اندیشه قوم برگزیده در یهودیت
فارسی 6942 نمایش |اندیشه قوم برگزیده از بنیادی ترین مباحثی است که همواره در تاریخ قوم یهود مطرح بوده است. یهودیان بسته به دیدگاهشان در این مسئله، رویکردی انحصارگرایانه یا توأم با تساهل و تسامح در برابر پیروان سایر ادیان در پیش گرفته اند. در این مقاله تلاش شده است تا مسئله برگزیدگی بنی اسرائیل از جنبه های مختلف بحث و بررسی شود.
معانی مختلف برگزیدگی در کتاب مقدس عبری
عنوان عام قوم برگزیده بیانگر این اندیشه است که قوم اسرائیل رابطه ویژه و منحصر به فردی با خدای جهان دارند. این اندیشه در سراسر تاریخ تفکر یهود اندیشه ای محوری بوده و در مفاهیم کتاب مقدس ریشه ای بس عمیق دارد و در تلمود، فلسفه و عرفان یهودی بسط یافته است. این واژه برای نشان دادن موارد زیر به کار رفته است:
1. انتخاب اشخاص از سوی خدا برای ایفای نقش خاص یا به عنوان کاهن. برگزیدگی در آیه ذیل به این معنا به کار رفته است: «زیرا یهوه خدایت او را از همه اسباطت برگزیده است تا او و پسرانش همیشه بایستند و به نام خداوند خدمت نمایند.» (تثنیه، 18:5) در سموئیل نیز به همین معنا به کار رفته است، آنجا که می گوید: «و آیا او را از جمیع اسباط اسرائیل برنگزیدم تا کاهن من بوده، نزد مذبح من بیاید؟» (اول سموئیل، 2:28) 2. در مورد کسانی که نقش پادشاه را ایفا می کنند، نیز به کار رفته است: «و داود به میکال گفت به حضور خداوند بود که مرا بر پدرت و بر تمامی خاندانش برتری داد تا مرا بر قوم خداوند یعنی بر اسرائیل پیشوا سازد.» (دوم سموئیل، 6:21). در اول پادشاهان آمده است: «اما داود را برگزیدم تا پیشوای قوم من اسرائیل بشود» (اول پادشاهان، 8:16).
3. به معنای اختصاص دادن مکانی خاص به محل مقدس و عبادت نیز به کار رفته است. کوتاه سخن آنکه، کلمه عبری bhr (برگزیدن) بر برگزیدن اشخاص برای ایفای نقش خاص مثلا به عنوان کاهن یا پادشاه و نیز برای انتخاب مکانهای مقدس دلالت دارد.
در سفر تثنیه به معنای خاص الهیاتی این واژه اشاره شده است (Judaica, 498-9). بر اساس این برداشت، برگزیدگی گوهر و ماهیت عهدی است که رابطه اساسی میان خدا و اسرائیل را نشان می دهد و در سر تا سر کتاب مقدس عبری بر آن تأکید شده است. به رغم تحقیقات انتقادی گسترده ای که در عصر حاضر در زمینه معانی و تفسیر واژه عهد صورت گرفته و نیز نظریات مختلفی که در این باره ابراز شده، این توافق عام وجود دارد که مؤلفان کتاب مقدس این رابطه را بسیار اساسی دانسته اند. در عین حال رابطه میان خدا و اسرائیل بسیار گسترده و عمیقتر از آن است که واژه «برگزیدن» بتواند آن را نشان دهد. در عاموس از کلمه Yado (شناخت از نزدیک یا شناخت خصوصی) برای بیان این رابطه ویژه استفاده شده است: «من شما را فقط از تمامی قبایل زمین شناختم، پس عقوبت تمام گناهان شما را بر شما خواهم رساند.» (عاموس/ 3:2). بر اساس این آیه برگزیدگی امتیاز ویژه ای است که وظیفه و مسئولیت مضاعف را بر قوم یهود تحمیل می کند.
نویسندگان سفر تثنیه تفسیر کلامی و الهیاتی تری از عهد پیشنهاد کردند، چه آنکه شأن و جایگاه اسرائیل را به عنوان قوم خدا ارتقا دادند. انتخاب قوم یهود مرهون محبت خدا به ایشان است: «و شما را برنگزید از این سبب که از سایر قومها کثیرتر بودید، زیرا شما از همه قومها قلیل تر بودید، لیکن از این جهت که خداوند شما را دوست می داشت.» (تثنیه/ 7:7ـ8) با اینکه کل زمین به او تعلق دارد، و تمام اقوام تحت حکومت اوست، خداوند از آن میان تنها قوم یهود را برگزید.
رابطه مبتنی بر عهد، به شیوه ای که توضیح داده شد، همراه و ملازم با قبول مسئولیت است. گزینش الهی پاسخ متقابل انسان را می طلبد: «یوشع به قوم خود گفت شما بر خود شاهد هستید که یهوه را برای خود اختیار نموده اید تا او را عبادت کنید. گفتند شاهد هستیم. گفت پس الان خدایان غیر را که در میان شما هستند دور کنید و دلهای خود را به یهوه خدای اسرائیل مایل سازید.» (یوشع/ 24:22ـ23). اسرائیل با این انتخاب موظف شدند «تا آنکه فرایض او را نگاه دارند و شریعت او را حفظ نمایند.» افراد برگزیده به انجام وظایف خاص و ایفای نقشهای ویژه موظفند: «زیرا او را می شناسم که فرزندان و اهل خانه خود را بعد از خود امر خواهد فرمود تا طریق خداوند را حفظ نمایند.» (پیدایش، 18:19).
هنری اتلن در مقاله «قوم برگزیده» به این موضوع پرداخته است. او در شروع بحث به آیه ای از سفر خروج اشاره می کند که به زعم وی، خاستگاه اصلی اندیشه قوم برگزیده در کتاب مقدس است؛ آنجا که خدای اسرائیل خطاب به بنی اسرائیل می گوید: «اکنون اگر آواز مرا فی الحقیقة بشنوید و عهد مرا نگاه دارید همانا خزانه خاص من از جمیع قومها خواهید بود، زیرا که تمامی جهان از آن من است و شما برای من مملکت کهنه و امت مقدس خواهید بود.» (خروج/ 19:5 ـ6). اتلن واژه Segulan را آنگونه که در قرون وسطا به کار می رفته، مدنظر قرار داده است. واژه فوق به معنای متناسب، منطبق و هماهنگ به کار می رفته است. بنابراین وقتی از برگزیدگی صحبت می کنیم، منظور ما هماهنگی دوسویه و متقابلی است که میان قوم بنی اسرائیل و خدای آنان وجود دارد. این هماهنگی قوم یهود را از سایر اقوام متمایز می سازد. (Atlen 1987, 55)
بنی اسرائیل متعهد شدند ملل جهان را متقاعد سازند که تنها یک خدای مقتدر وجود دارد و تنها او می تواند خیرات را به آنان عطا کند. آنان بر اساس این رسالتی که به عهده گرفتند کارگزاران دین حقیقی (اشعیا/ 42:3ـ4) و در پایان جهان نور امتها خواهند بود. (اشعیا/ 42:6) قوم اسرائیل هرگز چنین تصور نمی کردند که خداوند بدون توجه به اعمال آنان همواره از ایشان مساعدت کند، اما فکر طرد مطلق از سوی خدا برای آنان غیر قابل تصور بود: «شما قوم من نیستید و من خدای شما نیستم.» (هوشع/ 1:9) خلاصه آنکه عامل اصلی گزینش آنان در نهایت به عامل تعیین کننده طرد ایشان مبدل گشت. طبق گفته تورات، عهدی که خداوند با ابراهیم بست تنها به اسحاق و دودمان وی تعلق گرفته است. حتی در برخی از آیات، خدا اسحاق را یگانه پسر ابراهیم دانسته است. به نظر می رسد که خاستگاه اندیشه قوم برگزیده را باید در چنین آیاتی جستجو کرد. در این مجال به اختصار به پاره ای از آیات تورات که صراحت در این معنا دارند، اشاره می کنیم.
الف. آیاتی که از یهودیان به عنوان قوم مقدس یاد می کند (تثنیه، 7:6). به معنای دقیق کلمه، واژه «مقدس» وصف خاص خداست که او را به عنوان خدا از مخلوقات متمایز می سازد، اما اراده خدا بر آن تعلق گرفت که این واژه را به قومی که متمایز از سایر اقوام بودند اعطا کند (لاویان، 20:26) و این حکایت از رابطه ویژه این قوم با خدا دارد. این کلمه، که عموما در تثنیه و آثار بعدی به کار رفته است، بیانگر عمل الهی برگزیدگی است و احتمالا قبل از قرن هفتم به کار نرفته است؛ در عین حال این برداشت بنیادین یکی از باورهای اولیه در زندگی اسرائیل بوده است. در سفر تثنیه که از قوم یهود به قوم مقدس خدا یاد شده، چند نکته درخور توجه وجود دارد:
1. شما قوم مقدس خدا هستید و به خدا اختصاص یافته اید.
2. خداوند شما را از میان سایر اقوام برگزید.
3. برگزیدگی صرفا از آن روست که خداوند شما را دوست می داشت و می خواست به عهدی که با پدران شما بسته بود، وفا کند.
ب. ازقوم یهود به عنوان قوم خاص یاد شده است، آنجا که می گوید: اگر مطیع خدا باشند و عهد او را نگه دارند، قوم خاص او خواهند بود. (خروج/ 19:5).
خاستگاه اندیشه قوم برگزیده
در باب خاستگاه اندیشه قوم برگزیده دیدگاههای مختلفی وجود دارد و جالب توجه آنکه برای هریک از آنها می توان شواهد و مستنداتی در کتاب مقدس عبری یافت. عده ای معتقدند برگزیدگی بنی اسرائیل رابطه تنگاتنگی با مسئله عهد دارد. برخی یکتاپرستی را وجه تمایز قوم یهود از سایر اقوام مشرک و بت پرست می دانند و معتقدند برای اینکه یهودیان فریب مشرکان را نخورند، نباید با آنان درآمیزند. جمعی خاستگاه اندیشه قوم برگزیده را اسارت بابلی می دانند، زیرا یهودیان پس از اسارت مشاهده کردند که نه تنها وعده های خدا در مورد آنان عملی نگشت، که به طور روزافزون بر مصائب و بدبختیهای آنان افزوده شد و در قیاس با سایر اقوام مشرک و بت پرست وضعیتی به مراتب وخیم تر پیدا کردند. علمای یهود برای تسلی خاطر یهودیان بر برگزیدگی آنان نزد خدا تأکید کردند و آینده درخشانی را به ایشان نوید دادند. به هرحال نمی توان هیچ یک از عوامل فوق را به تنهایی علت و منشأ برگزیدگی دانست، بلکه تمام عوامل ذکر شده به نوعی در پدید آمدن اندیشه قوم برگزیده دخالت دارند. در اینجا به اختصار به عوامل یاد شده می پردازیم.
برگزیدگی و عهد
رویکرد انحصارگرایانه یهودیان ریشه در عهد و میثاقی دارد که خدا با ابراهیم و سرانجام با این قوم بست. عهد (Covenant) قراردادی است که دو طرف با کمال آزادی آن را منعقد می کنند. طبق تعالیم تورات، خداوند ابتدا با نوح (پیدایش، 9:11) و بعد ابراهیم عهد بست (همان، 17:9) که فرزندان و دودمان او را وارث ارض کنعان سازد. سپس، اسحاق و یعقوب مشمول این عهد قرار گرفتند. (همان، 17:19) و در پایان، این عهد در کوه سینا با تمام جماعت بنی اسرائیل تجدید شد و خداوند پس از خروج این جماعت از مصر، آنان را قوم برگزیده خود قرار داد. در اینکه عهد خدا با ابراهیم یکسویه بوده است، تردیدی نیست، ولی آیا عهد او با بنی اسرائیل نیز به همین منوال بوده است؟ اگر در تورات نیک بنگریم درخواهیم یافت که عهد خدا با این جماعت دو طرفه بوده است (تثنیه، 8:19ـ20)؛ یعنی آنان تنها در صورتی که در مقابل فرمانهای الهی سر تسلیم فرود آورند برگزیده شوند. این در حالی است که تورات و شواهد تاریخی همه حکایت از آن دارند که بنی اسرائیل به عهد خود وفا نکردند و امتیاز برگزیدگی را از کف دادند. (همان، 9)
یهودیان با این استدلال که بین آنها و خدا ارتباط و علقه ای است که با گناه از بین نمی رود، همچنان خود را قوم برگزیده خدا می دانند؛ درست همانگونه که مرد به دلیل ناشزه بودن همسرش نمی تواند از او اعراض کند، زیرا مادر فرزندانش است. برخی از اندیشمندان یهودی گمان می کنند عهدی که بین خدا و قوم یهود بسته شده، فقط برای خدا الزام آور است و نه آنان؛ لذا معتقدند حتی اگر قوم بنی اسرائیل به مفاد عهد خود با خدا پایبند نباشند، عهد خدا در مورد آنان پابرجاست.
