خداوند در قرآن به توصیف یاران پیامبر اسلام (ص) پرداخته و اوصاف ظاهر و باطن و عواطف و افکار و اعمال آنها را طى پنج صفت چنین بیان مى کند: «و الذین معه أشداء على الکفار؛ کسانى که با او هستند در برابر کفار شدید و محکم هستند.» (فتح/ 29) و در دومین وصف مى گوید: «رحماء بینهم؛ اما در میان خود رحیم و مهربانند.»
آرى آنها کانونى از عواطف و محبت نسبت به برادران و دوستان و همکیشانند، و آتشى سخت و سوزان، و سدى محکم و پولادین در مقابل دشمنان. در حقیقت عواطف آنها در این "مهر" و "قهر" خلاصه مى شود، اما نه جمع میان این دو در وجود آنها تضادى دارد، و نه قهر آنها در برابر دشمن و مهر آنها در برابر دوست سبب مى شود که از جاده حق و عدالت قدمى بیرون نهند در سومین صفت که از اعمال آنها سخن مى گوید مى افزاید: «تراهم رکعا سجدا؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى بینى و همواره به عبادت خدا مشغولند.» این تعبیر عبادت و بندگى خدا را که با دو رکن اصلیش "رکوع" و "سجود" ترسیم شده، به عنوان حالت دائمى و همیشگى آنها ذکر مى کند، عبادتى که که رمز تسلیم در برابر فرمان حق، و نفى کبر و خود خواهى و غرور، از وجود ایشان است. در چهارمین توصیف که از نیت پاک و خالص آنها بحث مى کند مى فرماید: «یبتغون فضلا من الله و رضوانا؛ آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند.» نه براى تظاهر و ریا قدم بر مى دارند، و نه انتظار پاداش از خلق خدا دارند، بلکه چشمشان تنها به رضا و فضل او دوخته شده، و انگیزه حرکت آنها در تمام زندگى همین است و بس.
حتى تعبیر به "فضل" نشان مى دهد که آنها به تقصیر خود معترفند و اعمال خود را کمتر از آن مى دانند که پاداش الهى براى آن بطلبند، بلکه با تمام تلاش و کوشش باز هم مى گویند خداوندا! اگر فضل تو به یارى ما نیاید واى بر ما! و در پنجمین و آخرین توصیف از ظاهر آراسته و نورانى آنها بحث کرده مى گوید: «سیماهم فی وجوههم من أثر السجود؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است.» به تعبیرى دیگرى "قیافه" آنها به خوبى نشان مى دهد که آنها انسانهایى خاضع در برابر خداوند و حق و قانون و عدالتند، نه تنها در صورت آنها که در تمام وجود و زندگى آنان این علامت منعکس است. گرچه بعضى از مفسران آن را به اثر ظاهرى سجده در پیشانى، و یا اثر خاک در محل سجده گاه تفسیر کرده اند، ولى ظاهرا آیه مفهوم گسترده ترى دارد که چهره این مردان الهى را به طور کامل ترسیم مى کند.
بعضى نیز گفته اند: این آیه اشاره به سجده گاه آنها در قیامت است که همچون ماه به هنگام بدر مى درخشد! البته ممکن است پیشانى آنها در قیامت چنین باشد ولى آیه از وضع ظاهرى آنها در دنیا خبر مى دهد. در حدیثى از امام صادق (ع) نیز آمده است که در تفسیر این جمله فرمود: «هو السهر فى الصلاة؛ منظور بیدار ماندن در شب براى نماز خواندن است.» (که آثارش در روز در چهره آنها نمایان است. البته جمع میان این معانى کاملا ممکن است. به هر حال قرآن بعد از بیان همه این اوصاف مى افزاید: «ذلک مثلهم فی التوراة؛ این توصیف آنها (یاران محمد (ص)) در تورات است.» این حقیقتى است که از پیش گفته شده و توصیفى است در یک کتاب بزرگ آسمانى که از پیش از هزار سال قبل نازل شده است. ولى نباید فراموش کرد که تعبیر «و الذین معه؛ آنها که با او هستند.» سخن از کسانى مى گوید که در همه چیز با پیامبر (ص) بودند، در فکر و عقیده و اخلاق و عمل، نه تنها کسانى که همزمان با او بودند هر چند خطشان با او متفاوت بود.
سپس به توصیف آنها در یک کتاب بزرگ دیگر آسمانى یعنى "انجیل" پرداخته، چنین مى گوید: «و مثلهم فی الإنجیل کزرع أخرج شطأه فازره فاستغلظ فاستوى على سوقه یعجب الزراع؛ توصیف آنها در انجیل همانند زراعتى است که جوانه هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته، تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است، و به قدرى نمو و رشد کرده و پر برکت شده که زارعان را به شگفتى وا مى دارد.» "شطا گیاه" به معناى آن جوانه هایى است که از خود گیاه به وجود مى آید و در اطراف آن مى روید، و کلمه "ایزار" که مصدر "ازره" است، به معناى اعانت و یارى است. و کلمه "استغلاظ" به معناى رو به غلظت نهادن است. و کلمه "سوق" جمع "ساق" است. و کلمه "زراع" جمع "زارع" است. و معناى آیه این است که: مثل مؤمنین مثل زراعت و گیاهى است که از کثرت برکت جوانه هایى هم در پیرامون خود رویانده باشد، و آن را کمک کند تا آن نیز قوى و غلیظ شده، مستقلا روى پاى خود بایستد، به طورى که برزگران از خوبى رشد آن به شگفت درآمده باشند.
این آیه به این نکته اشاره مى کند که خداى تعالى در مؤمنین برکت قرار داده، و روز به روز به عده و نیروى آنان اضافه مى شود. و به همین جهت دنبال این کلام فرمود: «لیغیظ بهم الکفار» تا خداوند به وسیله آنان کفار را به خشم آورد. جمله «استوى على سوقه» مفهومش این است به حدى محکم شده که بر پاى خود ایستاده است.
تعبیر «یعجب الزراع» یعنى به حدى از نمو سریع و جوانه هاى زیاد، و محصور وافر، رسیده، که حتى کشاورزانى که پیوسته با این مسائل سر و کار دارند در شگفتى فرو مى روند. جالب اینکه: در توصیف دوم که در انجیل آمده نیز پنج وصف عمده براى مؤمنان و یاران محمد (ص) ذکر شده است (جوانه زدن- کمک کردن براى پرورش- محکم شدن- بر پاى خود ایستادن- نمو چشمگیر اعجاب انگیز). در حقیقت اوصافى که در تورات براى آنها ذکر شده اوصافى است که ابعاد وجود آنها را از نظر عواطف و اهداف و اعمال و صورت ظاهر بیان مى کند و اما اوصافى که در انجیل آمده بیانگر حرکت و نمو و رشد آنها در جنبه هاى مختلف است (دقت کنید).
آرى آنها انسانهایى هستند با صفات والا که آنى از "حرکت" باز نمى ایستند، همواره جوانه مى زنند، و جوانه ها پرورش مى یابد و بارور مى شود. همواره اسلام را با گفتار و اعمال خود در جهان نشر مى دهند و روز به روز خیل تازه اى بر جامعه اسلامى مى افزایند. آرى آنها هرگز از پاى نمى نشینند و دائما رو به جلو حرکت مى کنند، در عین عابد بودن مجاهدند، و در عین جهاد عابدند، ظاهرى آراسته، باطنى پیراسته، عواطفى نیرومند، و نیاتى پاک دارند، در برابر دشمنان حق مظهر خشم خدایند، و در برابر دوستان حق نمایانگر لطف و رحمت او. سپس در دنباله آیه مى افزاید: این اوصاف عالى، این نمو و رشد سریع، و این حرکت پر برکت، به همان اندازه که دوستان را به شوق و نشاط مى آورد سبب خشم کفار مى شود «لیغیظ بهم الکفار؛ این براى آن است که کافران را به خشم آورد.» و در پایان آیه مى فرماید: «وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و أجرا عظیما؛ خداوند کسانى از آنها را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند وعده آمرزش و اجر عظیمى داده است.» (فتح/ 29)
بدیهى است اوصافى که در آغاز آیه گفته شد ایمان و عمل صالح در آن جمع بود، بنابراین تکرار این دو وصف اشاره به تداوم آن است، یعنى خداوند این وعده را تنها به آن گروه از یاران محمد (ص) داده که در خط او باقى بمانند، و ایمان و عمل صالح را تداوم بخشند، وگرنه کسانى که یک روز در زمره دوستان و یاران او بودند، و روز دیگر از او جدا شدند و راهى بر خلاف آن را در پیش گرفتند، هرگز مشمول چنین وعده اى نیستند. تعبیر به "منهم" با توجه به این نکته که اصل در کلمه "من" در اینگونه موارد این است که براى "تبعیض" باشد، و ظاهر آیه نیز همین معنى را مى رساند دلیل بر این است که یاران او به دو گروه تقسیم خواهند شد: گروهى به ایمان و عمل صالح ادامه مى دهند، و مشمول رحمت واسعه حق و اجر عظیم مى شوند اما گروهى جدا شده و از این فیض بزرگ محروم خواهند شد.
معلوم نیست چرا جمعى از مفسران اصرار دارند که "من" در "منهم" در آیه فوق حتما "بیانیه" است، در حالى که به فرض که مرتکب خلاف ظاهر شویم و "من" را براى "بیان" بگیریم قرائن عقلى را که در اینجا وجود دارد چگونه مى توان کنار گذاشت، زیرا هیچکس مدعى نیست که یاران پیامبر (ص) همه معصوم بودند، و در این صورت احتمال عدم تداوم در خط ایمان و عمل صالح در مورد هر یک از آنها مى رود، و با این حال چگونه ممکن است خداوند وعده مغفرت و اجر عظیم را بدون قید و شرط به همه آنها دهد، اعم از اینکه راه ایمان و صلاح را بپیمایند، یا از نیمه راه بر گردند و منحرف شوند. این نکته نیز قابل توجه است که جمله «و الذین معه؛ کسانى که با او هستند.» مفهومش همنشین بودن و مصاحبت جسمانى با پیامبر (ص) نیست، چرا که منافقین هم داراى چنین مصاحبتى بودند، بلکه منظور از "معه" به طور قطع همراه بودن از نظر اصول ایمان و تقوى است. بنابراین ما هرگز نمى توانیم از آیه فوق یک حکم کلى درباره همه معاصران و همنشینان پیامبر (ص) استفاده کنیم.
تاریخ اسلام پیامبر اکرم اصحاب پیامبر اکرم سیره فضایل اخلاقی قرآن