فرخی یزدی
English فارسی 7036 نمایش |"میرزا محمد" متخلص به "فرخی یزدی"، فرزند "محمد ابراهیم سمسار یزدی" در سال 1267 هجری خورشیدی مطابق با 1888 میلادی در یزد متولد شد. چون از طبقه کارگر بود، خیلی زود با زندگی مرم کوچه و بازار و رنج هایی که می کشیدند، آشنا شد و در سن 15 سالگی به خاطر شعری که بر علیه اولیای مدرسه سروده بود، از مدرسه اخراج شد. پس از اخراج از مدرسه به کارگری مشغول شد. وی مدتی به عنوان کارگر پارچه بافی و نانوایی مشغول بود و همزمان به خاطر علاقه ای که به شعر و ادب داشت، از خواندن آثار بزرگان ادب فارسی غافل نمی شد و دیوان "مسعود سعد" و "سعدی" از همان روزها همدم او بود، گویی او خود از ابتدا می دانست که به سرنوشت "مسعود سعد" دچار خواهد شد. دیری نگذشت که سر از حزب دموکرات یزد درآورد و به گناه شعری در ستایش آزادی ساخته بود. "ضیغم الدوله قشقایی"، حاکم یزد لب های وی را دوخت و به زندانش افکند. "فرخی " با دهان دوخته بر دیوار زندان نوشت:
به نگردد اگر عمر طی من و ضیغم الدوله و ملک ری *** به زندان ار شد مر بخت یار برآرم از آن بختیاری دمار
سه، چهار سالی از امضای مشروطیت می گذشت که به تهران رفت و یک سال بعد نسبت به انتشار روزنامه طوفان همت گماشت و با مقالات آتشینی که می نوشت به جنگ استبداد و بی قانونی می رفت. در دوره هفتم مجلس مردم یزد او را به وکالت برگزیدند و "فرخی" جزء جناح اقلیت مجلس با هیأت حاکمه به مبارزه پرداخت و روزنامه طوفان را که تعطیل شده بود، بار دیگر منتشر کرد که باز به حکم دولت توقیف شد و "فرخی" تحت فشار قرار گرفت تا آن که ناگزیر شد ایران را ترک کند و از راه مسکو به برلن برود.
"فرخی" در سال 1312 شمسی به تهران بازگشت و در کنار دیگر آزادی خواهان، با قرارداد 1919 "وثوق الدوله" به مخالفت برخاست. یک بار در زندگی سیاسی خود از سوء قصد جان سالم به در برد، یک بار هم در زندان دست به خودکشی زد، اما به این کار توفیق نیافت، تا اینکه در 25 مهرماه سال 1318 هـ. ش در زندان به طرز فجیعی با تزریق آمپول هوا توسط "دکتر احمدی" کشته شد.
غیر از مقاله های سیاسی آتشین، از "فرخی" دیوان شعری که حاوی غزلیات و رباعیات اوست، برجاست که چندین بار در تهران چاپ شده است. گیرایی شعر او از "عشقی"، "عارف" و حتی "نسیم شمال" کمتر، ولی از لحاظ اجتماعی پرارزش تر است. او بیشتر غزلسراست. محتوای غزل او نه عشق و عواطف شخصی، بلکه سیاست و مسائل حاد اجتماعی است. "فرخی" سوسیالیست مآب و طرفدار کارگر و رنجبر است. مایه اصلی شعرش همان مسائلی است که "سید شرف الدین"، "عارف"، "عشقی" و "بهار" طرح کرده اند. او در عصر خود تنها شاعری بود که جهان بینی ثابت داشت و سرانجام بر سر همین امر هم جان باخت.
منـابـع
سایت اخبار سادات
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها