اهمیت علم و معرفت در کلام قرآن
فارسی 2111 نمایش |قرآن با انواع بیانات صریح، ظاهر ، و کنائی، پیروان خود را به فراگیری علم و دانش و شناخت رازهای هستی و اسرار عالم آفرینش دعوت می کند. بررسی تعبیرات قرآن در این زمینه افق تازه ای در برابر چشمان ما می گشاید، و مسأله معرفت و شناخت را در سطحی بسیار بالا به عنوان یک وظیفه قطعی منعکس می کند.
1- هدف آفرینش جهان علم و معرفت است
"الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتـــنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله علی کل شیء قدیر و ان الله قد احاط بکل شیء علما"، «خداوند کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آن را، فرمان او پیوسته در میان آنها نازل می شود، و این برای آن است که بدانید خداوند بر هر چیز توانا است و علم او به همه چیز احاطه دارد» (سوره طلاق/آیه 12). در اینکه منظور از آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه چیست؟ در هر حال آیه به وضوح این حقیقت را می رساند که یکی از اهداف آفرینش جهان آگاه ساختن انسانها از علم و معرفت خداوند و معرفت ذات و صفات او است، و این با صراحت، امکان معرفت را در سطح وسیع بازگو می کند.
2- هدف بعثت انبیا تعلیم و تربیت است
قرآن مجید کرارا این مطلب را در مورد پیغمبر اکرم (ص) یادآور می شود، ازجمله در سوره بقره می فرماید: "کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا ویزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه و یعلمکم مالم تکونوا تعلمون"، «همانگونه که رسولی در میان شما از خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند، و شما را تزکیه کند، و کتاب و حکمت بیاموزد، و آنچه را نمی دانستید به شما تعلیم دهد» (سوره بقره/ آیه 151). همین معنی در سوره بقره 129، و آل عمران164، و جمعه آیه 2 آمده است. اگر معرفت و شناخت امکان نداشت چگونه ممکن بود یکی از اهداف مهم بعثت پیغمبر اکرم (ص) را تشکیل دهد؟
3- هدف از نزول قرآن اندیشه و تدبر است
"کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته ولیتذکر اولولالباب"، «این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کردیم تا در آیات آن تدبر کنند، و صاحبان مغز (و اندیشه) متذکر شوند» (سوره ص/آیه 29). "افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها"، «آیا آنها در قرآن تدبر نمی کنند بر دلهایشان قفل نهاده شده است»؟! (سوره محمد/آیه24). « لیدبروا» از ماده «دبر» ( بر وزن شتر) به معنی پشت هر چیز است، سپس به معنی تفکر و عاقبت اندیشی به کار رفته چرا که با اندیشه عواقب و نتائج و پشت و روی مطالب روشن می شود. در آیه نخست هدف از نزول قرآن را تدبر بیان کرده، تا مردم تنها به خواندن آیات به عنوان یک سلسله کلمات مقدس قناعت نکنند، و هدف نهائی را به دست فراموشی نسپارند، و در آیه دوم ترک اندیشه را دلیل بر وجود قفل بر دلها و از کار افتادن حس تشخیص می گیرد، و در هرحال این آیات دعوتی است عام به اندیشه، دعوتی که امکان شناخت را به وضوح ثابت می کند.
4- هدف از معراج پیامبر معرفت بود
"سبحان الذی آسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر"، «پاک و منزه است خدائی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد اقصی که گرداگردش را پربرکت ساختیم، برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم او شنوا و بینا است» (سوره اسراء /آیه1). همین معنی در سوره نجم که از معراج پیامبر سخن می گوید به تعبیر دیگری آمده است: "لقدرآری من آیات ربه الکبری"، «او قسمتهائی از آیات و نشانه های بزرگ پروردگارش را مشاهده کرده» ( سوره نجم / آیه 18). این آیات حداقل یکی از اهداف مهم معراج پیامبر(ص) را مسأله مشاهده آیات بزرگ حق معرفی می کند، مشاهده ای که یکی از منابع مهم معرفت است.
5- دعوت اسلام با دعوت به علم آغاز شد
"اقرا باسم ربک الذی خلق- خلق الانسان من علق- اقراوربک الاکرم- الذی علم بالقلم –علم الانسان ما لم یعلم"، «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید، همان کسی که انسان را از خون بسته ای خلق کرد، بخوان که پروردگارت از همه گرامی تر است همان کسی که به وسیله قلم تعلیم داد، و به انسان آنچه را نمی دانست آموخت» (سوره علق /آیات1-5). این آیات که از نخستین جرقه های وحی بر قلب پاک پیامبر(ص) در جبل النور، و در کنار «غار حرا» حکایت می کند با مسأله معرفت شروع و با معرفت پایان می گرد. نخست از قرائت که یکی از ابزار شناخت است، سخن می گوید، و در آخر نیز از معلم بزرگ عالم هستی یعنی خداوند که انسان شاگرد کوچک دبستان او است بحث می کند. آیا اینها دلیل روشنی بر امکان و لزوم شناخت نیست؟
6- علم، نور و روشنائی است
"قل هل یستوی الاعمی و البصیر ام هل تستوی الظلمات و النور؟"، «بگو آیا نابینا و بینا یکسانند؟ یا ظلمات و نور مساویند»؟ (سوره رعد / آیه 16). "و ما یستوی الاعمی و البصیر- و لا الظلمات و لا النور- و لا الظل و لا الحرور"، «هرگز نابینا و بینا مساوی نیستند، و نه ظلمتها و روشنائی، و نه سایه آرامبخش و بادهای داغ و سوزان» (سوره فاطر/آیات 19-20). در این آیات ظلمت را همردیف نابینائی، و نور را همردیف بصیرت و بینائی قرار داده، اشاره به اینکه علم و معرفت، نور و روشنائی است، و جهل و ناآگاهی مساوی با کوری است، و این از زیباترین تعبیرات برای تشویق به معرفت و شناخت است.
7- درک اسرار هستی ویژه عالمان است
"و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لآیات للعالمین"، «از نشانه های او آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهای شما است، در این نشانه هائی است برای عالمان» (سوره روم/آیه 22). "وتلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون"، «اینها مثالهائی است که برای مردم می زنیم و جز عالمان آن را درک نمی کنند» (سوره عنکبوت /آیه 43). در آیه اول فهم اسرار کتاب تکوین را ویژه عالمان می شمرد، و آیه دوم درک رازهای کتاب تدوین یعنی قرآن را مخصوص آنها. و اینها از یکسو تشویقی است برای علم و معرفت و از سوی دیگر دلیلی بر مسأله شناخت.
8- خداوند نخستین معلم است
"و علم آدم الآسماء کلها"، «خداوند علم اسماء (علم اسرار آفرینش) را همگی به آدم تعلیم داد» (سوره بقره / آیه 31). "الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان"، «خداوند رحمان قرآن را تعلیم داد، انسان را آفرید، و سخن گفتن را به او آموخت» (سوره الرحمن/آیات 1-4). "علم الانسان مالم یعلم"، «آنچه را انسان نمی دانست به او آموخت» (سوره علق/آیه5). "الذی علم بالقلم"، «آنکس که به وسیله قلم تعلیم داد» (سوره علق/آیه 4). این معلم بزرگ عالم هستی گاه به «آدم» تمامی علم اسما را می آموزد، و گاه به نوع انسان آنچه را که نمی داند و به آن نیاز دارد ( از طریق تکوین و تشریع) تعلیم می دهد. گاه قلم به دست او می دهد، و نوشتن را می آموزد، و گاه یک حرف و دو حرف بر زبانش می نهد و شیوه سخن گفتن را به او تعلیم می دهد، و اینها همه حاکی از آن است که یکی از بزرگترین اوصاف او تعلیم دادن بندگان است، تعلیمی که وسیله شناخت و معرفت آنها می شود.
9- امتیاز انسان بر سایر موجودات به علم است
"قال یا آدم انبئهم باسمائهم فلما انباهم باسمائهم قال الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض و اعلم ما تبدوون و ما کنتم تکتمون"، «فرمود: ای آدم! آنها را از اسامی و اسرار موجودات آگاه کن، و هنگامی که آدم آنها را آگاه ساخت، فرمود: نگفتم من غیب آسمانها و زمین را می دانم، و نیز آنچه را شما (فرشتگان) آشکار می کنید یا پنهان می داشتید» (سوره بقره/ آیه33). این سخن بعد از آن گفته شد که خداوند به فرشتگان دستور خضوع داد. هنگامی که خلیفه و نماینده خودم «آدم» را آفریدم، همه در برابر او سجده و خضوع کنید، و از این طریق برتری او را آشکار سازید، فرشتگان هنگامی که آمادگی و استعداد آدم را برای علم و معرفت در بالاترین حد یافتند پی به این حقیقت بردند که چر او خلیفة الله و گل سرسبد عالم هستی است و از گفتگویی که قبلا در این زمینه کرده بودند نادم و پشیمان گشتند.
10-درجات قرب به خدا متناسب با درجات معرفت است
"یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات"، (اگر به دستورارت الهی عمل کنید) خداوند کسانی را که از میان شما ایمان آورده اند، و آنها که از علم بهره دارند به درجات عظیمی بالا می برد» (سوره مجادله /آیه11). در آغاز این آیه سخن از چند دستور اخلاقی درباره آداب مجلس است، و به دنبال آن درجات عالمان و مومنان را در پیشگاه خداوند به عنوان نتیجه و پاداش کسانی که به این دستورات عمل کنند ذکر می کند. «درجات» جمع «درجه» به معنی پله هایی است که به طرف بالا می رود، در مقابل درکات» جمع «درکه» که به معنی پله هائی است که رو به پایین می رود (مانند پله های سرداب). تعبیر «درجات» به صورت «نکره» اشاره ای است به عظمت این درجات، و جمع بودن آن شاید اشاره ای به تفاوت میان عالمان در این درجات است، و جمع بودن آن شاید اشاره ای است به تفاوت میان عالمان در این درجات. و به هرحال منظور از بالا بردن درجات مسلما بالا بردن مکانی نیست، بلکه بالا بردن از نظر مقام قرب در درگاه خداوند است. در تفسیر «المیزان» آمده است که از این آیه استفاده می شود که مومنان دو گروهند: «مومنان عالم» و «مومنان غیرعالم» و مومنان عالم برترند، سپس به آیه شریفه "هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یشعلمون"، «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند» (سوره زمر/ آیه 9) استدلال می کند.
11-انبیا خواهان علم بیشترند
"وقل رب زدنی علما"، «بگو پروردگارا علم مرا زیادتر کن»! (سوره طه /آیه114). این آیه که مخاطب در آن شخص پیامبر اسلام (ص) است می گوید حتی پیغمبر اکرم(ص) با آن مقام علم عظیم باز مأمور بود علم بیشتری را طلب کند، و این نشان می دهد که انسان در هیچ مرحله از عمر «فارغ التحصیل» نمی شود، و مسیر علم و دانش و معرفت نقطه پایانی ندارد. "قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا"، موسی به آن مرد عالم الهی (خضر) گفت: «آیا من از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و هدایت است به من بیاموزی»؟ (سوره کهف /آیه66)، و به این ترتیب موسی آن پیامبر اولوالعزم (ع) با آن شرح صدری که به مقتضای "رب اشرح لی صدری"، «پروردگارا سینه مرا گشاده دار» (سوره طه / آیه 25) و به مقتضای "و لما بلغ اشده و استوی اتیناه حکما و علما"، «هنگامی که او نیرومند و کامل شد حکمت و دانش به او بخشیدیم» (سوره قصص/آیه14) مقام علمی بلندی داشت باز مأمور می شود که در برابر «خضر» زانو زند، و همچون یک شاگرد از او درس بیاموزد. به هرحال این آیات دلیل روشنی بر مسأله امکان و لزوم معرفت و تلاش مستمر و توقف ناپذیر در مسیر فراگیری علم و شناخت است.
12- کلید نجات انسان معرفت است
"قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فردای ثم تتفکروا"، «بگو: من تنها شما را به یک چیر موعظه می کنم و آن اینکه دو نفر دو نفر، یا یک نفر یک نفر (گروهی یا انفرادی) برای خدا بپا خیزند سپس تفکر و اندیشه کنید» (سوره سبا/ آیه 46). این سخن را پیغمبر اکرم (ص) به دشمنان لجوج و سرسختی می گوید که آلوده کفر و شرک و همه گونه فساد اخلاق بودند، و به این ترتیب کلید نجات آنها را از این گردابهای خطرناک در تفکر و اندیشه که طریق و مسیر معرفت است، معرفی می کند. و درست به همین دلیل ریشه هر انقلاب و هرگونه تحول اساسی در اجتماعات بشری را باید در انقلاب فکری و فرهنگی جستجو کرد. اگر معرفت امکان نداشت، اندیشه برای چه بود؟ به خصوص اینکه با تعبیر به «انما» که برای حصر است روشن می سازد که کلید اصلی نجات همین است و بس! ولی این تفکر خواه گروهی باشد یا انفرادی، باید جدی باشد و توأم با قیام الهی باشد و برای خدا، لذا می گوید: "ان تقوموا الله" و دور از تعصبها و لجاجتها و هوا هوسها. یوسف پیامبر(ع) نیز بر این موضوع تأکید کرده، به هنگام تکیه بر تخت حکومت مصر عرضه می دارد: "رب قد اتیتنی من الملک و علمتنی من تأویل الاحادیث فاطر السموات و الرض انت و لیی فی الدنیا و الآخره توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین"، «پرورودگارا! بخش (عظیمی) از حکومت به من بخشیدی، و مرا از علم تعبیر خوابها آگاه ساختی، توئی آفریننده آسمانها و زمین، و توئی سرپرست من در دنیا و آخرت، مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق کن» (سوره یوسف /آیه101). جالب اینکه علم تعبیر خواب از علوم بسیار کم اهمیت است، ولی با اینهمه داستان یوسف در قرآن مجید به خوبی نشان می دهد که آگاهی این پیغمبر بزرگ از این علم سبب شد که هم خودش از زندان عزیز مصر رهائی یابد، و به مقام حکومت برسد، و هم این کشور پهناور را از قحطی خطرناکی رهائی بخشد زیرا در آن هنگام که یوسف در زندان بود سلطان مصر خواب عجیبی می بیند که معبران در تعبیر آن عاجز می مانند، یکی از زندانیان که پس از تعبیر خوابش به وسیله یوسف از زندان آزاد شده بود، و در دربار مصر حضور داشت، گفت: من کسی را سراغ دارم که به خوبی از تعبیر خواب آگاه است، و هنگامی که یوسف آن خواب را که ارتباط با مسائل اقتصادی مصر در طول هفت سال آینده داشت تعبیر کرد، هم خودش از زندان آزاد شد و مقدمات حکومتش فراهم گشت، و هم برنامه ریزی دقیقی برای نجات مردم مصر در برابر سالهای قحطی آینده انجام داد. آیه فوق که بعد از مسأله نائل شدن یوسف به حکومت سخن از علم تعبیر خواب او می گوید ممکن است اشاره به رابطه این دو با یکدیگر باشد. و به هرحال این آیه نشان می دهد کلید نجات در علم و معرفت است، حتی ساده ترین علوم ممکن است مایه نجات کشوری گردد.
13- علم در تمام اشکال افتخار است
"و لقد آتینا داود و سلیمان علما و قالا الحمدلله الذی فضلنا علی کثیر من عباده المومنین- وورث سلیمان داود و قال یا ایها الناس علمنا منطق الطیر و اوئینا من کل شیء ان هذا لهو الفضل المبین"، «ما به داود و سلیمان علم و دانش فراوانی بخشیدیم، و آنها گفتند: سپاس خداوندی را که بر بسیاری از بندگان مومنش برتری بخشیده- سلیمان وارث داود شد، و گفت: ای مردم! سخن گفتن پرندگان به ما تعلیم داده شده است، و از هر چیز به ما عطا گردیده، این فضیلت آشکاری است» (سوره نمل/آیات 15-16). با اینکه ملک و حشمت «سلیمان» و «داود» در جهان شبیه و نظیری نداشت، و حتی به گونه ای که از آیه 35 سوره ص ( وهب لی ملکا لا ینبغی لاحد من بعدی) احتمالا استفاده می شود در آینده جهان نیز چنین حکومت گسترده ای تحقق نخواهد یافت به خصوص اینکه ابعاد حکومت سلیمان و داود از انسانهای گذشته و جن و حیوانات و حتی نیروهای طبیعت را مانند باد شامل می شد، باز هنگامی که خداوند نعمت و موهبت خودش را بر این پدر و فرزند می شمرد نخست از نعمت علم و معرفت سخن می گوید، و آنها نیز به همین دلیل خدا را سپاس گفتند که خداوند آنها را بر بسیاری از بندگانش برتری بخشیده ( شاید این تعبیر به خاطر آن است که افرادی که از آن دو در جهان علم بیشتری داشته باشند از آنها برترند) و نیز قابل توجه اینکه سلیمان با آن حشمت عظیم که (هرکس که شک نماید، بر عقل و فطرت او خندند مرغ و ماهی) به علم کم اهمیتی مانند آشنائی به سخن گفتن پرندگان افتخار می کند، قبل از آنکه به حکومت عظیم و سایر مواهبش افتخار کند! این تعبیرات لطیف همه حاکی از عظمت مقام علم در تمامی ابعاد آن است، و خود دلیل روشنی است بر امکان و لزوم شناخت و معرفت.
منـابـع
آیت الله مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد اول- صفحه 56 و از صفحه 60 تا 71
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها