بعد از خبر ولید از مرتد شدن طایفه بنى المصطلق جمعى از مسلمانان ساده دل و ظاهر بین به پیغمبر (ص) فشار مى آورند که بر ضد طایفه مزبور اقدام به جنگ کند.
قرآن می فرماید: «و اعلموا أن فیکم رسول الله لو یطیعکم فى کثیر من الأمر لعنتم و لاکن الله حبب إلیکم الایمان و زینه فى قلوبکم و کره إلیکم الکفر و الفسوق و العصیان أولئک هم الراشدون؛ و بدانید که رسول خدا در میان شماست. اگر در بسیارى از کارها از [رأى و میل] شما پیروى مى کرد، دچار هلاک و زحمت مى شدید، لیکن خدا ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دل هاى شما آراست و انکار و نافرمانى و عصیان را منفور شما گردانید. آنها واقعا رشد یافتگانند.» (حجرات/ 7) کلمه عنت به معناى گناه، و نیز به معناى هلاکت است. و کلمه طوع و اطاعت هر چند به معناى انقیاد و گردن نهادن است، ولیکن بیشتر به معناى امتثال أمر و مشى بر طبق خطى است که آمر براى مامور ترسیم کرده (این نظریه راغب است).
لیکن چه بسا ممکن است که امر به عکس شود، یعنى ما فوق بر طبق خواسته زیردست خود عمل کند، آن طور که او دلش مى خواهد، در اینجا متبوع و آمر از تابع و زیردست اطاعت کرده. و اتفاقا در آیه مورد بحث اطاعت به همین معنا است، مى فرماید «لو یطیعکم؛ اگر پیغمبر شما را اطاعت کند.» چون عمل رسول خدا (ص) را بر طبق دلخواه مؤمنین اطاعت آن جناب از مؤمنین خوانده.
و این آیه به طورى که از سیاقش برمى آید تتمه گفتار در آیه قبل است: «یأیها الذین ءامنوا إن جاءکم فاسق بنبإ فتبینوا؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر فاسقى برایتان خبرى آورد، نیک وارسى کنید.» (حجرات/ 6) مى خواهد حکم در آن آیه را تعمیم دهد، و بفرماید رسول خدا (ص) نه تنها نباید خبر فساق را بدون تحقیق بپذیرد، بلکه خواسته شما را هم نباید اطاعت کند، به همان علتى که گفتیم نباید به خبر فساق عمل کند. در آنجا گفتیم اگر عمل کند گرفتار جهالت و بناى عمل بر اساس جهالت شده است، اطاعت کردنش از شما هم همین محذور را دارد.
مضمون این آیه روشن کردن مؤمنین است به اینکه خداى سبحان ایشان را به جاده رشد انداخته، و به همین جهت است که ایمان را محبوبشان کرده و در دلهایشان زینت داده، و کفر و فسوق و عصیان را از نظرشان انداخته، پس باید که از این معنا غفلت نکنند که رسول خدا (ص) را دارند. کسى را دارند که مؤید از ناحیه خداست. کسى را دارند که از ناحیه پروردگارش بینه اى دارد که هرگز جز به راه رشد نمى برد، و به سوى چاه و گمراهى نمى کشاند، پس باید او را اطاعت کنند، و هر چه او اراده مى کند اراده کنند، و هر چه او اختیار مى کند اختیار کنند، و اصرار نورزند که آن جناب ایشان را در آراء و اهوائشان اطاعت کند، چون اگر او ایشان را در بسیارى از امور اطاعت کند، هلاک مى شوند، و به تعب مى افتند.
پس جمله «و اعلموا أن فیکم رسول الله» عطف است بر جمله «فتبینوا» در آیه قبل، و اگر در جمله مورد بحث خبر را بر مبتدا مقدم داشته، و به جاى اینکه بفرماید "ان رسول الله فیکم" فرموده «أن فیکم رسول الله» براى این بوده که انحصار را برساند و بفهماند این تنها شمایید که چنین نعمتى در اختیار دارید. و نیز به لازمه این انحصار هم اشاره کرده باشد، و بفهماند لازمه اینکه رسول خدا (ص) تنها در اختیار شما است، این است که شما هم به رشد او چنگ بزنید، و از گمراهى اجتناب بکنید، و در امور به او مراجعه نموده، اطاعتش کنید، و دنبال راهش حرکت کنید، نه اینکه دنباله هواهاى نفسانى خود را گرفته، توقع داشته باشید که آن جناب هم تابع هواهاى شما شود.
پس معناى جمله این شد که فراموش مکنید که رسول خدا تنها در بین شما است، و این کنایه است از اینکه واجب است در امور خود به او مراجعه کنند و (با سایر اقوامى که از چنین نعمتى برخوردار نیستند فرق داشته باشند) در هر پیشامدى که با آن مواجه مى شوند طبق نظریه آن جناب رفتار نموده هر چه او دستور مى دهد عمل کنند، بدون اینکه کمترین دخالتى به هواى نفس خود دهند.
ویژگی های پیامبران پیامبر اکرم اطاعت تکریم باورها در قرآن جهان بینی اسلامی