نظریات مختلف در مورد فلسفه حرمت ربا و نقد آنها

فارسی 5260 نمایش |

در مورد فلسفه حرمت ربا وجوهی گفته شده است از جمله:
الف - ربا مانع احسان و استفاده محتاجان از دیگران است، ربا استفاده از احتیاج دیگران است، اسلام می خواهد در زمینه احتیاجات، افراد به یکدیگر احسان کنند. این نکته همان است که در روایات آمده است ولی اگر علت، منحصر به این باشد باید ربای به اصطلاح انتاجی و تجاری اشکال نداشته باشد. اساس سرمایه داری بر ربای انتاجی است.
ب - قطع رابطه ثروت و کار. کسی که منافع از پول می گیرد، ثروتی در اختیار می گیرد که کار نکرده است جواب این است که صرف قطع رابطه ثروت و کار، اگر مستلزم استثمار یا ترجیح بلا مرجح و مزاحمت آزادی دیگران نباشد اشکال ندارد. اگر کسی ادعا کند که ربا خواری استثمار است دلیل علیحده است که در بند "د" خواهیم گفت. به علاوه، بحث ما در نظر اسلام است در حرمت ربا. اسلام در موارد زیادی مانند مال الاجاره و سود مضاربه، سود کار نکرده را تجویز کرده بلکه در ارث اصل مال نیز (نه تنها سود)، کار نکرده است. پس نظر اسلام در حرمت ربا به این جهت نیست اگر گفته شود اجاره و مضاربه قطع رابطه ثروت و کار نیست بلکه ثروتی است که مع الواسطه ناشی از کار است، در جواب گفته می شود که این حرف را در باب پول می توان گفت: ربا اجاره پول است، اگر خود پول مشروع باشد، اجاره اش نیز باید مشروع باشد. اگر گفته شود که اجاره و مضاربه با ربا این تفاوت را دارند که در اجاره استهلاک عین است و مال الاجاره به ازاء عمل متراکم است که مستهلک می شود و هم ضمان عین بر مالک است و در مضاربه، ضمان بر مالک است و به علاوه در مضاربه سود قطعی نیست، جواب این است که این تفاوت هست ولی این تفاوت سبب نمی شود که در اجاره و مضاربه قطع رابطه ثروت و کار نباشد و در ربا باشد. اگر قطع رابطه ثروت و کار هست، در هر دو هست و اگر نیست در هر دو نیست. از لحاظ سودی که عاید می شود تفاوتی نیست. تفاوت از لحاظ این است که در ربا عین مال و همچنین سود آن تضمین شده ولی در اجاره و مضاربه عین تضمین نشده و در مضاربه سود هم تضمین نشده، و در اجاره استهلاک و فرسودگی عین هم هست. به هر حال از لحاظ قطع رابطه ثروت و کار در سودی که از ربا یا اجاره و مضاربه حاصل می شود تفاوتی نیست. به همین دلیل تمسک به اصل «لیس للانسان الا ما سعی» (نجم/39)؛ «و برای انسان جز آنچه در آن تلاش کرده است، نیست»، در اینجا بی مورد است.
ج - ربا سبب می شود که صاحب پول کار نکند و قوای انسانی او معطل بماند و از این نظر رکود اقتصادی پیدا شود. جواب این است که درست است که کار یک وظیفه اجتماعی است نه یک وظیفه شخصی، برای فرد در زمینه احتیاج مادی، اسلام نیز کار را لازم می داند، اما اگر این جهت را علت ممنوعیت ربا بدانیم باید مالکیت زائد بر احتیاج روزمره را ممنوع بشماریم، باید مالکیت ثروت به قدری که صاحب آن بتواند آسوده بنشیند و تدریجا از آن مصرف کند تا تمام شود و یا آن را به صورت مال المضاربه یا به صورت مستغلات درآورد، ممنوع باشد. اگر قانونی از این نظر ربا را ممنوع بشمارد باید همه آنها ممنوع باشد تا هر کسی اجبارا کار کند و نیروهای انسانی اجتماع به این وسیله به کار بیفتد. اما می دانیم نه این کار ضرورت دارد و نه با نظر اسلام که مالکیت را اگر اسبابش مشروع باشد تحدید نمی کند و به علاوه استفاده از مستغلات و مال المضاربه را جایز می داند منطبق است. خلاصه اینکه آنچه مسلم است اسلام نمی خواهد مردم را از راه اجبار اقتصادی به کار وادار کند.
د - ربا سبب می شود که طبقه مولد از بین برود زیرا ربا سبب می شود اجتماع منقسم شود به دو طبقه: طبقه مولد و طبقه غیر مولد، و چون ربا سبب می شود که طبقه مولد آنچه تولید می کند به طبقه غیر مولد بدهد، خود این طبقه ضعیف می شود و در نتیجه اجتماع منهدم و اقتصاد راکد می شود و ثروت اجتماعی از میان می رود. جواب این است که اگر سود به شکل اجحاف در نیاید و از قانون عرضه و تقاضا سوء استفاده نشود، و خصوصا اگر دولت نظارت کند و یا خود با سود کمی ربا بدهد نه تنها سبب ضعف و نابودی طبقه مولد نمی شود بلکه سبب می شود که طبقه مولد به واسطه دریافت ثروت با سود کم نیرو بگیرد. به علاوه عین این بیان در اجاره و مضاربه و بلکه در خرید و فروش های تحکم آمیز تجار نیز هست. حل همه اینها به این است که شارع اجازه می دهد که بر نرخ ها و از آن جمله نرخ بهره نظارت شود به علاوه اگر اجازه ربا داده نشود، در صورتی که عملا هیچکس قرض الحسنه به عنوان سرمایه نمی دهد، تمام کارها فلج می شود.
ه - ربا یکی از شئون سرمایه داری است، یعنی از شئون اینکه برای بعضی از افراد به جای خودشان سرمایه کار کند. کار کردن سرمایه اگر توام بشود با کار سرمایه دار لازم می آید عدم مساوات افراد در ثروت، زیرا یکی تنها خودش کار می کند و دیگری هم خودش و هم سرمایه اش، و تدریجا تعادل اجتماعی به کلی به هم می خورد، و اگر کار نکند، عدم مساوات از این جهت لازم می آید که بعضی کار می کنند و نان می خورند و بعضی بی کار می گردند و نان می خورند. جواب این است اما کار سرمایه و منفعت خود سرمایه مشروع را خوردن غیر عادلانه نیست و فاصله طبقاتی تا آنجا که به شخصیت افراد مستند باشد عیب ندارد و اما بی کاری را از طریق اجبار اقتصادی نباید حل کرد. به علاوه تحریم ربای اسلامی را نمی توان با این علت توجیه کرد زیرا اسلام بعضی از اقسام سرمایه داری را تجویز می کند.
و - این است که ربا عملا و واقعا دزدی است. پول نمی تواند پول بزاید زیرا خاصیت واقعی پول جز واسطه مبادله بودن نیست، جز اینکه در گردش باشد نیست، پول فی حد ذاته منافعی ندارد، عقیم است مسئله عمده در باب ربا همین است. نیز می توان ایراد گرفت که: اولا خود همین واسطه واقع شدن خاصیتی است و بزرگترین خاصیت ها است، ارزش پول در سلسله معلولات مبادله است. کسی که پول را به قرض می دهد می خواهد این خاصیت را که خود می تواند از آن استفاده کند در اختیار دیگری بگذارد. پول معنی حرفی است، ولی همین معنی حرفی را در اختیار دیگری قرار می دهد. ما نمی گوئیم جریان "ک پ ک" تبدیل شود به جریان "پ پ" بلکه می گوئیم جریان "ک پ ک" ادامه پیدا می کند و به شکل "پ ک پ" در می آید که پول کوچکتر مبدأ است و پول بزرگتر منتها. همین را در اختیار دیگری قرار می دهد ولی این ایراد وارد نیست، زیرا اینکه گفته می شود پول مولد نیست، پول معنی حرفی است، به معنی این است که پول فقط واسطه در مبادله است و خود مبادله فی حد ذاته ایجاد ارزش نمی کند خواه منشأ ارزش را کار بدانیم یا فایده و اثر و یا چیز دیگر، یعنی دو کالا که در مقابل هم قرار می گیرند و مبادله می شوند به سبب مبادله ارزش بیشتری پیدا نمی کنند. پول نیز که واسطه میان دو مبادله است، یعنی مبادله کالا به کالا را به وسیله مبادله کالا پول، پول کالا، آسان می کند ارزشی ایجاد نمی کند. این مطلب در مبادله های عادی که در زمینه های احتیاجات شخصی صورت می گیرد، یعنی مولد یک کالا با وساطت پول، کالای دیگری به چنگ می آورد خیلی روشن است. اما در مبادله های غیر معمولی یعنی مبادله های تجاری که در واقع جریان به شکل "پ ک پ" است یعنی برای تاجر پول اصالت دارد، جریان از پول کوچک آغاز و به پول بزرگتر ختم می شود و در حقیقت "ک" رابط و معنی حرفی میان دو "پ" است، زیرا تاجر به خاطر احتیاج شخصی کالائی را نه می خرد و نه می فروشد، بلکه او سرمایه داری است که برای ازدیاد سرمایه و پول کالا را خرید و فروش می کند، در اینگونه مبادله ها ممکن است کسی ادعا کند که خود پول مولد است، و به عبارت دیگر خود مبادله مولد است، پس پول نیز می تواند مولد باشد، پس پول عقیم نیست، پس گرفتن منافع و بهره پول، دزدی و استثمار نیست.
این مطلب نیز جواب دارد. ما صحت مبادلات تجاری و سرمایه داری تجاری را منکر نیستیم. ما قبول داریم که در مبادلات تجاری هدف تاجر این نیست که به وسیله پول کالائی را به کالائی دیگر تبدیل کند. بلکه هدفش این است که به وسیله کالا پول کوچکتر را به پول بزرگتر تبدیل کند، یعنی جریان تجاری "پ ک پ" است. در عین حال هیچیک از اینها دلیل نمی شود که پول مولد باشد، یعنی صحت و مشروعیت معاملات تجاری بر اساس مولد بودن پول یا مبادله نیست، بر اساس دیگر است. توضیح آنکه همان طوری که کار مجسم یعنی کالا قابل مبادله است مثل اینکه دهقان گندم تولید می کند و آن را با روغن مبادله می کند، خود کار نیز، قابل مبادله است، مانند کاری که شخصی روی ماده ای که به دیگری تعلق دارد انجام می دهد و در عوض مزد می گیرد، مانند خیاط و عمله. (تاجر از یک نظر مزد کار خود را می گیرد)، مزد گرفتن، مبادله خود کار است با پول نه مبادله اثر کار. مقدمه دیگر اینکه آن کسی که کاری می کند و خود کار را مبادله می کند (کارگر روزمزد) و همچنین کسی که اثر کار خود را مبادله می کند (مثل خیاط)، گاهی به کمک ابزار و وسیله یعنی به کمک مقداری ثروت، کار خود را انجام می دهد، مثل تیشه هیزم شکن، و گاهی بدون کمک، و نیز گاهی این کار را بر روی یک ماده خامی از خود انجام می دهد و گاهی روی ماده غیر، مثل نخ رشته شده نخریس که بر روی ماده خام صورت گرفته است. آن کسی که اثر کار را مبادله می کند در حقیقت به واسطه کار خود بر روی ماده بخصوصی بر ارزش آن ماده می افزاید و آن را به بازار می آورد حالا اگر کسی آن قدرت و توانائی را داشت که با کار خود زیادتر از احتیاجات شخصی خود را تأمین کند، یعنی کار خود را و یا اثر کار خود را به بازار ببرد و یا آن کالای زائد بر میزان احتیاج را ذخیره کند و یا با جریان و پیدایش پول، با آن، پول برای ذخیره تهیه کند، نمی توان گفت فی حد ذاته عمل نا مشروعی انجام داده است. به عبارت دیگر اگر جریانی به این صورت باشد: کار، پول، که پول محصول از کار را برای ذخیره می خواهد فی حد ذاته مانعی ندارد.
در تجارت هدف تاجر، البته افزایش پول است، افزایش ذخیره و سرمایه است. اما اگر فرض کنیم کار تاجر فقط مبادله است و بس، یعنی روی کالاها هیچ کار و ابتکاری انجام نمی دهد، و این چنین عمل هرگز سودی در بر ندارد مگر از طریق دزدی یعنی از این طریق که کالائی را کمتر از ارزش واقعی بخرد و یا بیشتر از ارزش واقعی بفروشد و یا از طریق نوسانات تصادفی بازار، که البته این نوسانات دو طرف دارد، ور شکست هم دارد. تجارت مشروع آنگاه است که تاجر عملا و واقعا واسطه باشد میان تولید کنندگان و مصرف کنندگان، یعنی کاری در واقع روی کالا صورت می دهد و یا ابتکاری به خرج می دهد. پس تاجر اگر فقط کارش مبادله باشد، از مبادله، ثروت مشروعی اضافه نمی شود، مبادله ایجاد ارزش نمی کند. ظاهرا علت اینکه بیع قبل القبض جایز نیست و علت اینکه «کل مبیع تلف قبل قبضه فهو من مال بایعه»؛ «هر کالایی که قبل از تحویل گرفتن از فروشنده طلب شود، تلف آن به حساب فروشنده است»، همین است که تجارت باید بر مبنای کاری بر روی سرمایه استوار باشد نه صرف دست به دست کردن و مبادله که اثری جز گران کردن بی جهت کالا ندارد. از اینجا معلوم می شود که چنین نیست که خود به خود جریان "پ ک پ" بتواند پول کوچکتر را تبدیل به پول بزرگتر کند، مگر آنکه "ک" که در وسط واقع شده است تغییر حالت بدهد. اگر کالا تغییر حالت داد معلوم می شود که "پ" کوچک قادر نیست تبدیل شود به "پ" بزرگتر و کالا فقط رابط باشد. این کالا است که توانسته است به واسطه مقداری کار، ارزش اضافه کند و "پ" کوچک را به "پ" بزرگتر تبدیل کند همین که معلوم شد در سرمایه های تجاری نیز پول، با اینکه کالا رابط می شود، قادر به ایجاد اضافه ارزش نیست، پس به طریق اولی وقتی که کالا رابط نباشد و جریان "پ پ" باشد که مسئله ربا است قادر به تولید نیست.

تاثیر ریا بر بطلان اعمال
در روایت است که اگر انسان عمل خیر انجام بدهد
ملائکه ای هستند که این عمل خیر را بالا می برند و اگر عمل شر انجام بدهد آن را پایین می برند. معلوم می شود اعمال خیر انسان به یک سو می رود و اعمال شر انسان به سوی دیگر. در حدیث است که انسان عملی را ابتدا برای خدا انجام می دهد، این عملش می رود به تعبیر قرآن، به علیین یعنی آن بالا بالاها، عملش خالص است یعنی ابتدا که عمل را انجام داده خالصا مخلصا انجام داده و عمل هم بالا رفته. (البته این بالا و پایین معلوم است که بالا و پایین به شکل دیگری است)، بعد وسوسه نفس سبب می شود که یک دفعه انسان بعد از عمل ریا کند یعنی بعد از عمل برای مردم بازگو می کند که بله، خدا به ما توفیق داد ما فلان عمل را در فلان وقت انجام دادیم، فلان خیر به دست ما جاری شد. این عمل یک درجه می آید پایین. یادم نیست که در دفعه دوم یا سوم دستور می رسد آن عمل را از آنجا بردارید و در سجین، که از ماده سجن است، یعنی در آن حبس خانه قرار بدهید، یعنی یک عمل علیینی بعد از ریا و به وسیله ریا تبدیل به عمل سجینی می شود.

منـابـع

مرتضی مطهری- مسئله ربا- 20 -14

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 106

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد