حلق و تقصیر در منی و اسرار آن
فارسی 1721 نمایش |پس از انجام وظیفه ی قربانی در منا، نوبت وظیفه ی «حلق و تقصیر» است. حلق، یعنی تراشیدن موی سر. تقصیر، یعنی کوتاه نمودن مقداری از موی سر یا صورت، یا گرفتن ناخن.
وظیفه ی زن ها، متعینا تقصیر است اما مردها مخیر بین حلق و تقصیرند، و بنابر فتوای بعض آقایان فقها، در بعض شرایط، حلق، بر مردها واجب متعین است و لذا هرکسی باید در مقام عمل، به مرجع تقلید خود، مراجعه کرده و اخذ فتوا نماید. آیه ی مربوط به این وظیفه در قرآن کریم این آیه است: «ثم لیقضوا تـــفثهم» (سوره حج/ آیه 29)، سپس (یعنی پس از ذبح قربانی) باید کثافات خود را، زایل نمایند.
«عن الــرضا علیه السلام قال: التفث الاظفار و طرح الوسخ و طرح الاحرام عنه»، «از امام رضا علیه السلام منقول است: مراد از «تفث»، چیدن ناخن است و زایل نمودن چرک از بدن و دور نمودن احرام از خود».
البته ظاهر عمل واجب، سر تراشیدن است و ناخن چیدن و اوساخ و کثافات از خود دور نمودن، اما باطن کار و حقیقت آن، عبارت است از تطهیر روح از پلیدی رذایل خلقیه و ریختن آخرین نشان و اثر، از هوی پرستی و خودخواهی از دامن دل، و طیب و طاهر ساختن صفحه ی جان از لوث تعلقات حیوانی و افکار شیطانی که امام صادق علیه السلام می فرماید: «و احلق العیوب الظاهره و الباطنه بحلق شعرک»، «با تراشیدن موی خود، تمام عیب های ظاهری و باطنی را بتراش». و هم امام سجاد علیه السلام به آن شخص حاج که از مکه مراجعت کرده بود، ضمن سوالاتی راجع به توجه به اسرار مناسک حج فرمود: «فـعندما حلقت رأسک نویت أنک تطهرت من الادناس و من تبعه بنی آدم و خرجت من الذنوب کما و لد تک امک»، «آیا هنگامی که سر خود را می تراشیدی ( در منی) نیت این نمودی که با این عمل، خود را از آلودگی های گناهان و تعدی به حقوق آدمیان تطهیر نمایی و همچون روز ولادت از مادر، از تمام سیئات و معاصی، بیرون رفته و دیگر عود به آن ننمایی؟!»
در بعض روایات آمده است که مراد از «تفث» در آیه ی قرآن، «لقای امام» است. «ذریح عن ابی عبدالله علیه السلام فی قول الله تعالی ثم لیقضوا تفثهم قال: التقث لقاء الامام»، «ذریح، از امام صادق علیه السلام در بیان مراد از آیه ی «ثم لیقضوا تفثهم» نقل کرده که امام علیه السلام فرمود: تفث، ملاقات با امام است».
مرحوم فیض، در بیان روایت می فرماید: «وجهه الاشتراک بین التفسیر و التاویل هی التطهیر فأن احدهما تطهیر من الاوساخ الظاهره و الاخر من الجهل و العمی»، «جهت مشترک بین تفسیر و تأویل آیه، همان «تطهیر» است. چه، مراد از تفسیر ظاهر آیه، تطهیر از آلودگی های ظاهری است و نتیجه ی حاصله ی از تأویل آیه و ملاقات با امام، تطهیر از پلیدی جهل و نابینایی باطنی است».
همچنان که با تراشیدن موی سر، و ازاله ی اوساخ از بدن، نظافت و پاکیزگی ظاهری حاصل می شود، همچنین با ملاقات امام علیه السلام و عرض اطاعت و تسلیم و اهتداء به نور هدایت آن حضرت، ظلمت جهل، تبدیل به روشنایی علم می گردد و فضایل انسانی، جایگزین رذایل حیوانی شده و طهارت باطنی بوجود می آید.
آری! آنچه جامعه ی بشر را از مطلق ارجاس و ادناس و آلودگی ها و ناپاکی ها تطهیر نموده و طهارت همه جانبه در تمام شئوون زندگی انسان از عالم اعتقاد و اخلاق و اعمال بوجود می آورد، همانا وجود اقدس امام علیه السلام است که معصوم از خطا و منصوب از جانب خدا می باشد. اوست که با اراده ی نافذ و مشیت قاهره ی حضرت حق، دارای منصب مرجعیت و زعامت مطلقه است، و زمام رهبری و قیادت در تصحیح عقاید و تهذیب اخلاق و اصلاح برنامه های عملی و تمشیت امور اجتماعی و تدبیر جهات سیاست جهانی، کلا به دست او سپرده شده است: (و استرعاکم امــر خلقه). جامعه ی بشر، اگر «سر» خود را و فکر و عزم و تصمیم خود را، با طوع و رغبت، در اختیار امام علیه السلام بگذارد و «تیغ» حکومت حقه و شمشیر عدالت او را برای «اصلاح» شوون زندگی اش بپذیرد، او، با آن قدرت عادله اش سراسر حیات انسان ها را از هرگونه پلیدی و ناپاکی، تطهیر می نماید. خبائث جهل و نابینایی نسبت به حقای روشن عالم را از فضای زندگی برمی دارد و عائله ی بشر را به «حیات طیبه» و «حسن مـآب» می گرداند.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- حج، برنامه تکامل – از صفحه 271 تا 273
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها