توبیخ هود (ع) نسبت به قوم خود
خداوند در سوره شعراء می فرماید: «أ تبنون بکل ریع آیة تعبثون* و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون* و إذا بطشتم بطشتم جبارین* فاتقوا الله و أطیعون* و اتقوا الذی أمدکم بما تعلمون* أمدکم بأنعام و بنین* و جنات و عیون* إنی أخاف علیکم عذاب یوم عظیم* قالوا سواء علینا أ وعظت أم لم تکن من الواعظین* إن هذا إلا خلق الأولین* و ما نحن بمعذبین* فکذبوه فأهلکناهم إن فی ذلک لآیة و ما کان أکثرهم مؤمنین* و إن ربک لهو العزیز الرحیم؛ چرا در هر مکانى به بیهوده نشانى بنا مى کنید؟ و قصرها مى سازید؟ مگر جاودانه زنده خواهید بود؟ و چون سختى مى کنید مانند ستمگران سختى و خشم مى کنید..از خدا بترسید و اطاعتم کنید.. از آن کسى که آنچه مى دانید کمکتان داده است بترسید.. با چهارپایان و فرزندان یاریتان کرده. با باغستانها و چشمه سارها. که من بر شما از عذاب روزى بزرگ مى ترسم. گفتند: چه ما را پند دهى یا از پندگویان نباشى براى ما یکسان است. این (بت پرستى) رفتار گذشتگان است و ما هرگز مجازات نخواهیم شد. و (آنها هود را) دروغگو شمردند و ما هلاکشان کردیم که در این عبرتى هست و بیشترشان مؤمن نبودند و همانا پروردگارت نیرومند و رحیم است.» (شعراء/ 128- 140)
این آیات به سخنان توبیخ گونه هود (ع) به قومش که همان قوم عاد بودند اشاره مى کند. «أ تبنون بکل ریع آیة تعبثون» چرا در هر مکانى به بیهوده نشانى بنا مى کنید کلمه "ریع" به معناى نقطه بلندى است از زمین، و کلمه "آیت" به معناى علامت و نشانه است و کلمه "عبث" به معناى آن کارى است که هیچ نتیجه و غایتى بر آن مترتب نمى شود. گویا قوم هود (ع) در بالاى کوه ها و نقاط بلند، ساختمانهایى مى ساختند، آن هم به بلندى کوه، تا براى گردش و تفریح بدانجا روند، بدون اینکه غرض دیگرى در کار داشته باشند، بلکه صرفا به منظور فخر نمودن به دیگران و پیروى هوى و هوس، که در این آیه ایشان را بر این کارشان توبیخ مى کند. البته درباره این آیه معانى دیگرى ذکر کرده اند، که هیچ دلیلى از لفظ آیه و از سازش سیاق ندارد.
«و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون؛ و قصرها مى سازید؟ مگر جاودانه زنده خواهید بود؟» (شعراء/ 129) کلمه "مصانع" به طورى که گفته اند به معناى قلعه هاى محکم و قصرهاى استوار و ساختمانهاى عالى است، که مفرد آن مصنع مى باشد. و اینکه فرمود: "لعلکم تخلدون" در مقام تعلیل مطلب قبل است، یعنى شما این قصرها را بدین جهت مى سازید که امید دارید جاودانه زنده بمانید. و الا اگر چنین امیدى نمى داشتید هرگز دست به چنین کارهایى نمى زدید، چون این کارهایى که مى کنید و این بناهایى که مى سازید طبعا سالهایى دراز باقى مى ماند، در حالى که عمر طولانى ترین افراد بشر از عمر آنها کوتاه تر است. بعضى دیگر از مفسرین در معناى آیه و نیز در مفردات آن، وجوهى دیگر گفته اند، که از نقل آنها صرف نظر مى کنیم.
«و إذا بطشتم بطشتم جبارین؛ و چون سختى مى کنید مانند ستمگران سختى و خشم مى کنید.» (شعراء/ 130) در مجمع البیان گفته کلمه "بطش" به معناى کشتن با شمشیر و زدن با تازیانه است و کلمه "جبار" به معناى کسى است که بر دیگران علو و عظمت و سلطنت داشته باشد و این خود یکى از صفات خداى سبحان است که در خصوص ذات مقدس او مدح و در غیر او ذم شمرده مى شود، براى اینکه در غیر خدا معنایش این است که بنده خدا جباریت را به خود بندد و بنا به گفته وى معنایش چنین مى شود که شما وقتى مى خواهید شدتى در عمل از خود نشان دهید، آن قدر مبالغه و زیاده روى مى کنید که جباران مى کنند. و حاصل معناى آیات سه گانه مورد بحث این است که: در دو سوى شهوت و غضب از حد مى گذرید و اسراف مى کنید و از حد اعتدال و از هیئت عبودیت خارج مى شوید.
«فاتقوا الله و أطیعون؛ از خدا بترسید و اطاعتم کنید.» (شعراء/ 131) این جمله بر مساله اسراف در دو سوى شهوت و غضب و خروجشان از رسم بندگی نتیجه گیری شده است مى فرماید: چون چنین هستید، پس از خدا بترسید و او را اطاعت کنید و دستورات او را در خصوص ترک اسراف و استکبار به کار بندید.
«و اتقوا الذی أمدکم بما تعلمون* أمدکم بأنعام و بنین* و جنات و عیون؛ از آن کسى که آنچه مى دانید کمکتان داده است بترسید با چهارپایان و فرزندان یاریتان کرده با باغستانها و چشمه سارها.» (شعراء/ 132- 134)
جمله "و اتقوا الذی أمدکم ..." در واقع علت پرهیزکاری از خدا را این صفت یاری رساندن خدا معرفی می کند و معنایش این است که بپرهیزید از خدایى که شما را با نعمتهاى خود مدد مى دهد، چرا بپرهیزید؟ براى همین که شما را مدد مى دهد، پس بر شما واجب است که شکرش را به جاى آرید و نعمتهایش را در آنجا که باید مصرف کنید، مصرف نمایید، نه اینکه به وسیله آن نعمتها بر دیگران برتری و فخر فروشی کنید چون کفران نعمت، خشم و عذاب خداى را به دنبال دارد، هم چنان که فرمود: «لئن شکرتم لأزیدنکم و لئن کفرتم إن عذابی لشدید؛ اگر شکر گزارید، نعمت را بر شما زیاده مى کنم و اگر کفران کنید، عذابى سخت دارم.» (ابراهیم/ 7) و آن گاه اجمالى از نعمت ها را ذکر کرده، در اول فرموده: «أمدکم بما تعلمون؛ شما را مدد داد به آنچه خودتان مى دانید»، آن گاه همان اجمال را تفصیل داده، بار دوم فرمود: "أمدکم بأنعام و بنین* و جنات و عیون" با چهارپایان و فرزندان یاریتان کرده با باغستانها و چشمه سارها.
در جمله اولى نکته دیگرى نیز هست و آن اینست که خود شما مى دانید که این نعمت ها از امداد خداى تعالى و صنع اوست و احدى غیر او در ایجاد آنها و امدادش به شما شرکت نداشته، پس تنها او است که بر شما واجب است از نافرمانیش بپرهیزید و شکرش را به جاى آورده، او را بپرستید، نه بتها و اصنام، پس در حقیقت کلامى است که برهان خود را نیز متضمن است. «إنی أخاف علیکم عذاب یوم عظیم» این جمله علت دستور به تقوا را بیان مى کند و معنایش این است که من که شما را به تقوا دعوت مى کنم تا شکر او را به جاى آورده باشید، بدین جهت است که من بر شما مى ترسم عذاب روزى بزرگ را، که اگر کفران کنید و شکر به جا نیاورید، بدان عذاب مبتلا شوید. و ظاهرا مراد از "روز عظیم" همان روز قیامت است، هر چند که بعضى ممکن دانسته اند که مراد از آن، روز استیصال و هلاکت باشد.
تهدید هود (ع) نسبت به قوم خویش
خداوند در سوره هود می فرماید: «فإن تولوا فقد أبلغتکم ما أرسلت به إلیکم و یستخلف ربی قوما غیرکم و لا تضرونه شیئا إن ربی على کل شی ء حفیظ* و لما جاء أمرنا نجینا هودا و الذین آمنوا معه برحمة منا و نجیناهم من عذاب غلیظ؛ و در صورتى که از پذیرفتن دعوتم اعتراض کنید من رسالت خود را به شما رساندم و آنچه براى ابلاغ آن به سوى شما گسیل شده بودم ابلاغ نمودم (شما اگر نپذیرید) پروردگارم قومى غیر شما را مى آفریند تا آن را بپذیرند و شما به خدا ضررى نمى زنید چون پروردگار من نگهدار هر موجودى است او چگونه از ناحیه شما متضرر مى شود؟ همین که فرمان عذاب ما صادر شد و عذابمان نازل گردید هود و گروندگان به وى را مشمول رحمت خود نموده ما نجات دادیم و به راستى از عذابى غلیظ و دشوار نجات دادیم.» (هود/ 57- 58)
حضرت هود (ع) بعد ازدعوت قومش به سوی خداپرستی و کنار گذاشتن پرستش بتها با انکارو تکذیب آنها مواجه می شود و شروع به نصیحت و راهنمایی آنها می کند و در پایان وقتی پند و اندرز کارگر نیفتاد آنها را تهدید می کند. در این آیات از کلام هود (ع) تهدید قوم و اعلام به آثار سویى است که جرم آنان به دنبال دارد، چون آن جناب قبلا به آنان وعده داده بود که اگر از خداى تعالى طلب مغفرت کرده و به سوى او برگردند، ابر آسمان را مامور مى کند تا بر آنان ببارد و نیرویى بر نیروى آنان مى افزاید، و نهیشان کرده بود از اینکه از قبول دعوتش سر برتابند و به جرم شرک خود ادامه دهند که در این کار عذابى شدید هست. اینک در این جمله مورد بحث مى فرماید: اگر روى برتابید علاوه بر آنچه گفته شد، خداى تعالى شما را از بین مى برد و قومى دیگر خلق مى کند که جاى شما را بگیرند و مانند شما نباشند و خلفاى خدا در زمین باشند چون انسان خلیفه خدا در زمین است هم چنان که خودش فرمود: «إنی جاعل فی الأرض خلیفة؛ همانا من در زمین خلیفه خواهم گماشت.» (بقره/ 30)
خود هود (ع) نیز براى قومش بیان کرده بود که آنان خلفاى روى زمین بعد از قوم نوحند و خداى تعالى در کلام مجیدش این بیان آن جناب را آورده و فرموده است: «و اذکروا إذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح و زادکم فی الخلق بصطة؛ به یاد آورید که خداى تعالى شما را بعد از قوم نوح خلفا قرار داد و نیروى جسمانى و طول قامتتان را بیشتر کرد.» (اعراف/ 69) و از ظاهر سیاق و زمینه کلام برمى آید که جمله خبریه «و یستخلف ربی...» عطف باشد به جمله اى مقدر و تقدیر کلام چنین باشد: "و سیذهب بکم ربى و یستخلف قوما غیرکم؛ به زودى پروردگار من، شما را از بین مى برد و قومى دیگر را غیر شما جانشین مى سازد"، هم چنان که در آیه زیر که در چنین زمینه اى قرار دارد جمله تقدیرى در اینجا را ظاهر ساخته، فرموده: «إن یشأ یذهبکم و یستخلف من بعدکم ما یشاء؛ اگر بخواهد شما را از بین مى برد و جاى شما هر جور مردمى که بخواهد جایگزین و جانشین مى کند.» (انعام/ 133)
«و لا تضرونه شیئا» از ظاهر سیاق برمى آید که این جمله ادامه جمله قبل باشد و معناى مجموع دو جمله چنین باشد که: شما نمى توانید به خداى تعالى هیچگونه ضررى از قبیل فوت کردن چیزى از او و یا غیر آن برسانید، اگر او اراده کرده باشد که شما را هلاک کند نه هلاکت شما چیزى از خواسته هاى او را از او فوت مى کند و نه عذابتان "إن ربی على کل شی ء حفیظ" براى اینکه پروردگار من مسلط بر هر چیز و حافظ آن است نه چیزى از علم او پنهان مى ماند و نه چیزى از حیطه قدرت او بیرون گشته، از او فوت مى شود. این بود نظر ما در تفسیر این آیه ولى مفسرین دیگر وجوهى دیگر ذکر کرده اند که چون بعید از صواب بود از نقل آن وجوه صرف نظر کردیم.
«و لما جاء أمرنا نجینا هودا و الذین آمنوا معه برحمة منا و نجیناهم من عذاب غلیظ» منظور از آمدن امر، در جمله "همین که امر ما آمد" نازل شدن عذاب است و به وجهى دقیق تر صدور امر الهى است که به دنبال آن قضاء فصل و حکم نهایى براى جدا سازى بین یک رسول و قومش صادر مى گردد هم چنان که در آیه زیر در باره قضاء فصل فرموده «و ما کان لرسول أن یأتی بآیة إلا بإذن الله فإذا جاء أمر الله قضی بالحق و خسر هنالک المبطلون؛ هیچ رسولى نمى تواند معجزه اى بیاورد مگر به اذن خداى تعالى، پس وقتى امر خدا آمد بین آن رسول و قومش حکم به حق مى شود و معلوم است که در آن هنگام اهل باطل زیانکار مى گردند.» (مؤمن/ 78)
"برحمة منا" ظاهرا مراد از این رحمت، آن رحمت عمومى که کل جهان را فرا گرفته نباشد بلکه مراد رحمت خاصه الهى باشد که مخصوص بندگان مؤمن او است، بندگانى که موجب شده اند تا خدا آنان را در دینشان یارى دهد و از شمول غضب الهى و عذاب ریشه کن کننده نجاتشان بخشد هم چنان که در آیه زیر درباره این رحمت فرموده: «إنا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاة الدنیا و یوم یقوم الأشهاد؛ ما به طور حتم رسولان خود و آن افرادى را که ایمان آوردند، هم در زندگى دنیا و هم در روزى که گواهان به پا خیزند یارى مى کنیم.» (مؤمن/ 51)
«و نجیناهم من عذاب غلیظ» از ظاهر سیاق بر مى آید که منظور از این عذاب غلیظ، همان عذابى است که کفار قوم هود (ع) را به کام خود کشید، در نتیجه جمله مورد بحث از قبیل عطف تفسیر است نسبت به جمله قبلش. ولى بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از آن، عذاب آخرت است، لیکن این نظریه خیلى قابل اعتنا نیست.
پیامبران حضرت هود (ع) قوم عاد گفتگو بت پرستی نعمت های الهی کفر عذاب الهی