برای هر عهد و میثاقی علامتی وضع شده است. علامت عهد با نوح قوس قزح بود. علامت میثاق با ابراهیم، ختنه کردن و علامت عهد با جماعت بنی اسرائیل در کوه سینا، روز شنبه، ده فرمان و تورات بود. کوتاه سخن آنکه عهد و میثاق خدا با بنی اسرائیل منشأ اندیشه قوم برگزیده در بین قوم یهود گشت. با تأمل در کتاب مقدس عبری به این واقعیت مهم واقف می شویم که انتخاب و برگزیدگی قوم یهود مشروط است و تنها در سایه ایمان به خدا و وفاداری و رعایت عهد و میثاق به دست می آید. در غیر این صورت، این موهبت عظیم الهی از آنان گرفته خواهد شد. در سفر تثنیه پس از ذکر نعمات و برکاتی که خدا در سرزمین موعود به این قوم خواهد بخشید، به آنان هشدار داده که اگر دیگر خدایان را عبادت کنند و قوانین الهی را پاس ندارند، لعنت و عذاب خدا، رسوایی و خواری و سرگردانی در میان سایر ملل و انواع و اقسام گرفتاریها و بیماریها گریبانگیر آنان خواهد شد. (تثنیه، 28:13ـ37)
در اول پادشاهان نیز به این نکته تصریح شده است. (اول پادشاهان/ 9:6ـ9) پیامبران بنی اسرائیل همواره تأکید می کردند اگر یهودیان درستکاری و عدالت را از دست بدهند نابود خواهند شد. در عاموس آمده است: «خاندان اسرائیل را در میان همه انسانها خواهم بیخت، چنانکه غله در غربال بیخته می شود و دانه بر زمین نخواهد افتاد. جمیع گناهکاران قوم من که می گویند بلا به ما نخواهد رسید و ما را درنخواهد گرفت به شمشیر خواهند مرد.» (عاموس/ 9:9ـ11)
در هیچ کتابی از کتابهای مقدس نیست که خداوند از خشم و غضب خود بر قوم بنی اسرائیل و ویرانی شهرها و آوارگی مردمانش سخن نگفته باشد (خروج، 32:9ـ10؛ اعداد، 14:11؛ تثنیه، 9:6ـ8). قریب به همین مضمون در قرآن کریم نیز آمده است. از دیدگاه قرآن، پیمان و عهدی که خدا با آنان بسته دو طرفه بوده است: «به پیمانم وفا کنید تا به پیمانتان وفا کنم، اما جز اندکی همگی به حالت اعراض روی برتافتند.» (بقره/ 39) کوتاه سخن آنکه تعهد خدا در قبال قوم بنی اسرائیل مطلق و بدون شرط نیست، بلکه خدا در صورتی به عهد وپیمان خود وفا می کند که آنان نیز به تعهدات خود عمل کنند و چون آنان پیمان شکنی کردند، عهد و پیمان خدا نیز خود به خود شکسته شد.
برخی از دانشمندان یهود به این نکته تفطن یافته و با صراحت هرچه تمام اظهار داشته اند که قوم اسرائیل دارای برتری ذاتی نیست. آنان نیز اگر به تورات عمل نکنند، مقام و منزلت خویش را از دست خواهند داد و لطف و رحمت الهی شامل حال ایشان نخواهد شد. به اعتقاد آنان، تورات برای نوع بشر آمده است نه ملتی خاص. تلمود نیز بر این گفته صحه می گذارد، آنجا که می گوید: «هر جمله ای که توسط خدای قادر مطلق گفته می شد، به هفتاد زبان به گوش می رسید.» (کهن 1350، 82).
رابطه خدا با اسرائیل
هوشع به امر خدا برای نشان دادن رابطه موجود بین اسرائیل و خدا از رابطه زناشویی به عنوان سمبل استفاده کرد. او در عصر یربعام دوم در حکومت شمالی زندگی می کرد. هوشع معاصر عاموس بود و چهل سال نبوت کرده و با بت پرستان به مبارزه برخاست. در عصر عاموس فساد روز افزون داخلی و تقویت روز افزون آشور باعث شد که حکومت شمالی سقوط کند و ساکنان آن تبعید و سپس مشرک شوند.از نظر هوشع، خدا داماد است و اسرائیل عروس بی وفای او. خدا به هوشع می گوید با زنی به نام جومر ازدواج کند. جومر طبق پیشگویی خداوند به هوشع خیانت کرد و دلباخته و دلداده دیگران شد. جومر نماد قوم اسرائیل است که خدا را ترک گفته و به دنبال خدایان دیگر رفته است. هوشع مانند خدا که قوم اسرائیل را به سوی خود می خواند، به دنبال جومر می رود و به رغم خیانتی که کرده، او را مورد لطف و محبت خود قرار می دهد. هوشع از قوم اسرائیل می خواهد که توبه کنند و به سوی خدا برگردند. (هوشع، 14)
در پاره ای موارد، از حلول خدا در قوم بنی اسرائیل، به محبت خدا به آن قوم تعبیر شده است و آن را به محبت مرد به زن، و دوری قوم از خدا را به زنا تشبیه کرده اند. از تورات نیز به صیغه مؤنث و به عنوان دختر و عروس خدا که بر عرش در کنار او نشسته، یاد شده است. در قبالا بر عنصر انوثیت در کیان الهی تأکید شده است. در تلمود، بنی اسرائیل به حبه زیتون تشبیه شده است. از نویسندگان تلمود راجع به تشبیه یهود به درخت زیتون سؤال شده است، آنان در پاسخ وجه شبه های ذیل را ارائه کرده اند.
1. درخت زیتون برگهایش را از دست نمی دهد، همچنانکه تمام یهود در این عالم یا عالم بعدی از میان نمی روند.
2. همانگونه که با فشردن زیتون روغن از آن استحصال می شود، جماعت بنی اسرائیل نیز به جاده صواب بازنمی گردند مگر بعد از تحمل آلام و عذاب.
3. یهود از آن روی به حبه زیتون تشبیه شده که روغن زیتون را نمی توان با مواد دیگر مخلوط کرد. جماعت اسرائیل نیز ممکن نیست با ملتهای دیگر مختلط شوند.
تلمود مدعی است که روح خدا از روح امت است، همچنانکه پسر جزئی از مادر است، لذا کسی که به یک یهودی تجاوز کند، مثل فردی است که به عزت الهی تعدی و آن را جریحه دار کرده باشد. هرکس جماعت اسرائیل را دشمن بدارد یا اکراه از آنان داشته باشد مثل این است که با خدا دشمن باشد؛ به خصوص آنکه می دانیم آنگاه که در سرزمین موعود بودند، خدا در بین ایشان بود و هنگام خروج از سرزمین شخینا با آنان بود، چون موسی چنین خواسته ای از خدا داشت. (المسیری، 1999، 5، 136)
تعبیر پسر خدا در کتاب هوشع آمده است. این تعبیر دلالت بر برگزیدگی اسرائیل از طرف خدا دارد. اسرائیل نه تنها نخستین زاده خدا، که تنها پسر او بود. (هوشع، 11:1) در اشعیا، متناظر با پسر بودن اسرائیل بحث از پدر بودن خدا به میان آمده است، آنگاه که بنی اسرائیل به خدا گفتند: «تو پدر ما هستی! حتی اگر ابراهیم و یعقوب نیز ما را فراموش کنند، تو ای خداوند، از ازل تا ابد پدر و نجات دهنده ما خواهی بود.» (اشعیا/ 63:16) در جای دیگر آمده است: «اما الان ای خداوند، تو پدر ما هستی. ما گل هستیم و تو صانع ما هستی و جمیع ما مصنوع دستهای تو می باشیم.» (اشعیا، 64:8)
در توجیه بدبختی ها و مصیبت ها، تعبیر پسر که یهوه خطاب به فرعون گفت به قوم مبدل گشت. جایگاه و ارزش خاص قوم بیشتر در سفر خروج توصیف شده است. (خروج، 4:22؛ همان، 19:6) تشبیه اسرائیل به عروس نیز متضمن مفهوم برگزیدگی است؛ در حزقیال از اورشلیم به عنوان همسر بی وفا یاد می کند، سرزمینی که کسی به آن توجه نمی کرد. خدا با آن پیمان ازدواج بست و آن را از آن خود کرد (حزقیال، 16:8)، اما اورشلیم خیانت کرد و زنا کرد؛ یعنی بتهای آشوری را پرستیدند و با آنها هم پیمان شدند و بعد به بتهای بابلی روی آوردند. (همان، 28:29)
برگزیدگی و اسارت بابلی
برای اینکه تصور و تصویر روشنی از موضوع برگزیدگی و رابطه آن با اسارت بابلی در یهودیت داشته باشیم، ناگزیر باید به شکل گیری و پیدایی این قوم اشاره ای هرچند کوتاه داشته باشیم. قومی به نام اسرائیل یا عبرانیها شکل گرفت. سرزمین بنی اسرائیل به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد؛ اسرائیل در شمال و یهودا در جنوب. بخش شمالی به اشغال آشوریان درآمد و ده سبط بنی اسرائیل که درآن ساکن بودند، به اسارت رفته، در اقوام دیگر پراکنده شدند. در این میان تنها کشور یهودا باقی ماند که فقط دو سبط بنیامین و یهودا را در خود جای داده و نام خود را نیز از آن گرفته بود. این دو سبط نیز در قرن ششم قبل از میلاد به اسارت به بابل برده شدند و پس از مدتی آزاد شده، به موطن خویش بازگشتند. در این اوضاع و احوال بود که تعصبات قومی و قبیله ای نضج گرفت و واژه جدیدی به جای دو عنوان پیشگفته یعنی اسرائیل و عبرانیان نشست. این واژه جدید یهودیت و یهودی بود که از کلمه یهودا، که هم نام یک سبط بود و هم نام یک کشور، اقتباس شد. (Jacobs 1999, 111) در گذشته های دور، کلمه یهود تنها برای عبرانیانی که از سبط یهودا بودند به کار می رفت، اما بعد از اسارت، این نام برای همه کسانی که از اسارت بازگشته بودند، خواه از سبط یهودا یا سایر اسباط، و در مرحله بعد برای تمام یهودیانی که در سراسر جهان آواره و پراکنده بودند به کار رفت و حتی تازه یهودیان را نیز دربرگرفت. (قاموس کتاب مقدس، 1084)
اندیشه قوم برگزیده و یکتاپرستی
چنانکه پیش از این گفتیم، اعتقاد به اینکه یهودیان قوم برگزیده خدایند، اساسا بر وعده خدا به ابراهیم و آبای اولیه استوار است. باب بیستم سفر خروج ناظر به این عهد است و آیه سوم آن با صراحت تمام رابطه اندیشه قوم برگزیده و مسئله یکتاپرستی را بیان می کند، آنجا که می گوید: «تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.» جیمز. بی. وینگز در کتاب در ستایش تنوع دینی آیه فوق را بیانگر خاستگاه تفکر انحصارگرایی دینی در فرهنگ غربی می داند. او می گوید: برخی از ادیان ادعای جهان شمولی و همه گرایی دارند و معتقدند برای تمام انسانها در تمام زمانها و مکانها اعتبار و مرجعیت مطلق دارند. قبل از پرداختن به این موضوع، تذکر این نکته ضروری است که چه هنگام و چگونه و در صورت امکان چرا چنین ادعاهایی در فرهنگ غربی به وجود آمد.
شاید کمی بیش از سه هزار سال قبل، هنگامی که گفته شد: «تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد»، این اندیشه مطرح شد که خدای واحد یگانه بر تمام خدایان دیگر برتری دارد. بعدها از این هم فراتر رفته، نه فقط منکر وجود خدایی همسنگ با خدای خاص خود شدند، که وجود خدایان دیگر را نیز انکار کردند و این نقطه عطفی در تاریخ یهود بود. ادعای مربوط به «هیچ خدای دیگر» مفهوم بت پرستی را در سنت دینی مطرح کرد. از نظر یهودیان بقیه اقوام خدایان باطل را می پرستیدند. کوتاه سخن آنکه پرستش هر خدایی جز خدای واحد و حقیقی که بر تمام هستی حاکم است، بت پرستی تلقی می شد. نتیجه منطقی خدای قومی و یگانه یهودیان، اندیشه قوم برگزیده بود. برگزیدگی آنان در گام نخست قبول توصیف فوق است. (Wiggings 1996, 22)
هرچند در یونان باستان نیز به نوعی می توان رگه هایی از یکتاپرستی یافت، چنانکه بسیاری بر این باورند، ولی حق آن است که آنچه اندیشمندان یونانی بر زبان آوردند، اصلی انتزاعی بیش نبود و پر واضح است که این اصل انتزاعی، نمی توانست مبنای پرستش همگان واقع شود و افراد را سرسپرده و دلداده خود نماید. بنابراین گزاف نیست اگر ادعا شود که یهودیان در میان سایر اقوام آن روزگار بیش از همه به ترویج و بسط یکتاپرستی همت گماشتند و دیگران را رهین منت خویش ساختند.
اما یهودیان به رغم اینکه خدای قومی خود را تا مرتبه آفریدگار جهان ارتقا دادند، خدای آنان همچنان ویژگیهای قومی را حفظ کرده بود. (پارکز 1380، 93) یزقل کاوفمان معتقد است که در گذشته غلبه یک قوم و یک شهر بر قوم و شهر دیگر را غلبه خدای آن قوم و شهر بر خدای دیگری می دانستند. از این رو، پس از شکست بنی اسرائیل در مقابل بابلیان، از بیم اینکه مبادا شکست آنان، شکست یهوه تلقی شود، در سر تا سر ادبیات پس از تبعید در صدد توجیه این شکست برآمدند و آن را ناشی از اراده یهوه دانستند که برای مجازات نافرمانی قوم خود آنها را به اسارت بابلیان درآورد، چه در غیر این صورت، مردم به خدایی که فاقد قدرت است و هیچ نقشی در تعیین سرنوشت آنان ندارد، ایمان نخواهند آورد. چنانکه از تورات استفاده می شود، بنی اسرائیل همواره نزول بلایا و شکست های خود را نوعی توبیخ و کیفر تلقی می کردند. سرانجام این تلقینات به میثاق یهوه و برگزیدگی قوم اسرائیل انجامید و آنان را به آزادی و بازستاندن هویت از دست رفته خویش امیدوار کرد. (آشتیانی 1368، 311)
هنری اتلن معتقد است که برگزیدگی یک قوم خاص در بافت اسطوره های چندخدایی که ریشه و خاستگاه اقوام قدیمی را توصیف می کنند، یک استثنا نیست. دست کم کتاب مقدس را در ابتدا باید همچون اسطوره ای درباره خاستگاه قوم اسرائیل خواند. هر قومی با تعالیم فرهنگی خاص خود نقش محوری در جهان ایفا می کند. برگزیدگی عبریان از سوی خدایشان را، آنگونه که در کتاب مقدس توصیف شده، ابتدا باید در بافت اسطوره های مربوط به خاستگاه و ریشه اقوام فهمید که در آن هر قومی خودش را محور جهان می داند. (Atlan, 56)
به عنوان مثال، در میان سیاهپوستان گروهی وجود دارند که معتقدند سیاهان قوم برگزیده خداوندند. از این دیدگاه ذیل راستافاریانیسم (Rastafarianism) یاد می شود. نکته مهمی که در اینجا باید بدان اشاره کرد، این است که یهودیان تنها به یک خدا اعتراف نمی کردند، چه آنکه در نخستین فرمان از ده فرمان از آنان خواسته شده است که خدای خود را برتر از خدایان دیگر قرار دهند. پیش از زمان اشعیا هر دسته و گروهی از عبرانیان خدای خاص خود را داشتند و بدین ترتیب می خواستند ضمن استقلال سیاسی و اقتصادی، استقلال دینی خود را نیز حفظ کنند. به عنوان نمونه، در سفر تثنیه از یهوه همچون خدای خدایان یاد شده است (تثنیه، 10:17) و نیز در آیات بسیاری یهوه با سایر خدایان مقایسه شده است و به برتری و بزرگی او حکم شده است. (اول پادشاهان 8:23؛ مزامیر، 86:8)
حتی در زمان ارمیای نبی نیز هر طایفه برای خود خدای خاصی داشت: «زیرا که ای یهودا خدایان تو به شماره شهرهای تو می باشند.» (ارمیا/ 2:28) در زمان داود و سلیمان وحدت سیاسی برقرار شد و معبد اورشلیم به صورت مرکز عبادت یهودیان درآمد، اثر سیاست و تاریخ در دین نیز انعکاس یافت و یهوه عنوان خدای یگانه تمام یهودیان را پیدا کرد. یهودیان جز این گام، یعنی توجه به اینکه آنان را خدایی بزرگتر از خدایان دیگر افراد بشر است تا دوره انبیای بنی اسرائیل، گام دیگری به طرف توحید واقعی برنداشتند، ولی باید گفت حتی در این مرحله، از ادیانی که قبل از دوره انبیای بنی اسرائیل وجود داشتند، به توحید نزدیکتر بودند: «شاید محرک اشعیای دوم در توجه به یک خدای جهانی جنبشی بوده که در پارس پیدا شد و نیرومندی مردم آن، تمام دولتهای خاور نزدیک را در زیر فرمان این کشور درآورد... این خدا، مانند یهوه موسی نمی گوید که من خدای پروردگار تو هستم. تو نباید در برابر من خدایان بیگانه داشته باشی.، بلکه می گوید: من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی وجود ندارد. (ویل دورانت 1365، 365) یکتاپرستی قوم یهود آنان را از بقیه اقوام متمایز ساخت. در سفر تثنیه آمده است اقوامی که در سرزمین موعود سکونت دارند قتل عام شوند و یهودیان را بر حذر داشته که با آنها ازدواج کنند؛ چون در نتیجه ازدواج با آنان، جوانان به بت پرستی کشیده خواهند شد و همین سبب خواهد شد که خشم خداوند نسبت به شما افروخته شود و شما را به کلی نابود سازد.» (تثنیه، 7:4؛ خروج، 34:11ـ16)
در باب یازدهم سفر تثنیه باز آمده است که اگر از خدا اطاعت کنید، برکت خدا برقرار خواهد بود، باران رحمت بر شما به موقع باریدن خواهد گرفت و زرع شما محصول فراوان خواهد داد. ولی هوشیار باشید که دلهایتان از خداوند برنگردد تا خدایان دیگر را بپرستید، چون اگر چنین کنید خشم خداوند نسبت به شما برافروخته خواهد شد و همه نعمتها را از کف خواهید داد و فرزندان شما از زندگی در سرزمین موعود محروم خواهند گشت. (تثنیه، 11:16ـ21) باز در جای دیگری از سفر تثنیه برخورداری یهودیان از مواهب الهی را مشروط به یکتاپرستی آنان و رویگردانی ایشان از خدایان اقوام دیگر می کند. به عنوان نمونه، آنجا که می گوید من امروز به شما حق انتخاب می دهم تا بین برکت و لعنت یکی را انتخاب کنید. اگر فرمانهای خداوند، خدایتان را که امروز به شما می دهم اطاعت کنید برکت خواهید یافت و اگر از آنها سرپیچی کرده، خدایان قومهای دیگر را پرستش کنید مورد لعنت قرار خواهید گرفت و نابود خواهید شد. (همان، 8:19ـ20)
هلنیسم و اندیشه قوم برگزیده
اسکندر مقدونی در سال 332 ق. م حکومت جنوبی، یهودا، را به تصرف خود درآورد و آن را از سلطه ایرانیان خارج ساخت و به قلمرو پهناور یونان ملحق ساخت. پس از این رویداد بزرگ، فرهنگ یونانی در پی مراوده های گسترده و روزافزون تأثیر ژرفی بر فرهنگ و رسوم مردم یهودا گذاشت، به طوری که زبان یونانی زبان رایج مردم آن سامان گشت و آنان برای اطفال خود اسامی یونانی برگزیدند. در این بین نباید از سهم کاهنان و کاتبان اورشلیم غافل شد، چه آنکه ایشان همپای سایر مردم و حتی با شتابی بیشتر از فرهنگ یونانی تأثیر پذیرفتند.
مردم یهودا گاه تماشای پهلوانان و ورزشکاران یونانی را بر مراسم قربانی ترجیح می دادند، به گونه ای که گاه آن را نیمه تمام رها می کردند. (ژیلبرت 1347، 65) با گذشت زمان برخی از یهودیان در صدد مقابله با موج روز افزون تهاجم فرهنگ یونانی برآمدند و با صلابت و سرسختی هرچه تمام در مقابل سیل بنیان افکن فرهنگ یونانی قد برافراشتند و خود را حسیدیم یا پارسایان نام نهادند. آنان به فرمانهای تورات سخت پایبند بودند و با عشق و علاقه ای وصف ناپذیر به دستورهای آن عمل می کردند. حسیدها برگزیدگی قوم یهود را به هلنی مآبها یادآور شدند و خود با چشم پوشی از بسیاری از لذات سعی داشتند قوم یهود را، به زعم خود، از هضم شدن در یونانیها نجات دهند.
کوتاه سخن آنکه با آمدن فرهنگ یونانی به کشور یهودا، گروهی که اصطلاحا هلنیستها نامیده می شوند، به آن گرایش پیدا کردند و گروه دیگری در مقابل آنان موضع گرفته، آهنگ جدایی ساز کردند و بدین ترتیب حسیدیم نام گرفتند. از دل این دو گرایش، دو فرقه دینی به نام صدوقیان و فریسیان پدید آمدند. صدوقیان سخت دلداده فرهنگ هلنی، خاصه فلسفه آن بودند و تقلید از فرهنگ، آداب و رسوم و حتی زبان بیگانگان را روا می دانستند، البته این تساهل و تسامح با توجه به اینکه بیشتر آنان بازرگانان متمول و کارگزاران حکومتی بودند و با ملتهای دیگر در تماس بودند، چندان تعجب برانگیز نبود. نکته درخور تأمل آنکه با ترجمه متون مقدس به یونانی و پراکنده شدن یهودیان آواره در قلمرو پهناور یونان، رفته رفته شمار زیادی از غیر یهودیان به خدای اسرائیل اعتراف کردند و به جامعه یهودیان ملحق شدند.
بدین ترتیب، آنان از فرهنگ یهودی تأثیر پذیرفتند. به باور یهودیان، خدای اسرائیل حاکم جهان و واجد حقیقت مطلق است و آینده تاریخ نیز بر این اساس تنظیم شده است: «یهوه بر تمامی زمین پادشاه خواهد بود. در آن روز یهوه واحد خواهد بود و اسم او واحد» (زکریا، 14:9) چنانکه ملاحظه می شود، این مطلب دلالت بر شمول نگری و همه نگری یهودیت دارد و از برگزیدگی، به ویژه برگزیدگی به معنای عرفی و نژادی که مطمح نظر بسیاری از یهودیان است، فرسنگها فاصله دارد و از واقعیت نو دینی در یهودیت یعنی ورود افرادی از سایر اقوام به آیین یهود پرده بر می دارد.
منـابـع
رضا گندمى- مقاله قوم برگزيده از نظر یهود- هفت آسمان- شماره 26
جلال الدين آشتيانى- تحقيقى در دين يهود
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها