کلام قرآن درباره عذابهای روحانی دوزخیان
فارسی 1984 نمایش |همان گونه که در مورد بهشت، نعمتهای فوق العاده لذتبخش جسمی و روحی هر دو وجود دارد و اصولا این دو مکمل یکدیگرند و به دلیل توأم بودن معاد جسمانی و روحانی نمی توانند از هم جدا شوند، درباره دوزخ نیز مجازاتهائی از هر دو قسم دیده می شود، و آیات قرآن در این زمینه نیز گواه این مطلب است. به آیات زیر گوش جان فرا می دهیم:
1- «و الذین کفروا و کذبوا بایاتنا فاولئک لهم عذاب مهین» (حج/57)
2- «ربنا انک من تدخل النار فقد اخریته وما للضالمین من انصار» (آل عمران/ 192)
3- «کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق» (حج/ 22)
4- «ربنا اخرجنا منها فان عدنا فانا ظالمون- قال اخسئوا فیها و لا تکلمون»
(مومنون/ 107 و 108)
5- «و قال الذین فی النار لحزنه جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب- قالوا اولم تک تأتیکم رسلکم بالبینات قالوا بلی قالوا فادعوا ومما دعاء الکافرین الا فی ضلال» (مومن/ 49 و 50)
6- «اذا راتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا و زفیرا» (فرقان/12)
7- «یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس والحجاره علیها ملائکه غلاظ شداد لا یعصون الله ما أمرهم ویفعلون مایومرون» ( تحریم/ 6)
8- «و نادی اصحاب الجنه اصحاب النار ان قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما عدربکم حقا قالوا نعم فاذن موذن بینهم ان لعنه الله علی الظالمین» (اعراف/44)
ترجمه:
1- و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند عذاب خوارکننده ای برای آنها است.
2- پروردگارا! هر که را تو (به خاطر اعمالش) به آتش افکنی او را خوار و رسوا ساخته ای و این چنین افراد ستمگر یاوری ندارند.
3- هرگاه بخواهند از غم و اندوه های دوزخ خارج شوند آنها را به آن باز می گردانند و ( به آنها گفته می شود) بچشید عذاب سوزان را!
4- پروردگارا! ما را از آن بیرون بر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم (و مستحق عذاب) می گوید دور شوید در دوزخ، و با من سخن مگوئید!
5- و آنها که در آتش اند به خازنان جهنم می گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بر دارد. آنها می گوئید: آیا پیامبران شما با دلائل روشن به سراعتان نیامدند؟ می گویند: آری، آنها می گویند: پس هرچه می خواهید دعا کنید ولی دعای کافران (به جائی نمی رسد).
6- هنگامی که آتش آنها را از دور می بیند صدای وحشتناک و خشم آلود او را که با نفس زدن شدید همراه است می شنوند!
7- ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها است نگهدارید، آتشی که فرشتگانی برای آن گمارده شده که خشن و سختگیرند، هرگز مخالفت فرمان خدا نمی کنند و دستورات او را دقیقا اجرا می نمایند!
8- و بهشتیان، دوزخیان را صدا می زند که آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود همه را حق یافتیم، آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟! می گویند: آری در این هنگام ندا دهنده ای در میان آنها ندا می دهد که لعنت خدا بر ستمگران باد!
تفسیر و جمع بندی:
غم و اندوه جانکاه و حسرت بی پایان
منظور از آلام و کیفرهای روحانی مجموعه اموری است که روح و جان انسان را در فشار قرار می دهد، هر چند تأثیری در جسم او ظاهرا نداشته باشد، و یا آنکه تاثیر دو گانه دارد هم جسم را مستقیما آزار می دهد و هم روح را. در نخستین آیه به نمونه ای از قسم دوم برخورد می کنیم، می فرماید: «کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، عذابی خوار کننده برای آنها خواهد بود» "و الذین کفروا و کذبوا بایاتنا فاولئک لهم عذاب مهین". قرآن اینجا در این باره توضیحی نمی دهد که چگونه این عذاب، دوزخیان را به ذلت و خواری می کشد، همین اندازه اشاره ای کلی به آن نموده است و بسیاری از جنبه های تحقیر آمیز عذابهای دوزخ را شامل می شود که مستکبران گردنکش و خودبین را به پائین ترین مرحله ذات می کشاند.
بعضی از مفسران مانند «قرطبی» احتمال داده است که این عذاب خوار کننده اشاره به سرنوشتی باشد که مشرکان در میدان جنگ بدر با آن مواجه شدند ولی با توجه به آیه قبل از آن که سخن از «جنات نعیم» برای مومنان می گوید روشن است که این آیه اشاره به عذاب خوار کننده دوزخ دارد. به هرحال این تعبیر که در آیات متعددی از قرآن مجید آمده نشان می دهد که عذابهای دوزخی آمیخته با انواع اهانتها است که مایه آزار روح و جان نیز می شود، و این تجسمی است از تحقیرها و اهانتهائی که آنان نسبت به انبیاء الهی و مومنان پاکدل و مستضعفان با ایمان داشتند و باید در آن روز نتیجه کار خود را به این صورت ببینند.
در دومین آیه سخن از رسوائی دوزخیان است که آن نیز یک عذاب دردناک معنوی است. این سخن را از زبان اندیشمندان با ایمان (اولوالا الباب) نقل می کند می فرماید: آنها می گویند: «پروردگارا! هر که را تو (به سبب اعمالش) به آتش افکنی، او را رسوا ساخته ای و برای ظالمان یاوری نیست» " ربنا انک من تدخل النار فقد اخریته وما للضالمین من انصار". «اخزیته» از ماده «خزی» در کتب لغت، معانی مختلفی برای آن ذکر شده است، مانند: بدحالی، دور شدن، ذلت، رسوائی و تحقیر،
همین معانی نیز در کلمات مفسران آمده است. لحن این آیه نشان می دهد که مجازاتهای روحانی قیامت، دردناکتر است، چرا که «اولوالا الباب» به پیشگاه خداوند عرضه می دارند کسانی را که در دوزخ وارد کنی رسوایشان کرده ای، اشاره به اینکه از آتش دوزخ بالاتر همان رسوائی است، درست مثل اینکه بعضی از رفتن به زندان، زیاد ناراحت نیستند، بلکه اصرار دارند این مسأله فاش نشود. زیرا فاش شدنش، مایه رسوائی آنها در سطح جامعه می گردد، و آن دردناکتر از خود زندان است. جمله «و ما للضالمین من انصار" اشاره لطیفی به این خدمت است که آنها آنچه می کشند به خاطر ظلم و ستمشان است و طبیعی است که آنها در آنجا رسوا شوند و یار و یاوری نداشته باشند. البته این تعبیر منافاتی با مسأله شفاعت در مورد کسانی که لایق آنند ندارد، چرا که منظور، نفی یاورانی است که با زور و قدرت خود، ظالمان را یاری کنند، نه از طریق استمداد از قدرت الهی.
در سومین آیه سخن از غم و اندوه دامنه دار دوزخیان است که از آلام روحی آنها حکایت می کند، می فرماید: «هرزمان اراده کنند از غم و اندوههای دوزخ خارج شوند آنها را به آن باز می گردانند و (به آنها گفته می شود) بچشیده عذاب سوزان را»! "کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها وذوقوا عذاب الحریق". بسیاری از مفسران گفته اند هنگامی که آنها می خواهند از این غم و اندوه جانگاه رهائی یابند و به اطراف دوزخ نزدیک می شوند مأموران دوزخی با تازیانه ها یا گرزهای آتشین آنها را باز می گردانند، زیرا در آیه قبل از آن جمله (و لهم مقامع من حدید) اشاره به این معنی است. جمله "ذوقوا عذاب الحریق" (بچشید عذاب سوزان را) که به عنوان سرزنش و تحقیر به آنها گفته می شود نیز نمونه دیگری از این عذاب روحانی است.
تحقیر و سرزنش فراوان
در چهارمین آیه به تعبیر تازه ای در مورد تحقیر و اهانت به دوزخیان که نوعی عذاب الیم روحی است برخورد می کنیم، آنجا که می فرماید: «(دوزخیان می گویند) پروردگارا ما را از دوزخ بیرون بر اگر به اعمال گذشته بازگشتیم قطعا ستمگریم (و مستحق عذاب)» "ربنا اخرجنا منها فان عدنا فانا ظالمون" ولی از سوی پروردگار به آنها گفته می شود «در شوید در دوزخ! و با من سخن مگوئید»! (قال اخسئوا فیها و لا تکلمون). تقریبا همه ارباب لغت و مفسران تصریح کرده اند که تعبیر به «اخسأ» تعبیری است که در موقع دور ساختن سگ به کار می رود و به کار گیری آن در اینجا برای تحقیر این ظالمان گنهکار و مستکبر است. بلکه می توان جمله لا تکلمون ( با من سخن نگوئید) از آن دردناکتر و غم انگیزتر است که مولای کریم و رحیم بنده ای را از خود براند و به او بگوید هرگز با من سخن مگو! این همان چیزی ست که در تعبیر بسیار لطیفی در دعای کمیل به آن اشاره شده: "فهبنی یا الهی وسیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبرعلی فراقک" «گیرم ای خدا و آقا و مولا و پروردگار من، بر عذاب تو صبر کنم، چگونه می توانم بر فراق و دوریت شکیبا باشم»؟!
چرا آنها به چنین عذاب دردناک روحی در آنجا مبتلا می شوند آیات بعد از آن پرده از روی این مسأله برداشته، می گویند: «این به خاطر آن است که گروهی از بندگان من گفتند: پروردگارا ما ایمان آورده ایم، ما را ببخش و برما رحم کن، و تو بهترین رحم کنندگانی، اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید تا شما را از یاد من غافل کردند، و پیوسته به آنها می خندید»! (انه کان فریق من عبادی یقولون ربنا امنا فاعفرلنا وارحمنا و انت خیر الراحمین- فاتخذتموهم سخریا حتی انسوکم ذکری وکنتم منهم تضحکون). نتیجه آن سخریه و استهزاء و خندیدن به افراد با ایمان این است که امروز مورد تحقیر قرار گیرید و این در حقیقت تجسمی است از اعمال خودتان!
در پنجمین آیه به چهره دیگری از ملامت و سرزنش و تحقیر دوزخیان از سوی خازان دوزخ و مأموران عذاب و کیفر برخورد می کنیم می فرماید: «کسانی که در آتش دوزخند به خازنان جهنم می گویند از پروردگارتان بخواهید (لااقل) یک روز عذاب را از ما بردارند- آنها می گویند: آیا پیامبرانتان با دلائل روشن به سراغ شما نیامدند؟! می گویند: بلی (آمدند) می گویند: پس هرچه می خواهید دعا کنید ولی ( بدانید) دعای کافران جز در ضلالت نیست (و هرگز به اجابت نمی رسد) "و قال الذین فی النار لحزنه جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب- قالوا اولم تک تأتیکم رسلکم بالبینات قالوا بلی قالوا فادعوا ومما دعاء الکافرین الا فی ضلال".
این تعبیرات همچون شلاقی بر روح آنها نواخته می شود، و آنها را شکنجه می دهد، آنها فقط تقاضای یکروز نجات از عذاب کردند اما پذیرفته نشد، آنها از خازان تقاضای دعا کردند، ولی خازنان در پاسخ گفتند: خودتان دعا کنید، به خاطر اینکه آنها لایق دعا نبودند که این خود نوعی تحقیر است، و یا دعا کردن برای آنها به اجابت نمی رسد بیهوده است، لذا حتی از دعا کردن نیز مضایقه می کنند، و می گویند خودتان دعا کنید ( و بدانید به جائی نمی رسد) و این نیز تعبیر درد آور دیگری است.
در ششمین آیه، گوشه دیگری از عذاب روحی دوزخیان نشان داده شده، می گوید: «هنگامی که دوزخ، آنها را از دور می بیند، صدای وحشتناک و خشم آلود او را که با نفس زدن شدید همراه استمی شنوند» " اذا راتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا و زفیرا". در اینجا برای دوزخ تمام اوصاف یک حیوان درنده وحشتناک بیان شده که وقتی طعمه خود را می بیند، صدای وحشتناک و خشم آلودش را که با تنفس شدید همراه است بلند می کند، صحنه ای که تمام وجود او را در وحشت فرو می برد و از پای در می آورد.
تغیظ از ماده «غیظ» به گفته راغب در مفردات به معنی «شدت غضب» است، و «تغیظ» به معنی اظهار آن است، گر چه حالت خشم شنیدنی نیست، ولی اوصافی همراه دارد مانند صداهای وحشتناک که قابل شنیدن است. «زفیر» به معنی رفت و آمد نفس در ششها است به گونه ای که سینه بالا آید و غالبا با صدای وحشتناکی همراه است که قابل شنیدن می باشد. بعضی از مفسران که نتوانسته اند باور کنند جهنم یک موجود زنده است، می بیند و درک می کند و مجرمان را می شناسد!، ناچار شده اند که چیزی در تقدیر بگیرند و بگویند: منظور، دیدن خازنان دوزخ است! درحالی که می دانیم «تقدیر» خلاف قاعده است و در اینجا نیاز به آن نیست، چه مانعی دارد که بهشت و دوزخ دارای روح باشند، و حوادثی را که در آنها واقع می شود، درک کنند؟ حتی از بعضی از روایات استفاده می شود که جهنم چشم و گوش و زبان دارد، و مجرمان را به خوبی می شناسد و برمی گیرد، بهتر از شناخت پرندگان نسبت به دانه هائی غذائی! ما امروز شاهد نمونه های کوچکی از این مسأله در دنیا هستیم که چشم و گوشهای الکترونیکی با کمک کامپیوترها که در ساختمانهای مختلف به کار میگذارند بسیاری از مسائل را می بینند و می شنوند و عکس العمل مناسب نشان می دهند، هرچند ساختمان درک ندارد، ممکن است عکس العمل جهنم در برابر مجرمان از همین گونه یا بالاتر از آن یعنی توأم با درک باشد.
در هفتمین آیه چهره دیگری از آلام روحی دوزخیان را مشاهده می کنیم. در این آیه مومنان را مخاطب ساخته، می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها است نگاه دارید» " یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجاره". این تعبیر نشان می دهد که آتش دوزخ با آتش این جهان بسیار متفاوت است، خواه منظور از «حجار» بتهای سنگی باشد، و یا اعم از آن، و خواه منظور آتشی باشد که از درون اتمهای این سنگها بیرون می آید و یا چیز دیگر، هرچه هست آتشی است که بخشی از آن از درون وجود خود انسانها شعله می گیرد، از اعتقادات و نیات باطنی زشت آنها و از اعضای آلوده به گناه آنها، یا سنگهائی که معبود آنها یا وسیله افتخار و مباهات آنها در ساختن کاخها و مانند آن بوده است. سپس می افزاید: «بر این آتش فرشتگانی خشن و سختگیر گمارده شده اند که هرگز فرمان الهی را مخالفت نمی کنند و دستورات او را (دقیقا) اجرا می نمایند» (علیها ملائکه غلاظ شداد لا یعصون الله ما أمرهم ویفعلون مایومرون).
وجود این فرشتگان خشن و سختگیر، بر آلام روحی آنها می افزاید، و راههای نجات را از هر سو بر آنان می بندد. اینها کسانی بودند که در زندگی خود، پیوسته با زیردستان خشونت داشتند، ماموران خشن آنها مردم را به سختی می راندند و سختگیری و بیرحمی و عدم شفقت، جزء برنامه زندگی آنان بود، اکنون خودشان به چنین سرنوشتی گرفتار می شوند. جالب اینکه در آیه بعد از آن خطاب به کافران می گوید: «امروز عذرخواهی نکنید، جزای شما همان اعمال شما است»! (لاتعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعلمون).
بعضی از مفسران که نتوانسته اند بیرون آمدن آتش را از درون سنگ تصور کنند، گفته اند منظور از این سنگها همان سنگهای گوگردی است که هنگام برخورد با آهن جرقه می دهد! در حالی که امروز می دانیم: نیروی اتم نهفته شده درون هر موجود مادی می تواند، شعله های عظیم آتش را ظاهر کند. «غلاظ» جمع «غلیظ» و «شداد» جمع «شدید» هر دو دارای یک معنی است و ممکن است ذکر این دو با هم برای تأکید باشد، ولی بعضی گفته اند «غلاظ» اشاره به خشونت در قول است و «شداد» اشاره به خشونت در عمل؛ یا اولی اشاره به خشونت خلقی است و دومی خشونت خلقی، به هرحال آن فرشتگال سر بر فرمان خدا دارند و از اوامر او منحرف نمی شوند. گاه گفته اند که اصولا انسان را به منزله هیزم و همردیف سنگها قرار دادن خود نوعی تحقیر و مجازات روحی و معنوی برای آنها است.
در هشتمین و آخرین تعبیر به گفتگوهای دلخراش و جانکاهی برخورد می کنیم که میان بهشتیان و دوزخیان رد و بدل می شود، و روح دوزخیان را سخت آزار می دهد، می فرماید: «بهشتیان دوزخیان را صدا می زنند» (و به عنوان سرزنش) می گویند: ما آنچه را پروردگارمان وعده داده بود حق یافتیم، آیا شما هم آنچه را پروردگارتان وعده داه بود حق یافتید»؟! "و نادی اصحاب الجنه اصحاب النار ان قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا"، و آنها با یک دنیا شرمندگی و سرافکندگی جواب می دهند: «آری» (همه حق بود، افسوس که ما گرفتار غرور و غفلت بودیم)! (قالوا نعم)، «در این هنگام ندا دهنده ای در میان آنها ندا می دهد که لعنت خدا بر ظالمان باد» (فاذن موذن بینهم ان لعنه الله علی الظالمین).
این سخن همچون نمک بر جراحات دل دوزخیان می نشیند و شعله های آتش دورن آنها را افروخته تر می کند. آری آنها (همان گونه که در آیه بعد از این آمده) کسانی بودند که مردم را از راه خدا دور می کردند لذا آن روز از رحمت خدا دورند (لعنت همان دوری از رحمت است). در اینکه این موذن (ندا دهنده) کیست که سیطره بر بهشت و دوزخ دارد، و همگان صدای او را می شنوند، و از سوی خدا سخن می گوید؟ در بسیاری از روایات که شیعه و اهل سنت نقل کرده اند آمده است که او امیرالمومنین علی (ع) است که در تمام طول عمرش با ظالمان و ستمگران مبارزه کرد. عجب این است که بعضی از متعصبان کوشیده اند که این فضیلت را کمرنگ کنند و گفته اند معلوم نیست این کار برای علی(ع) فضیلتی باشد! در حالی که روشن است که این موذن الهی که بر بهشت و دوزخ سلطه دارد و پیام خدا را در آن روز به همگان می رساند باید مقامی بسیار والا و بالا داشته باشد.
خلاصه انسان ترکیبی از جسم و روح است، و معاد نیز در دو جنبه تحقق می یابد و طبعا کیفرها و پاداشها نیز دو گونه است، بنابراین دوزخیان نه تنها آلام جسمانی آنها را رنح می دهد بلکه شاید آلام و عذابهای روحی و معنوی برای آنها جانکاهتر و دردناکتر باشد، غم و اندوه بی پایان، رسوائی بزرگ، تاسف و ندامت برگذشته، مقایسه حال خویش با بهشتیان، ماموران خشن و سختگیر ، وبالاخره انواع سرزنشها وتحقیرها و توبیخها، همه از اموری هستند که روح آنها را سخت می فشارد و در عذاب الیم فرو می برد. مسلما این مجازاتها هماهنگ با اعمال آنها در این دنیا است که مظلومان را با انواع کیفرها و شکنجه ها در فشار قرار می دادند. چقدر آیات الهی را به سخریه گرفتند و بندگان خدا را استهزاء کردند و مومنان را تحقیر نمودند و بردیگران کبر و غرور فروختند؟ چه جای تعجب که تجسم اعمال خویش را در آنجا ببینند و به نتائج آن گرفتار شوند، و محصولی را که در مزرعه دنیا کشتند در قیامت و دوزخ درو کنند.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6- از صفحه 461 تا 472
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها