مسائلی پیرامون احکام خوردن گوشت
فارسی 1557 نمایش |«حرمت علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر و ما اها لغیر الله به المنخنقه و الموقوذه و المتردیه و ما اکل السبع الاما ذکیتم و ما ذبح علی النصب و ان تستقسموا بالازلام ذلکم فسق»
«حرام شده بر شما مردار و خون و گوشت خوک و هر چه که هنگام کشتنش یاد خدا نشده باشد و حیوانی که خفه شده یا با سنگ و چوب کشته شده باشد و یا از بلندی، یا در چاه افتاده باشد و یا به وسیله شاخ زدن حیوان دیگری کشته شده و یا درنده ای آن را پاره کرده و از آن خورده باشد به استثنای آنچه تذکیه کنید و حیوانی که روی سنگ های مخصوص ذبح شده باشد و همچنین قسمت کردن با تیرهای قمار این ها همه برای شما حرام شده و فسق است.»
در تفسیر المیزان ضمن این آیه، مطالب سودمندی ضمن سه فصل بیان نموده که به طور خلاصه نقل می گردد:
1- عقائد گوناگون درباره خوردن گوشت- شکی نیست که انسان مانند سایر حیوانات، جهاز تغذی دارد و هرچه را از اجزای مادی که بتواند در آن کار کند و آن را به بدن خود ضمیمه نماید، به طرف خود جذب می کند. و بنابراین برحسب طبع مانعی نیست که انسان هر چیزی که قابل جویدن و بلیعدن باشد بخورد مگر آنکه در اثر ضرر داشتن یا تنفر طبع از آن پرهیز نماید. مثل آنکه بفهمد فلان چیز خوردنی به واسطه مسمومیت و امثال آن ضرر جسمانی به بدنش می زند یا اینکه دریابد که خوردن فلان چیز، ضرر معنوی برایش دارد مانند خوردنی هایی که در ادیان و شرایع مختلف حرام شده است.
تنفر- همین که طبع آدمی چیزی را پلید بداند، در نتیجه از نزدیک شدن به آن خودداری می کند. مثل اینکه انسان مدفوع خود را نمی خورد چون آن را کثیف و قذر می داند و گاهی کراهت و تنفر مستند به عوامل اعتقادی است، مثل اینکه مسلمانان گوشت خوک را قذر و پلید می دانند ولی نصرانیان پاک و طیب – غربی ها از بسیاری حیوانات مانند خرچنگ و قورباغه و موش تغذی می کنند، در حالی که شر قی ها بدشان می آید. پس واضح شد که آدمی در خصوص گوشت خواری طریقه های مختلف دارد، آئین بودا گوشت کلیه حیوانات را تحریم کرده و این تفریط در برابر افراطی است که سابقا بین ملل وحشی آفریقا و سایر وحشیان دایر بوده و انواع گوشتی ها حتی گوشت انسان را نیز می خوردند. عرب ها گوشت چهار پایان و سایر حیوانات، حتی امثال موش و چلپاسه را می خوردند چه خودشان بمیرند یا خفه شوند یا با زدن یا به سبب دیگری آنها را می کشتند و می گفتند چطور شما حیوانی را که خودتان کشته اید می خورید ولی حیوانی را که خدا کشته نمی خورید؟ بعضی از بت پرستان چین بنابر آنچه نقل شده، اقسام حیوانات حتی سگ و گربه و حتی کرم و صدف و سایر حشرات را می خوردند و اسلام راه میانه روی را اتحاذ کرده و آن گوشت هائی که طبع های معتدل انسانی از آن خوشش بیاید را مباح ساخت و این اجمال را به تفصیل ذیل تفسیر کرد: در بین چهارپایان از قبیل میش و گاو و شتر را حلال کرد و در پاره ای از آن ها از قبیل اسب و الاغ، قائل به کراهت شد. در بین پرندگان غیرشکاری، آنهائی را حلال کرد که دارای حوصله ( چینه دان) باشد و به هنگام پرواز بال زند مثل کبوتر و چنگال نداشته باشد، و در بین حیوانات دریائی پاره ای از ماهی ها را که در کتب فقه ذکر شده حلال شمرد و آن گاه خون و مردار حیوانات و هر حیوانی که با نام خدا تذکیه نشود تحریم فرمود- غرض اسلام در این زمینه آن بود که آئین فطرت یعنی استقبال آدمیان را از اصل گوشت خواری زنده کند و در ضمن فکر صحیح و طبع سلیم را نیز احترام گذارد و فکر صحیح و طبع مستقیم چیزی را که نوعا زیانبخش است و یا بدش می آید و از آن متنفر است تجویز نمی کند.
2- ممکن است کسی سوال کند و بگوید: حیوان روح دارد و تلخی مرگ را مثل انسان می فهمد، پس چگونه سزاوار است آنها را از نعمت حیات محروم سازیم و شیرینی حیات آنها را به تلخی مرگ تبدیل کنیم، خدا ارحم الراحمین است چگونه در رحمت او می گنجد که دستور دهد حیوانی کشته شود تا انسانی از آن لذت برد و بهره مند شود؟ جواب این سخن آن است که همه آنچه گفته شد از ناحیه حکومت دادن عواطف بر حقایق سرچشمه گرفته است، تشریع و قانونگذاری تابع مصالح حقیقی است نه عواطف مرهوم- توضیح مطلب آنکه عالم ماده، عالم تبدیل و تبدیل یا بگو عالم آکل و مأکول است، مرکبات زمینی از زمین می خورند و زمین را به خود منضم می کنند و آن را به صورت خود در می آورند و آنگاه بار دیگر زمین آنها را می خورد و فانی می سازد و پیوسته زمین به نبات و نبات به زمین بازگشت می کند. باز حیوانات از آب و نباتات تغذی می کنند و پاره ای از حیوانات از پاره ای دیگر تغذی می کنند. مثلا حیوانات درنده، حیوانات دیگر را شکار و گوشت آنها را می خورند و جهاز تغذی آنها طوری است که نمی توانند چیز دیگری بخورند مثلا مرغ های چنگال دار پرندگان دیگر از قبیل کبوتر و گنجشگ را می گیرند و می خورند. مرغ های کوچک تر هم از حبوبات و حشراتی از قبیل مگس و کبک و پشه تغذی می کنند. حشرات هم از خون انسان و سایر حیوانات و امثال آن تغذی می کنند و سرانجام زمین همه این ها را می خورد. بنابراین، نظام تکوین و ناموس خلقت که حکومت مطلقه و متبع بر همه موجودات دارد حکم تغذی با گوشت و امثال آن را وضع کرده و اجزای وجود را بدان رهبری کرده است و هم او انسان را طوری قرار داده که صلاحیت تغذی با گوشت و نبات را دارد نه مثل گوسفند است که نتواند به دندان بدرد و ببرد و نه مثل درندگان است که نتواند نرم کند و بجود. از این گذشته قوه ذائقه آدمی که در دهان او آماده شده و از طعم گوشت لذت می برد و در درجه بعد شهوتی که در سایر اعضای هضم او قرار داده اند، همه این ها هدایت تکوینی و فرمان اباحه و اجازه است و اسلام یک دین فطری است که هر چه خلقت بدان راهنمائی و حکم می کند مباح فرموده است. و نیز احکام دیگری وضع فرموده که قانون گذاری تکوین آنها را قرار داده است یعنی حکم به اجتناب از گوشت هائی که ضرر جسمی یا معنوی دارند و همچنین از خوردن آنچه طبع های مستقیم از آن متنفر است و بدشان می آید و خلاصه هر چه به نمو جسمانی یا روحانی و یا به مصالح جامعه انسانی ضرر بزند یا از راه قمار و قسمت با تیرهای مخصوص به دست آمده باشد و امثال آن را حرام ساخته و همچنین خبائث یعنی چیزهای پلیدی که طبع های مردم از آن بدش می آید، حرام فرموده است. اما داستان مهر و رحم که مانع کشتار حیوانات است. شکی نیست که رحم یک موهبت تکوینی است که در فطرت انسان و بسیاری از حیوانات است ولی تکوین این محبت را قرار نداده که در همه کارها از او اطاعت شود زیرا تکوین خودش مهر و رحمت را به طور مطلق به کار نمی برد و اگر چنین بود در دار وجود، اثری از آلام و اسقام و مصائب و انواع عذاب ها و شکنجه ها نبود و به علاوه رحم انسانی مثل عدل نیست که خود به خود از اخلاق فاضله باشد و اگر چنین بود خوب نبود که ما از ستمکاران مواخذه کنیم و یا مجرمی را مجازات نمائیم و یا با دشمنی، دشمنی کنیم و اگر چنین کنیم زمین و اهل آن هلاک می شوند. و معذلک اسلام امر رحمت را از آن نظر که یکی از مواهب تکوینی است اهمال نکرده و لذا به طور عموم دستور داده که نشر مهر و رحمت شود و از زجر و شکنجه حیوان به هنگام کشتنش و همچنین از بریدن اعضای حیوان مذبوح و پوست کندن پیش از آن که روحش جدا شود نهی فرموده است. تحریم منخنقه و موقوذه و نهی از کشتن حیوان در حالی که حیوان دیگری بدان می نگرد از همین باب است. اسلام دستور داده پیش از کشتن حیوان، آب را بر او عرضه بدارند و هر چه بیشتر باید به حیوان مذبوح ارفاق شود و احکام دیگری که در کتب فقه مذکور است. و اما قصه رحمت الهی و اینکه خدا ارحم الراحمین است. رحم الهی به معنای رقت قلب و تأثر شعوری نیست، بلکه به معنای افاضه خیر و رحمت است به مستحق آن به مقداری که سزاوار است و لذا بسا هست که چیزی را ما خیال می کنیم عذاب است در حالی که از طرف خدا رحمت و خیر است و همچنین به عکس. پس از نظر حکمت الهی جایز نیست که در قانگذاری با پیروی از عاطفه و رحم دروغی ما یکی از مصالح تدبیر را ابطال کند و یا در جعل قانون بر طبق واقع مسامحه نماید. پس از مطالب گذشته واضح شد که اسلام در تجویز خوردن گوشت و همچنین در قیود و شرایطی که برای اباحه آن قرار داده از امر فطرت پیروی کرده است «فطره الله التی فطر الناس علیها».
3- سوال دیگر آن که ما قبول کردیم که خوردن گوشت را فطرت و خلقت مباح دانسته، پس چرا در این زمینه به خوردن حیوانی که خود مرده باشد اکتفا نکرده تا رعایت حکم رحم هم شده باشد؟ رحمت به این معنی پیروی کردنش لازم نیست زیرا لازمه آن ابطال احکام حقایق است و این هم معلوم شد که اسلام به منظور حفظ این ملکه لطیفه رحم در بین نوع انسانی، دستور اعمال رحمت داده است و بعلاوه اگر تنها میته و امثال آن را مباح کند، نتیجه ای ندارد، جز آنکه مزاج فاسد و ضررهای بدنی و روحانی به انسان برسد، و این خود خلاف رحمت است، و بعد از همه این ها باعث حرج و مشقت عمومی است زیرا مردم باید صبر کنند تا حیوانی خودش بمیرد تا از آن بهره مند گردند. ( پایان نقل از تفسیر المیزان).
ناگفته نماند که ذبح حیوان برای اینکه انسان او را بخورد، هیچ ظلمی نسبت به او نیست، بلکه لازمه سیر تکاملی او چنین است زیرا حیوان پیش از ذبح صامت و بی شعور و لایعقل بود و پس از ذبح و جزء انسان شدنش ناطق و صاحب ادراک و شعور می شود. مثلا از زبان در دهان گوسفند هیچ کمالی ظاهر نمی شود، ولی چون جزء انسان بشود حقایق را آشکار ساخته و حمد و ثنای خدا می کند. و همچنین سایر خیرات و کمالاتی که از سایر اعضا و جوارح انسانی ظاهر و آشکار می گردد.
منـابـع
شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 168 تا 172
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها