علت انزال قرآن به پیامبر اکرم(ص) با توجه به سوره نحل
فارسی 1366 نمایش |خداوندمتعال در آیه 44 سوره مبارکه نحل می فرماید: «بالبینات والزبر وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون»، «]سوال کنید از آنان که اطلاع از[ دلایل روشن و کتب ]آسمانی پیشین[ دارند و ما این ذکر] قرآن[ را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی شاید ] درباره ی آن[ بیندیشند».
هدف از انزال قرآن کریم به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
خداوند خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید ما به تو ذکر را که همان قرآن است نازل کردیم. «لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون». در آیه دو غایت و دو هدف برای انزال قرآن به رسول خدا بیان شده است:
1- آنچه را که به سوی مردم نازل شده برای آنان بیان کنی.
2- و مردم نیز فکر خود را به کار انداخته و درباره ی تو و قرآن بیندیشند و با وظایف خویش آشنا گردند.
حالا چند مطلب در آیه ی شریفه شایسته ی بحث است:
تفاوت انزال با تنزیل قرآن کریم
مطلب اول اختلاف تعبیر در مورد نزول قرآن که گاهی تعبیر به انزال می شود و گاهی تعبیر به تنزیل، در همین آیه می بینیم ابتدا فرموده است: «وانزلنا الیک الذکر». «انزلنا» به اصطلاح ادبی از باب افعال است و مصدرش انزال است و بعد فرموده است: «ما نزل الیهم». «نزل» از باب تفعیل است و مصدرش تنزیل است. آنجا که خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است تعبیر به انزال شده و آنجا که مردم مورد توجه قرار گرفته اند تعبیر به تنزیل شده است و این اختلاف در تعبیر احتمالا ممکن است راجع به اختلاف در لحاظ نزول جمعی قرآن و لحاظ نزول تدریجی آن باشد، یعنی آنجا که نزول مجموعه ی قرآن لحاظ شده تعبیر به انزال شده و آنجا که نزول تدریجی آن ملحوظ بوده تعبیر به تنزیل شده است، از باب مثال گاهی می خواهیم بگوییم فلان نقطه بارندگی شده است می گوییم: «انزال الله المطر»، خدا آنجا باران فرستاده است. چون نزول خود باران منظور است و کاری به کیفیت نزول آن نداریم، تعبیر به انزال می کنیم و گاهی نظر به کیفیت نزول و پی درپی بودن قطرات آن به طور مداوم داریم می گوییم: «نزل الله المطر تنزیلا حسنا»، خدا باران را به گونه ی نیکویی فرود آورد و چون تداوم تدریجی نزول آن منظور است تعبیر به تنزیل می کنیم. درباره ی قرآن نیز آنجا که نزول قرآن منظور است و کیفیت نزول آن دفعی و تدریجی منظور نیست تعبیر به انزال شده است؛ مثلا: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» (بقره/185)، «قرآن در ماه رمضان نازل شده است» یا: «انا انزلناه فی لیله القدر» (قدر/1)، «ما قرآن را در شب قدر نازل کرده ایم». در این دو آیه چون نزول خود قرآن منظور است تعبیر به انزال شده است؛ اما آنجا که نزول تدریجی قرآن منظور است تعبیر به تنزیل شده است؛ مثلا: «و قرانا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث ونزلناه تنزیلا» (اسراء/106)، «ما قرآن را به طور پراکنده و جدا جدا از هم قرار دادیم تا تو آن را با مکث و تأنی برای مردم بخوانی و ما آن را به گونه ی تدریج نازل کرده ایم». مثلا در ظرف 23 سال این قرآن تدریجا نازل شده، چند آیه امروز و چند آیه روز دیگر، چند آیه اینجا راجع به مطلبی و چند آیه در مکان دیگر راجع به مطلب دیگر. به همین کیفیت تدریجا نازل شده و از این جهت تعبیر به تنزیل شده است. حالا در آیه ی مورد بحث هر دو تعبیر آمده؛ در یک جمله فرمود: «وانزلنا الیک الذکر»؛ اینجا تعبیر به انزال شده و در جمله بعد فرموده: «لتبین للناس ما نزل الیهم»، در این جمله تعبیر به تنزیل شده. قبلا گفتیم «انزلنا» مصدرش انزال است و نزل مصدرش تنزیل است. در جمله ی اول که طرف نزول شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است مجموعه ی قرآن با قطع نظر از تدریج در نزول لحاظ شده و انزال آمده است و درجمله ی دوم که مردم طرف نزولند تدریج در نزول لحاظ شده و تنزیل آمده است.
صلاحیت منحصر به فرد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
مطلب دیگر این که آیه ی مورد بحث، غایت و علت انزال قرآن به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را بیان می کند (دقت بفرمایید). مقصود در آیه این نیست که هدف از نزول قرآن را بیان کند که قرآن برای چه نازل شده است؛ زیرا اگر مقصود این بود دیگر نیازی به قید «الیک» و همچنین به قید «لتبین» نبود که قرآن را به تو نازل کردیم که تو آن را برای مردم بیان کنی؛ بلکه همین قدر کافی بود که بفرمایید: «وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس»؛ «ما قرآن را نازل کردیم»، حالا طرف نزول هر که باشد تا حقایق آن برای مردم بیان شود، حالا مبین هر که باشد ولی چون هدف در آیه ی شریفه معرفی شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بوده که هم تنها کسی که صلاحیت طرف نزول قرآن واقع شدن را دارد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است و هم تنها کسی که صلاحیت تبیین حقایق وحی را دارد آن حضرت است و لذا فرموده است: «وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس»، قرآن را به شخص تو نازل کردیم برای این که شخص تو حقایق آن را برای مردم بیان کنی، زیرا نه کسی غیر تو اهلبیت اخذ وحی قرآنی را داشته و نه کسی غیر تو قادر به تبیین محتویات آسمانی آن بوده است. مشرکان مکه آگاه از موقعیت ممتاز پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نبودند و عظمت و جلالت افراد را در داشتن ثروت و قدرت مادی می پنداشتند می گفتند اگر بنا بود از طرف خدا کتابی نازل شود چرا به آن دو شخصیت بزرگ صاحب ثروت و قدرت که در مکه و طائف هستند نازل نشده است. «و قالوا لا نزل هذا القرآن علی رجل من القریتین عظیم» (زخرف/31)، «آنها نمی دانستند که حمل رسالت آسمانی نیاز به اهلبیت خاص الهی دارد که خدا آن را به هر یک از بندگانش که صلاح بداند اعطا می کند» (الله اعلم حیث یجعل رسالته) (انعام/124).
ضرورت تفکر در آورنده ی آیات قرآن کریم
غایت و هدف دیگری که آیه ی شریفه ی برای انزال قرآن به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نشان داده این است که می فرماید: «و لعلهم یتفکرون»، یعنی ما قرآن را به شخص تو ای رسول گرامی نازل کردیم برای این که اولا: تو با اهلبیت خاصی که داری مبین محتویات و حقایق آسمانی آن باشی و ثانیا: براساس شرایط ویژه ای که داری زمینه ی اندیشه و تفکر در مردم به وجود آوری و آنها در صفات شخص تو، آنگاه جریان قرآن بر زبان تو بیندیشند و بفهمند این قرآن معجزه است و نازل شده ی ازجانب خداست، زیرا آن را از زبان کسی می شنوید که در کودکی یتیم شده، پدر را در شکم مادر که بوده از دست داده و مادر هم در سن چهار سالگی از دستش رفته است، بعد در یک محیط سراسر جهل و فساد و وحشیت و بربریت زندگی کرده و آنگاه در سن چهل سالگی کتابی آورده و کلامی بر زبانش جاری شده که مغزهای متفکر عالم را در مقابل کوچکترین جملاتش به زانو درآورده، علوم اولین و آخرین از زبان این شخصی صادر شده که از کودکی مربی نداشته، معلم نداشته، کتاب ندیده، مدرسه و دانشگاهی ندیده، در محیط جهل و فساد و بربریت و حیوانیت زندگی کرده، محیطی که مردمش منحط ترین جمعیت های روی زمین آن عصر بوده اند در میان آنها به وجود آمده و خود موسس عالی ترین تمدن انسانی شده است.
آری: «و لعلهم یتفکرون». وقتی این کتاب آسمانی قرآن بر شخص تو با آن شرایط که داری نازل شد طبیعی است که زمینه ی تفکر در مردم به وجود می آید که این کتاب از کجا به تو رسیده و آن مطالب فوق علوم بشری چگونه بر زبان تو جاری شده است وگرنه اگر مثلا به کسی نازل می شد که در میان مردم مودب به آداب تمدن انسانی زندگی کرده که دارای فضایل اخلاقی بوده و دانشگاه و دانشرا داشته اند و او شخصا مربی و معلم داشته، مدرسه دیده و کتاب خوانده و آگاه کتابی آورده مثلا دارای علوم گوناگون، البته اینجا ممکن بود بگویند این آدم درس خوانده و کتاب دیده و نبوغ فکری داشته و در نتیجه این مطالب را از کتاب های مختلف گرفته و به عنوان کتاب آسمانی به ما القا می کند اگر غیر تو آورنده ی قرآن بود این تهمت جا داشت، اما تو با این شرایط و سابقه ی زندگی که میان مردم شناخته شده ای این اتهام هیچگاه جا نخواهد داشت بلکه جز این چاره ای نمی یابند که بگویند این کتاب محصول فکر و مغز خودش نیست. این مغزی که در محیط جهل پرورش یافته ممکن نیست بتواند چنین کتابی سراسر علم و دانش را بسازد، این کتاب نه ساخته ی این محیط است و نه ساخته ی عالم طبیعت است؛ عالم طبیعت نمی تواند از جهل، علم بجوشاند و از فساد تولید صلاح بنماید. این کار از عهده ی عالم طبیعت برنمی آید بلکه این کتاب از عالمی ماورای عالم ماده و طبیعت آمده، همچنان که خودش می گوید که این کلمات و این سخنان و این مضامین از آن من نیست، بلکه «یوحی الی» (انعام/50)، به من از عالم بالا وحی می شود، «وکذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان» (شوری/52). اینگونه است که ما روحی از عالم امر خود به تو وحی کردیم وگرنه تو بدون وحی ما نه عالم کتاب بودی و نه آگاه از حقیقت ایمان!! در عظمت و جلالت وجود اقدس رسول الله اعظم صلی الله علیه وآله وسلم همین بس که هیچ منبع و منشأ علمی جز وحی خدا ندارد (وما ینطق عن الهوی* ان هو الا وحی یوحی) (نجم/ 3-4). پس آیه ی مورد بحث، انزال قرآن بر رسول خدا را دارای دو هدف معرفی کرد، یکی این که: «لتبین للناس»؛ خود رسول مبین محتویات آن باشد، دیگر این که: «و لعلهم یتفکرون»؛ مردم بیندیشند و پی به وحی بودن آن ببرند.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره نحل – از صفحه 179 تا 184
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها