شاه طهماسب اول
English فارسی 16451 نمایش |طهماسب بن شاه اسماعیل اول، دومین پادشاه سلسله صفوى (قریه شاه آباد اصفهان 919 ـ جلـ 930 ـ هـ.ق، فـ، 984 هـ. ق). وى در سن یازده سالگى ، پس از فوت پدر به جایش نشست، در بیست سالگى بر اثر خوابى که دید، از خوردن شراب و ارتکاب مناهى تأدیب شد و شرابخانه ها و بیت اللطف خانه ها را در قلمرو خود بست. وى سه برادر کوچکتر از خود داشت، سام (که در شعر مهارت داشت و تذکرة الشعرائى نوشته)، بهرام و القاس. از این سه برادر، اولى و سومى بر او شوریدند. سام میرزا در 969 به زندان افکنده شد و در سال 984 بدست جانشین شاه طهماسب به قتل رسید. القاس میرزا به سلطان سلیمان پناه برد و به اسلامبول رفت و او را واداشت که به ایران حمله کند و خود با جد تمام در جنگ با کشور خویش شرکت کرد، و در همدان خانه زن برادر خود، بهرام میرزا را در سال 945 غارت کرد، سپس به طرف یزد رهسپار شد و سکنه آنجا را قتل عام نمود اما در سال بعد برادرش بهرام او را مغلوب و دستگیر و به شاه طهماسب تسلیم کرد.
شاه او را در قلعه الموت محبوس ساخت و وى در آنجا کشته شد و در همین سال بهرام میرزا نیز وفات کرد. شاهزاده بایزید پسر سلطان سلیمان پادشاه عثمانى از حکومت ولایت کوتاهیه معزول شد و بواسطه سعایت زن پدرش از وطن رانده گردید و به درگاه شاه طهماسب پناه برد. هیئتى از جانب سلطان عثمانى به قزوین رفت و تقاضاى تسلیم بایزید و اطفال او را کرد. طهماسب راضى شد که شاهزاده را با چهار پسر کوچکش بکشند. در سال 1544 م. همایون پسر بابر، امپراطور هند که از مملکت خود رانده شده بود، به دربار شاه طهماسب پناهنده گردید و یکى از تصاویر قصر چهل ستون اصفهان، مجلس ملاقات طهماسب و همایون را نشان مى دهد.
در عهد سلطنت طهماسب، عبید خان ازبک تا سال 946 هـ.ق. که سال وفات او است، از دشمنى شاه طهماسب کوتاهى نکرد. پس از آن تاریخ، دین محمدخان خود را از بزرگترین دشمنان او معرفى نمود. به روزگار طهماسب که ایران ما بین دو دشمن (ترکان و ازبکان) واقع شده بود، چندان روى آسایش ندید و جنگهائى در سرحدات شمال شرقى و شمال غربى پیاپى پیش مى آمد. مهمترین جنگهاى او جنگ با سلطان سلیمان در سالهاى ذیل بود:
940 ـ 942 هـ. ق. محض گرفتن بغداد از دست ایرانیان و فتح آذربایجان. 950 ، 953 ـ 955 هنگام پناه بردن القاس برادر شاه طهماسب به عثمانیان. 959 وقتى که ایرانیان ارجیش را بار دیگر تصرف کردند، 961 موقعى که سلیمان نخجوان را آتش زد و در چهارمین کرت به آذربایجان هجوم آورد. قواى نظامى عثمانیان در این وقت در اوج ترقى قرار داشت و نه تنها براى ایران بلکه براى دول معظم اروپا نیز خطرناک بوده، دول اروپا از ایران متشکر بودند که گاه گاه قواى دولت عثمانى را تجزیه کرده و مشغول مى سازد، با این که ایرانیان از حیث نظم قشون و آراستگى سلاح، بسیار عقب تر از عثمانیان بودند، مع هذا جاى تحسین است که توانستند بدین خوبى در مقابل قواى ترک مقابله کنند، مخصوصا با ملاحظه این نکته که سیاست عثمانى در آن زمان چنین بود که همواره ازبکان و ترکمانان و دیگر طوایف سنى را دعوت مى کرد که در موقع حرکت قشون ترک بر قزلباش حمله ور شوند.
جنگ با ازبکان پیاپى ادامه داشت، خاصه تا وفات عبید خان که قائدى خطرناک و هراس انگیز و پسر شیبک خان از اعقاب چنگیز بود. وى در سال 946 در گذشت و بقول صاحب احسن التواریخ در هفت جنگ که با ایرانیان کرد، فقط در یکى از آنها شکست خورد. طوس و مشهد و خاصه هرات در این لشکرکشیها بسى خسارت دیدند و مردان بسیار از شیعه و سنى کشته شدند. ایرانیان در این زمان با گرجیان نیز لاینقطع جنگ داشتند، مخصوصا در سالهاى 947 ، 950 ، 958 ، 961 ، 963 ، 968 ، 976. این جنگها هم در کمال خشونت و قساوت صورت مى گرفت. طهماسب در ایام جوانى به خط و نقاشى و سوارى خران مصرى بسیار تمایل داشت، و در نتیجه خرسوارى مرسوم شد. وى اظهار تقدس بسیار مى کرد و قریحه شعر نیز داشت.
منـابـع
مرکز جهانی اطلاع رسانی اهل البیت
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها