صورتهای مختلف اختلال عاطفی در کودکان
فارسی 1599 نمایش |اختلالات عاطفی در کودکان و مخصوصا در نوجوانان به صورت های مختلف و با واکنش های گوناگونی تجلی می کند. برخی از روانشناسان مباحثی چون افسردگی، احساس گناه، هذیان، اتهام، غم و اندوه، تنفر از خود، عدم احساس محبت، فقدان خوشی و شوخ طبعی، ترس، اضطراب، جنون ادواری، حسادت، کمروئی، دروغگوئی، مرضی، منفی بافی، دلیل تراشی، و..... را در این قالب مطرح کرده اند. آنچه عرضه خواهیم داشت بدین قرار است:
1- واکنش اضطراب: اختلال عاطفی گاهی به صورت اضطرابی است و آن احساس درد و نابسامانی مبهمی است که سراسر زندگی فرد را تحت پوشش قرار داده و زمینه را برای احساس آشفتگی، درهمی و نابسامانی درونی فراهم می سازد. اضطراب، قرار و آرام را از آدمی می ستاند، او را در شرایطی قرار می دهد که نه می تواند بنشیند و نه می تواند بایستد و یا استراحت کند. در دلش موج و شوری برپاست، واکنش آن به صورت بی خوابی احساس درد در سر است و همین امر خود موجب تشدید اضطراب است. فرد مضطرب نمی تواند کار و تلاش داشته باشد و حرکت اندیشیده و مقصدی داشته باشد. در کلاس درس نمی تواند خوب به گوش باشد. ناراحت است. نمی تواند در حال توجه و دقت باشد. ادامه آن زندگی را بر او سخت و ناگوار می کند و در سنین بعد ممکن است به زخم معده دچارش سازد.
2- واکنش های ترس: و غرض نوعی از ترس شدید است که فوبی نام دارد: ترسی است غیرمنطقی و موهوم که راه حرکت و رشد و تصمیم را به روی آدمی سد می کند. ترس از افراد ناآشنا، ترس از جاهای بسته و مسدود و حتی ترس از حیوانات که به نظر عده ای انعکاس ترس از پدر است، چون از پدرش می ترسیده فعلا ترس او به ترس از حیوانی مبدل شده است. (روانشناسی رشد ترجمه رحمانیان ص178). ترس باعث بروز رفتار گریزآمیز و یا بروز رفتاری نامعلوم است، خیالات ترس آور چنان بر او مسلط می شود که در مواردی ممکن است به صورت کابوسی وحشتناک درآید. طفلی که تا چند ماه قبل با جراتی بسیار به حیاط تاریک می رفت، اینک خواستار یک نیروی مراقبتی است. در کل برای کودک تجاربی دردناک پدید می آید که باید از سر راه برداشته شود.
3- واکنش افسردگی: اختلالات عاطفی گاهی به صورت افسردگی و اغلب همراه با احساس گناه است، احساسی هذیان آلود از امری که مرتکب نشده برای او مطرح است. ممکن است بیمار دچار غم و اندوهی جانکاه گردد و از زندگی با جمع احساس بیچارگی و بدبختی کند. از جلوه های آن بروز حالتی انفعالی و عدم فعالیت در امور و کناره گیری از جمع است. کودک دچار نوعی بی حالی و رکود است، حتی برای رفع نیاز خود اقدامی و حرکتی ندارد. واکنش غمگینی از خود بروز می دهد، از داشتن رابطه با دیگران خوددرای می کند و حتی در انجام وظایف الاعضائی سهل انگار است. در برخی از اینان آثار ندامت و پشیمانی، ناشایستگی و شرمساری، هذیان و سرزنش دائم است، آنچنان که گوئی جنایتی را مرتکب شده است.
4- واکنش تبدیل: در مواردی اختلال عاطفی به صورت واکنش تبدیل است. آنچه که در قالب هیستری برای برخی از افراد پدید می آید تجلی همین عاطفه است. اینان ممکن است دید چشم را از دست بدهند و یا در شرایطی قرار گیرند که گوش شان نشنود. تضادهای درونی به صورت کشمکشی خود را نشان داده و به بیرون کشانده می شوند. بیمار ممکن است احساس درد در سر کند بدون اینکه دلیل روشنی برای آن داشته باشد. گاهی مدعی داشتن سردردهای مزمن، دست درد شدید، و دیگر دردهای عصبی است که از نظر پزشکی ریشه و منشأ فیزیولوژیک ندارند. اینان چشم دارند و مدعی هستند که ندیدند، درد بدن را احساس می کنند و پزشک بر اثر معالجه مدعی است که چنین نیست. در کل فشارهای روانی و عاطفی است که زمینه را برای آشفتگی بدنی و احساس درد پدید می آورد.
5- واکنش خشم و نفرت: اختلال عاطفی و درهمی مهر و عواطف در مواردی ممکن است سبب خشم بی جهت و نفرت از فرد یا گروهی خاص شود که آن خود موجب بروز واکنش های منفی در زندگی کودک است. او احساس می کند محبت خود را در نزد والدین از دست داده و نمی تواند خوشبخت باشد. بدین نظر خشم خود را متوجه کودکی کوچکتر یا بزرگتر از خود می کند. همچنین ممکن است از شدت خشم و حسادت نسبت به فردی احساس نفرت کند و این نفرت ممکن است کور و بی هدف باشد و آدمی نداند که چرا نفرت متوجه این فرد است. دیده شده که فردی نسبت به غریبه ای که تا حال او را ندیده است ابراز انزجار می کند و خود نمی داند که چرا خشمش متوجه اوست.
6- سردی و بی اعتنائی: در مواردی ممکن است اختلال عاطفی به صورت سردی و بی تفاوتی باشد. در چنین حالتی فرد را می یابیم که عواطفش سطحی شده است. محبت دارد ولی بسیار سرسری است، ابراز انس می کند ولی شدیدا سطحی و بی رشد است. اینان نسبت به افراد دور و بر و گاهی مقررات و ضوابط، با دید بی اعتنائی می نگرند. خودخواهی و غرور خاصی پیدا می کنند، طوریکه حتی خاضر نیستند برای جلب احترام خود، به دیگران احترام بگذارند. ممکن است در محیط زندگی شان سرور و شادمانی و گاهی مرگ و میری پدید آید. در برابر آن سردند و مات، نه لبخندی و نه آه و ناله ای. اینان به گونه ای هستند که گوئی سردند و از زندگی کناره گیر، نوعی ناخوشایندی دردناک زندگی شان را تحت الشعاع قرار می دهد. نیک و بد را رها می کنند، در آنچه که به منافع شان مربوط می شود حساسیتی از خود بروز نمی دهند، به نظر می آید که حادثه ای ناگوار آنان را به چنین ابتلائی کشانده است.
7- واکنش وسواس: اختلال عاطفی گاهی به صورت وسواس است. این وسواس گاهی به صورت فکری است به گونه ای که پیوسته فکر را مشغول می دارد و مزاحم اوست. از نظر منطقی وسواس ابلهانه است و بی مورد، هدف در آن وجود ندارد. فکر فرد در اثر فشارهای روانی، او را در مخمصه می گذارد. او از بس به ستوه می آید نگران است که نکند او به دیگران حمله کند و درباره فردی عقده دل بگشاید. گاهی او دچار وسواس از نوع اجبار است. در شرایطی قرار می گیرد که گوئی کسی او را مجبور می کند که تن به فلان عمل دهد. چنین وسواسی متوجه کودکان نیست ولی پایه گذاری وسواس در سنین 8 مخصوصا برای دختران زمینه ای برای بروز چنان وسواسی در سنین بلوغ خواهد شد.
8- واکنش تعصب: اختلال گاهی به صورت تعصب است. کودکی که از نظر عاطفی دچار اختلال، سد و مانع می شود در مواردی بسیار ممکن است دچار بدبینی و بی اعتمادی گردد. نفرتی توام با ترس در او نسبت به اشخاص یا اشیاء پدید می آید. تعصب شان به حقیقت نوعی عقده تکانی است. او بجای اینکه عقده دل را سر مسئوولان خالی کند، متوجه دیگران می سازد. ما افرادی را می شناسیم که به علت وضع و شرایط نامناسبی که برایشان پدید آمده در وضعی قرار می گیرند که نسبت به همه افراد بدگمانی و بدبینی پدیدا می کنند، به اصطلاح چشم ندارند مردم را ببینند، مثلا از هر که معلم است متنفرند و از هرچه که اسم و بوی فلان فکر و حکم پدید می آید نفرت دارند و....
9- واکنش از هم گسستگی: در مواردی اختلال عاطفی به صورت واکنش از هم گسستگی است بدین معنی که بخش ها و ابعاد مختلف شخصت از هم جدا شده و مستقلا عمل می کند. او چنان دچار آشفتگی و در همی درون است که نوعی تیرگی شعور، دیوانگی و نادانی او را گرفتار می سازد. ما افراد بسیاری را می شناسیم که دچار تیرگی شعورند، نارسائی عقلی دارند، در شرایطی قرار می گیرند که گوئی دیوانه شده اند، رابطه شان با دیگران انسانی و عقلانی نیست، شرم و حیا نمی فهمند، سخنانی می گویند که در شأن شان نیست. ممکن است او در کنار افرادی باشد که با آنها ملاحظاتی دارد ولی در آن ساعت ملاحظه و استدلال سرش نمی شود، کارهائی می کند که فرجام آن پشیمانی است.
10- صورت های دیگر: و بالاخره اختلال عاطفی در کودکان ممکن است به صورت های دیگری خود را متجلی کند که در دسته بندی جزو یکی از صور فوق و گاهی هم جدای از آن است مثل:
-از دست دادن غرور و خودخواهی و قبول ذلت و خواری برای خود.
- طرد والدین و مربیان و همه کسانی که با او رابطه صمیمی و نزدیک دارند.
- دلیل تراشی و منفی بافی و یا داشتن استدلال های غیرمنطقی.
- اختلالات عصبی مثل انگشت مکیدن، ناخن جویدن، لب گزیدن،
- حسادت، بدخواهی و کینه توزی مخصوصا به علت از دست دادن محبت.
حالات اینان:
کودکانی که بدینگونه حالات خاصی از خود بروز می دهند از جمله:
- حالت اضطراب و تحریک پذیری، حالت هیجانی، گاهی انتقام جوئی
- حالت پرحرفی، زیاده گوئی، بلند حرف زدن، بلند خندیدن و...
- حالت غم و تشویش و نگرانی زیرا گمان دارند لیاقت شان نادیده گرفته شده است.
-حالت انفعالی
- حالت سردی و بی تفاوتی به گونه ای که به هیچ نوع فعالیتی رغبت نشان ندهتد، حتی اگر به دیگران بی احترامی باشد.
- حالت خشم و عصبانیت، شلوغی و تلون، تغییر و دگرگونی در رفتار
- حالت ترس تا حدی که از بالا و پائین رفتن از پله ها و از حرکت در تاریک وحشت دارند.
- حالت کودک و انجام اموری که به کودکان مربوط است مثل گریه های بیجا، خنده های بی معنی، و سرگرمی بیهوده، و گاهی ممکن است کودکانه حرف بزنند، نوک زبانی صحبت کنند.
- احساس عقب ماندگی و حالتی ناشی از سرخوردگی خود در این زمینه
- حالت خشونت به صورت پرتاب کردن اشیاء، فریاد کشیدن، جیغ زدن، و....
- حالت گرفتگی بسیار شدید، گریه های توام با تاثر و سوزش درونی و گمان دارد در شرایطی ناگوار است و کسی را دل بر حال او نمی سوزد. گریه های او عصبی است و نشان می دهد او احساس حصر فوق العاده دارد.
منـابـع
دکتر علی قائمی- خانواده و مسائل عاطفی کودکان – از صفحه 115 تا 121
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها