیة أو مشرکة و الزانیة لا ینکحها إلا زان أو مشرک و حرم ذلک على المؤمنین» (نور/آیه 3)؛ «مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى کند، و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک به ازدواج خود در نمى آورد، و این کار بر مؤمنان تحریم شده است».
از آنجا که در آیه مورد بحث سخن از مجازات زن و مرد زناکار در میان است، به همین مناسبت سؤالى پیش مى آید که ازدواج مشروع با چنین زنان چه حکمى دارد؟ آیه سوم این سؤال را چنین پاسخ مى گوید: مرد زناکار جز با زن آلوده دامان یا مشرک و بى ایمان ازدواج نمى کند، همانگونه که زن آلوده دامان جز با مرد زانى یا مشرک پیمان همسرى نمى بندد «الزانى لا ینکح الا زانیة او مشرکة و الزانیة لا ینکحها الا زان او مشرک». و این کار بر مؤمنان تحریم شده است. بنابراین ظاهر آیات قرآن تحریم ازدواج با زانى و زانیه است، البته این حکم در روایات اسلامى مقید به مردان و زنانى شده است که مشهور به این عمل بوده و توبه نکرده اند، بنابراین اگر مشهور به این عمل نباشند، یا از اعمال گذشته خود کناره گیرى کرده و تصمیم بر پاکى و عفت گرفته، و اثر توبه خود را نیز عملا نشان داده اند، ازدواج با آنها شرعا بى مانع است. اما در صورت دوم به این دلیل است که عنوان زانى و زانیه بر آنها صدق نمى کند، حالتى بوده است که زائل شده، ولى در صورت اول، این قید از روایات اسلامى استفاده شده و شان نزول آیه نیز آن را تایید مى کند.
در حدیث معتبرى از امام صادق (ع) مى خوانیم که فقیه معروف زراره از آن حضرت پرسید، تفسیر آیه «الزانى لا ینکح الا زانیه» چیست؟ امام فرمود: «هن نساء مشهورات بالزنا و رجال مشهورون بالزنا، قد شهروا بالزنا و عرفوا به ،و الناس الیوم بذلک المنزل، فمن اقیم علیه حد الزنا ،او شهر بالزنا ،لم ینبغ لا حد ان یناکحه حتى یعرف منه توبته» این آیه اشاره به زنان و مردانى است که مشهور به زنا بوده و به این عمل زشت شناخته شده بودند، و امروز نیز چنین است، کسى که حد زنا بر او اجرا شود یا مشهور به این عمل شنیع گردد سزاوار نیست احدى با او ازدواج کند، تا توبه او ظاهر و شناخته شود. این مضمون در روایات دیگر نیز آمده است.
در اینکه این آیه بیان یک حکم الهى است، یا خبر از یک قضیه خارجى و طبیعى؟ در میان مفسران گفتگو است: بعضى معتقدند آیه تنها یک واقعیت عینى را بیان مى کند که آلودگان همیشه دنبال آلودگان مى روند، و همجنس با همجنس پرواز مى کند، اما افراد پاک و با ایمان هرگز تن به چنین آلودگی ها و انتخاب همسران آلوده نمى دهند، و آن را بر خویشتن تحریم مى کنند، شاهد این تفسیر همان ظاهر آیه است که به صورت جمله خبریه بیان شده. ولى گروه دیگر معتقدند که این جمله بیان یک حکم شرعى و الهى است مخصوصا مى خواهد مسلمانان را از ازدواج با افراد زناکار باز دارد، چرا که بیماریهاى اخلاقى همچون بیماریهاى جسمى غالبا واگیردار است. و از این گذشته این کار یک نوع ننگ و عار براى افراد پاک محسوب مى شود. به علاوه فرزندانى که در چنین دامانهاى لکه دار یا مشکوکى پرورش مى یابند سر نوشت مبهمى دارند. روى این جهات اسلام این کار را منع کرده است.
شاهد این تفسیر جمله «و حرم ذلک على المؤمنین» است که در آن تعبیر به تحریم شده. و شاهد دیگر روایات فراوانى است که از پیامبر اسلام (ع) و سایر پیشوایان معصوم (ع) در این زمینه به ما رسیده و آن را به صورت یک حکم تفسیر کرده اند. حتى بعضى از مفسران بزرگ در شان نزول آیه چنین نوشته اند: مردى از مسلمانان از پیامبر (ص) اجازه خواست که با ام مهزول، زنى که در عصر جاهلیت به آلودگى معروف بود و حتى پرچمى براى شناسائى بر در خانه خود نصب کرده بود! ازدواج کند، آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
در حدیث دیگرى نیز از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) مى خوانیم: این آیه در مورد مردان و زنانى است که در عصر رسول خدا (ص) آلوده زنا بودند، خداوند مسلمانان را از ازدواج با آنها نهى کرد، و هم اکنون نیز مردم مشمول این حکمند هر کس مشهور به این عمل شود، و حد الهى به او جارى گردد، با او ازدواج نکنید تا توبه اش ثابت شود. این نکته نیز لازم به یاد آورى است که بسیارى از احکام به صورت جمله خبریه بیان شده است، و لازم نیست همیشه احکام الهى به صورت جمله امر و نهى باشد.
ضمنا باید توجه داشت که عطف مشرکان بر زانیان در واقع براى بیان اهمیت مطلب است، یعنى گناه زنا همطراز گناه شرک است، چرا که در بعضى از روایات نیز وارد شده که شخص زناکار در آن لحظه اى که مرتکب این عمل مى شود از ایمان باز داشته مى شود. قال رسول الله «لا یزن الزانى حین یزنى و هو مؤمن و لا یسرق السارق حین یسرق و هو مؤمن فانه اذا فعل ذلک خلع عنه الایمان کخلع القمیص»: «شخص زناکار به هنگامى که مرتکب این عمل مى شود، مؤمن نیست و هم چنین سارق به هنگامى که مشغول دزدى است ایمان ندارد، چرا که به هنگام ارتکاب این عمل، ایمان را از او بیرون مى آورند همانگونه که پیراهن را از تن».
در آیه 26 سوره النور می فرماید: «الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات أولئک مبرؤن مما یقولون لهم مغفرة و رزق کریم» (نور/آیه 26)؛ «زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند! و مردان ناپاک نیز تعلق به زنان ناپاک دارند، اینان از نسبتهاى ناروایى که به آنها داده مى شود مبرا هستند، و براى آنها آمرزش (الهى) و روزى پر ارزش است».
تفسیر: نوریان مر نوریان را طالبند! آیه فوق در حقیقت تعقیب و تاکیدى بر آیات افک و آیات قبل از آن است و بیان یک سنت طبیعى در جهان آفرینش مى باشد که تشریع نیز با آن هماهنگ است. مى فرماید: "زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند، همان گونه که مردان ناپاک، تعلق به زنان ناپاک دارند". و در نقطه مقابل نیز "زنان طیب و پاک به مردان طیب و پاک تعلق دارند، و مردان پاک و طیب از آن زنان پاک و طیبند". و در پایان آیه به گروه اخیر یعنى مردان و زنان پاکدامن اشاره کرده مى گوید: آنها از نسبتهاى نادرستى که به آنان داده مى شود مبرا هستند. و به همین دلیل آمرزش و مغفرت الهى و همچنین روزى پر ارزش در انتظار آنها است. در اینکه منظور از "خبیثات" و "خبیثین" و همچنین "طیبات" و " طیبین" در آیه مورد بحث کیست؟ مفسران بیانات مختلفى دارند: گاه گفته شده منظور سخنان ناپاک و تهمت و افترا و دروغ است که تعلق به افراد آلوده دارد و به عکس سخنان پاک از آن مردان پاک و با تقوا است، و "از کوزه همان برون تراود که در او است وگاه گفته مى شود "خبیثات" به معنى "سیئات" و مطلق اعمال بد و کارهاى ناپسند است که برنامه مردان ناپاک است و به عکس "حسنات" تعلق به پاکان دارد. "خبیثات" و" خبیثون" اشاره به زنان و مردان آلوده دامان است، به عکس "طیبات" و "طیبون" که به زنان و مردان پاکدامن اشاره مى کند و ظاهرا منظور از آیه همین است، زیرا قرائنى در دست است که معنى اخیر را تایید مى کند:
الف- این آیات به دنبال آیات افک و همچنین آیه «الزانی لا ینکح إلا زانیة أو مشرکة و الزانیة لا ینکحها إلا زان أو مشرک و حرم ذلک على المؤمنین» آمده و این تفسیر هماهنگ با مفهوم آن آیات است.
ب- جمله أولئک مبرؤن مما یقولون:" آنها (زنان و مردان پاکدامن) از نسبتهاى ناروایى که به آنان داده مى شود منزه و پاکند، قرینه دیگرى بر این تفسیر مى باشد.
ج- اصولا قرینه مقابله خود نشانه این است که منظور از خبیثات جمع مؤنث حقیقى است و اشاره به زنان ناپاک است در مقابل "خبیثون" که جمع مذکر حقیقى است.
د- از همه اینها گذشته در حدیثى از امام باقر ع و امام صادق ع نقل شده که این آیه همانند «الزانی لا ینکح إلا زانیة أو مشرکة"» مى باشد، زیرا گروهى بودند که تصمیم گرفتند با زنان آلوده ازدواج کنند، خداوند آنها را از این کار نهى کرد، و این عمل را ناپسند شمرد.
ه- در روایات کتاب نکاح نیز مى خوانیم که یاران امامان، گاه سؤال از ازدواج با زنان "خبیثة" مى کردند که با جواب منفى روبرو مى شدند، این خود نشان مى دهد که" خبیثة" اشاره به زنان ناپاک است نه" سخنان" و نه " اعمال" ناپاک «وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 337 باب 14».
سؤال دیگر اینکه آیا منظور از خبیث بودن این دسته از مردان و زنان یا طیب بودن آنها همان جنبه هاى عفت و ناموسى است، یا هر گونه ناپاکى فکرى و عملى و زبانى را شامل مى شود. اگر سیاق آیات و روایاتى را که در تفسیر آن آمده در نظر بگیریم محدود بودن مفهوم آیه به معنى اول صحیحتر به نظر مى رسد، در حالى که از بعضى از روایات استفاده مى شود که خبیث و طیب در اینجا معنى وسیعى دارد و مفهوم آن منحصر به آلودگى و پاکى جنسى نیست روى این نظر بعید به نظر نمى رسد که مفهوم نخستین آیه همان معنى خاص باشد ولى از نظر ملاک و فلسفه و علت قابل تعمیم و گسترش است. و به تعبیر دیگر آیه فوق در واقع بیان گرایش سنخیت است هر چند با توجه به موضوع بحث سنخیت در پاکى و آلودگى جنسى را مى گوید.
همه جا همنوعان سراغ همنوعان مى روند و هر گروه و هر دسته اى با هم سنخان خود گرم و صمیمى اند. اما این واقعیت مانع از آن نخواهد بود که آیه بالا همانند آیه «الزانیة لا ینکحها إلا زان أو مشرک» اشاره به یک حکم شرعى باشد که ازدواج با زنان آلوده حداقل در مواردى که مشهور و معروف به عمل منافى عفتند ممنوع است. ظاهر آیه و مخصوصا با در نظر گرفتن سیاق ذیل آن، که مرتبط با صدر آن است، چنین مى رساند که: آیه شریفه در مقام بیان حکمى تشریعى تحریمى است، هر چند که از ظاهر صدر آن بر مى آید که از مساله اى خبر مى دهد، چون مراد از این خبر تاکید در نهى است، چون امر و نهى وقتى به صورت خبر بیان شود، امر و نهى مؤکد مى شود، و این گونه تعبیرها زیاد است، (مثلا مى گوییم فلانى این کار را مى کند، و یا دیگر از این کارها نمى کند، یعنى به هیچ وجه نباید کند) و حاصل معناى آیه با کمک روایات وارده از طرق اهل بیت (ع) این است که: زناکار وقتى زناى او شهرت پیدا کرد، و حد بر او جارى شد، ولى خبرى از توبه کردنش نشد، دیگر حرام است که با زن پاک و مسلمان ازدواج کند، باید یا با زن زناکار ازدواج کند و یا با زن مشرک، و همچنین زن زناکار اگر زنایش شهرت یافت، و حد هم بر او جارى شد ولى توبه اش آشکار نگشت، دیگر حرام مى شود بر او ازدواج با مرد مسلمان و پاک، باید با مردى مشرک، یا زناکار ازدواج کند.
پس این آیه، آیه اى است محکم و باقى بر احکام خود که نسخ نشده و احتیاج به تاویل هم ندارد، و اگر در روایات حکم را مقید کرده اند به صورت اقامه حد و ظهور توبه، ممکن است این قید را از سیاق آیه نیز استفاده کرد، براى اینکه حکم به تحریم نکاح، در آیه شریفه بعد از امر به اقامه حد است، و همین بعد واقع شدن ظهور در این دارد که مراد از زانى و زانیه، زانى و زانیه حد خورده است و همچنین اطلاق زانى و زانیه ظهور در کسانى دارد که هنوز به این عمل شنیع خود ادامه مى دهند، و شمول این اطلاق به کسانى که توبه نصوح کرده اند، از دأب و ادب قرآن کریم بعید است.
عده ای از مفسرین گفته اند که اصلا این آیه شریفه نسخ شده، و ناسخ آن آیه 32 سوره نور «و أنکحوا الأیامى منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم» (نور/آیه 32)؛ «و زنان و مردان مجرد خود و بردگان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید» است. در حالی که نسبت میان آیه مورد بحث و این آیه، نسبت عموم و خصوص مطلق است، یعنى این آیه عام است و آیه مورد بحث آن را تخصیص زده، فرموده: اینکه در آنجا به طور عموم گفتیم «دختران خود و صالحان از برده و کنیزان خود را همسر دهید» مخصوص است به غیر زناکاران مصر در زنا و در اینگونه موارد که عامى بعد از خاص وارد مى شود آن را نسخ نمى کند.
بله اگر هم بگوییم نسخ شده مناسب تر آن است که بگوییم ناسخ آن، آیه 221 سوره بقره است، که مى فرماید: «و لا تنکحوا المشرکات حتى یؤمن و لأمة مؤمنة خیر من مشرکة و لو أعجبتکم و لا تنکحوا المشرکین حتى یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک و لو أعجبکم أولئک یدعون إلى النار و الله یدعوا إلى الجنة و المغفرة بإذنه» (بقره/آیه 221)؛ «زنان مشرک را نکاح مکنید، تا آنکه ایمان آورند، و یک کنیز با ایمان بهتر است از یک زن مشرک، هر چند که شما را خوش آید و نیز با مردان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان بیاورند. و یک برده با ایمان بسى بهتر است از مردى مشرک، هر چند که شما را خوش آید، چون آنان شما را به سوى آتش مى خوانند، و خدا شما را به سوى بهشت و آمرزش به اذن خودش دعوت مى کند». به این بیان که کسى ادعا کند که این آیه نیز هر چند عامى است بعد از خاص، و لیکن لسان آن لسانى است که تخصیص نمى پذیرد و وقتى آیه خاص آن را تخصیص نزد، قهرا آیه عام، ناسخ خاص مى شود.
منـابـع
سید محمد حسین طباطبایی- ترجمه تفسیر المیزان، ج15، ص: 116
مکارم شیرازی- تفسیر نمونه ج14 ص 363 و ص 424-422
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها