کمتر پیامبری را می توان در کتاب مقدس یافت که آماج تهمتها و نسبتهای ناروا نبوده باشد از ابراهیم، یعقوب و موسی گرفته تا حضرت مسیح. بدون شک هیچ منطقی نمی تواند بپذیرد که پیامبران بزرگ الهی که اسوه و سرمشق مردم و رابطه بین خدا و خلق هستند اینگونه غوطه ور در منجلاب گناه و فساد باشند. چگونه است که مسیحیان نمی توانند رهبری یک پاپ یا کاردینال بی دین و خدا نترس را بپذیرند اما به راحتی بدترین نسبتها را به بزرگترین پیامبران الهی پذیرا می شوند؟
1ـ ابراهیم و بی غیرتی محض
در کتاب مقدس آمده «و ابرام به مصر فرود آمد... به زن خود سارا می گفت: اینک می دانم که تو زن نیکو منظر هستی همانا چون اهل مصر تو را ببیند گویند این زوجه اوست پس مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند پس بگو که تو خواهر من هستی... و امرای فرعون او را دیدند و او را در حضور فرعون ستودند پس وی را به خانه فرعون در آوردند و به خاطر وی با ابرام احسان نمود و او صاحب میش ها و گاوان و... شد و خداوند فرعون و اهل خانه او را سبب سارای زوجه ابرام به بلایای سخت مبتلا ساخت و فرعون ابرام را خوانده گفت:... چرا گفتی او خواهر من است، که او را به زنی گرفتم.» (پیدایش 12: 10 – 19)
آیا معتقدین به کتاب مقدس چنین نسبتی را به خویشتن پذیرایند؟ کدام مرد با غیرت حاضر به مسافرت به کشوری است که مجبور شود همسرش را در اختیار دیگران قرار بدهد؟! کدام مرد حاضر است فقط به خاطر این توهمی که شاید به خاطر زیبایی همسرش او را بکشند، همسرش را تقدیم به دیگران نماید؟!
2ـ یعقوب مکار، دروغگو و حیله گر
می فرماید: «و چون اسحاق پیر شد و چشمانش از دیدن تار گشته بود، پسر بزرگ خود عیسو را طلبیده به وی گفت: اکنون سلاح خود یعنی ترکش و گمان خویش را گرفته به صحرا برو و نخجیری برای من بگیر و خورشی برای من چنانکه دوست می دارم ساخته نزد من حاضر کن تا بخورم و جانم قبل از مردنم تو را برکت دهد... رفقه بشنید... آنگاه رفقه (همسر حضرت اسحاق) پسر خود یعقوب را خوانده گفت: «به سوی گله بشتاب و دو بزغاله خوب از بزها نزد من بیاور تا از آنها غذایی برای پدرت به طوری که دوست می دارد، بسازم و آن را نزد پدرت ببر تا بخورد و تو را قبل از وفاتش برکت دهد... پس نزد پدر خود آمده گفت: ای پدر من، گفت لبیک تو کیستی ای پسر من؟ یعقوب به پدر خود گفت: من نخست زاده تو عیسو هستم... پس او را برکت داد و گفت آیا تو همان پسر من عیسو هستی؟ گفت من هستم.» (پیدایش 27: 1-24)
3ـ لوط و شرابخواری؛ تا بدان حد که با دخترانش همبستر شد و نفهمید!
در کتاب مقدس ذکر شده: «و لوط از صوغر برآمد. دختر بزرگ به کوچک گفت: پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان به ما در آید بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم تا نسلی از پدر خود نگاه داریم. پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک همخواب وی شد و از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند.» (پیدایش 19: 30 – 36)
اگر شرابخوری را حرام ندانیم و نوشیدن آن را هم دور از شأن پیامبران ندانیم، اما بد مستی تا بدین حد!!؛ آنچنان که دو شب متوالی از همبستری با دخترانش نیز خبردار نشد!! (به خدا از این تهمتهای ناروا پناه می بریم) و آیا لوط از حامله شدن دخترانش هیچ نپرسید که چرا و چگونه؟!
4ـ اسحاق، بی غیرتی را از پدر خویش آموخته است.
در کتاب مقدس ذکر شده: «پس اسحاق در جرار اقامت نمود و مردمان آن مکان درباره زنش از او جویا شدند. گفت: او خواهر من است زیرا ترسید که بگوید زوجه من است مبادا اهل آنجا او را به خاطر رفقه که نیکو منظر بود بکشند... ابی ملک پادشاه فلسطینیان از دریچه نظاره کرد و دید که اینک اسحاق با زوجه خود رفقه مزاح می کند... ابی ملک گفت: این چه کار است که با ما کردی؟ نزدیک بود که یکی از قوم، با زوجه ات همخواب شود.» (پیدایش 26: 6-10)
بر این پیامبر و بر غیرتش باید آفرین گفت که پیشاپیش و احتیاطا همسر خود را در اختیار دیگران قرار می دهد. و این در حالی است که پادشاه، غیور است و او را بر این کار ملامت می کند.
5ـ الیشع، مرد خدا؛ آموزش دروغگویی می دهد.
در کتاب مقدس ذکر شده: «و الیشع به دمشق رفت و بنهدد پادشاه آرام بیمار بود و به او خبر داده گفتند که مرد خدا اینجا آمده است. پس پادشاه به حزائیل گفت هدیه ای به دست خود گرفته برای ملاقات مرد خدا برو و به واسطه او از خداوند سؤال نما که آیا از این مرض خود شفا خواهم یافت؟... و الیشع وی را گفت: برو و او را بگو البته شفا توانی یافت؛ لیکن خداوند مرا اعلام نموده است که هر آینه او خواهد مرد.» (دوم پادشاهان 8: 7 -10) عجیب است الیشع که خود باید الگوی صداقت و پارسائی باشد تشویق به دروغ گویی می کند؟!
نوح چنان شرب خمر می کند که مست می شود، عریان می گردد و هیچ نمی فهمد.
در کتاب مقدس ذکر شده: «و نوح... شراب نوشیده مست گردید و در خیمه خود عریان گردید و حام، پدر کنعان برهنگی پدر خود را دید و دو برادر خود را بیرون خبر داد... و نوح از مستی خود به هوش آمده، دریافت که پسر کهترش با وی چه کرده بود.» (پیدایش 9: 20 – 24)
7 - پیامبر دروغگو، که با دروغش موجب مرگ پیامبر دیگری شد!
نبی سالخورده ای در بیت ئیل ساکن می بود و پسران آمده او را از هر کاری که آن مرد خدا آن روز در بیت ئیل کرده بود مخبر ساختند... و از عقب مرد خدا رفته او را زیر درخت بلوط نشسته یافت... وی را گفت: همراه من به خانه بیا و غذا بخور. او در جواب گفت:... به فرمان خداوند به من گفته شده است که در آنجا نان مخور و آب منوش و از راهی که آمده ای مراجعت منما، او وی را گفت من نیز مثل تو نبی هستم و فرشته ای به فرمان خداوند با من متکلم شده گفت او را با خود به خانه ات برگردان تا نان بخورد و آب بنوشد اما وی را دروغ گفت. پس همراه وی در خانه اش برگشته، غذا خورد و آب نوشید... و چون رفت شیری او را در راه یافته کشت... و چون نبی که او را از راه برگردانیده بود شنید، گفت: این آن مرد خداست که از حکم خداوند تمرد نمود لهذا خداوند او را به شیر داده که او را دریده و کشته است، موافق کلامی که خداوند به او گفته بود... و آن نبی جسد مرد خدا را برداشت و بر الاغ گذارده آن را باز آورد و آن نبی پیر به شهر آمد تا ماتم گیرد و او را دفن نماید.» (اول پادشاهان 13: 11 – 29)
به نظر شما چه کسی می تواند به این پیامبر اعتماد کند و به حرفهای او عمل کند و اصلا کدام خرد و اندیشه می تواند بپذیرد که خدا چنین کسی را برانگیزد؟ عجیب آنکه خداوند بر پیامبری که فریب پیامبر خدا را خورده بود و به گمان خود، اطاعت امر خدا می نمود غضب کرد اما بر پیامبری که فریبکار بود و می دانست که دروغ می گوید کاری نداشت.
8- شمشون پیامبر دروغگو و ساده لوح
در کتاب مقدس ذکر شده: «و بعد از آن واقع شد که زنی را در وادی سورق که اسمش دلیله بود دوست می داشت و سروران فلسطینیان نزد او برآمده وی را گفتند او را فریفته دریافت کن که قوت عظیمش در چه چیز است و چگونه بر او غالب آییم تا او را البته ذلیل نماییم... پس دلیله به شمشون گفت تمنا اینکه به من بگویی که قوت عظیم تو در چه چیز است و چگونه می توان تو را پست و ذلیل نمود. شمشون وی را گفت: اگر مرا به هفت ریسمان تر و تازه که خشک نباشد، ببندند من ضعیف و مثل سایر مردم خواهم شد... و او وی را به آنها بست و کسان نزد وی در حجره در کمین بودند. و او وی را گفت: ای شمشون فلسطینیان بر تو آمدند. آنگاه ریسمان ها را بگسیخت چنانکه ریسمان کتان که به آتش برخورد گسیخته شود و لهذا قوتش دریافت نشد و دلیله به شمشون گفت: اینک استهزا کرده به من دروغ گفتی. پس الان مرا خبر بده که به چه چیز تو را توان بست.
او وی را گفت اگر مرا با طناب های تازه که با آنها هیچ کار نشده است، ببندند، ضعیف و مثل سایر مردمان خواهم شد و دلیله طناب های تازه گرفته او را با آنها بست و به وی گفت: ای شمشون فلسطینیان بر تو آمدند و کسان در حجره در کمین می بودند آنگاه آنها را از بازوی خود مثل نخ بگسیخت. و دلیله به شمشون گفت تا به حال مرا استهزاء نموده دروغ گفتی. مرا بگو که به چه چیز بسته می شوی او وی را گفت اگر هفت گیسوی سر مرا با تار ببافی. پس آنها را به میخ قایم بست و وی را گفت ای شمشون فلسطینیان بر تو آمدند آنگاه از خواب بیدار شد هم میخ نورد نساج و هم تار را برکند... و چون او وی را هر روز به سخنان خود عاجز می ساخت و او را الحاح می نمود و جانش تا به موت تنگ می شد هر چه در دل خود داشت برای او بیان کرده گفت: اگر تراشیده شوم قوتم از من خواهم رفت و ضعیف و مثل سایر مردمان خواهم شد. پس چون دلیله دید که هر آنچه در دلش بود برای او بیان کرده است فرستاد و سروران فلسطینیان را طلبیده گفت: این دفعه بیایید زیرا هر چه در دل داشت مرا گفته است... او را بر زانوهای خود خوابانیده کسی را طلبید و هفت گیسوی سرش را تراشید پس به ذلیل نمودن او شروع کرد و قوتش از او برفت.... پس فلسطینیان او را گرفته چشمانش را کندند و...» (داوران 16: 4 -21)
9- الیشع: اطفال را لعن و نفرین می کند.
در کتاب مقدس ذکر شده: «و از آنجا به بیت ئیل بر آمد و چون او به راه بر می آمد اطفال کوچک از شهر بیرون آمده او را سخریه نموده گفتند: "ای کچل بر آی ای کچل بر آی" و او به عقب برگشته ایشان را دید و ایشان را به اسم یهوه لعنت کرد و دو خرس از جنگل بیرون آمده چهل و دو پسر از ایشان بدرید.» (دوم پادشاهان 2: 23 – 24)
10- موسی و بی ادبی در سخن گفتن با خداوند
در کتاب مقدس ذکر شده: «و موسی به خداوند گفت: چرا به بنده خود بدی نمودی؟... آیا من به تمامی این قوم حامله شده یا من ایشان را زاییده ام که به من می گویی ایشان را در آغوش خود بردار. گوشت از کجا پیدا کنم تا به همه این قوم بدهم؟ و اگر با من چنین رفتار نمایی پس هر گاه در نظر تو التفات یافتم مرا کشته نابود ساز تا بدبختی خود را نبینم.» (اعداد 11: 11-15)
11- موسی، خداوند را تصدیق نمی کند و عصیان می ورزد. در کتاب مقدس ذکر شده: « «و خداوند به موسی و هارون گفت: چونکه مرا تصدیق ننمودید تا مرا در نظر بنی اسرائیل تقدیس نمایید.» (اعداد 20: 2) «چونکه شما نزد آب مریبه از قول من عصیان ورزیدید.» (اعداد 20: 24)
12- موسی، چنان مورد غضب خداوند قرار می گیرد که خدا تصمیم به کشتن او می گیرد. در کتاب مقدس ذکر شده: «پس موسی زن خویش و پسران خود را برداشته ایشان را بر الاغ سوار کرده به زمین مصر مراجعت نمود... و واقع شد در بین راه که خداوند در منزل بدو برخورده قصد قتل وی نمود.» (خروج 4: 20-24) چگونه می توان باور کرد؟ مگر نه این است که موسی بزرگترین پیامبر بنی اسرائیل بوده است؟ (تثنیه 34: 10)
13- هارون، عصیان می ورزد و خدا را تصدیق نمی کند، گوساله ای برای عبادت مردم می سازد! در کتاب مقدس ذکر شده: «و خداوند به موسی و هارون گفت چونکه مرا تصدیق ننمودید... چونکه شما نزد آب مریبه از قول من عصیان ورزیدید.» (اعداد 20: 12 و 24) «و موسی به هارون گفت: این قوم به تو چه کرده بودند که گناه عظیمی برایشان آوردی؟ هارون گفت:... و به من گفتند برای ما خدایان بساز که پیش روی ما بخرامند... بدیشان گفتم هر که را طلا باشد آن را بیرون کند پس به من دادند و آن را در آتش انداختم و این گوساله بیرون آمد.» (خروج 32: 21 - 24) «و خداوند بر هارون بسیار غضبناک شده بود تا او را هلاک سازد.» (تثنیه 9: 20)
با خواندن این فقرات به روشنی، هارون یک فرد عصیانگر و شیطان صفت معرفی می شود، اما بهتر است شخصیت او را از کتاب مقدس بررسی کنیم. هارون پیامبر خداوند بوده و همراه و یاور موسی و حتی معجزه تبدیل عصا به اژدها نیز از او صادر شده است. «و خداوند به موسی گفت ببین تو را بر فرعون خدا ساخته ام و برادرت هارون، نبی تو خواهد بود.» (خروج 7: 1) «و هارون عصای خود را پیش روی فرعون و پیش روی ملازمانش انداخت و اژدها شد.» (خروج 7: 10)
14- سلیمان و مخالفت با فرامین الهی، ساختن بتکده و منحرف گشتن از یهوه
در کتاب مقدس ذکر شده: «و سلیمان پادشاه سوای دختر فرعون، زنان غریب بسیاری از موآبیان و عمونیان و ادومیان و صیدونیان و حتیان دوست می داشت از امتهایی که خداوند درباره ایشان بنی اسرائیل را فرموده بود که شما به ایشان در نیایید و ایشان به شما در نیایند مبادا دل شما را به پیروی خدایان خود مایل گردانند و او را هفتصد زن بانو و سیصد متعه بود و زنانش دل او را برگردانیدند. آنگاه سلیمان در کوهی که روبروی اورشلیم است مکانی بلند به جهت کموش، که رجس موآبیان است و به جهت مولک، رجس بنی عمون بنا کرد... پس خشم خداوند بر سلیمان افروخته شد از آن جهت که دلش از یهوه، خدای اسرائیل منحرف گشت.» (اول پادشاهان 11: 1 – 9)
البته برخی معتقدند که سلیمان پیامبر نبوده است. واقعیت این است که شخصیت برجسته سلیمان در کتاب مقدس آمده است و به سختی می توان قبول نمود که او پیامبر نبوده باشد. تعریف هایی که در حق سلیمان وارد شده فقط و فقط در حق برخی ازپیامبران بزرگ آمده است: «چونکه اسم او سلیمان خواهد بود... و او پسر من خواهد بود و من پدر او خواهم بود و کرسی سلطنت او را بر اسرائیل تا ابدالآباد پایدار خواهم گردانید.» (اول تواریخ 22: 9 – 10)
«و حال به بنده من داود چنین بگو... آنگاه ذریت تو را که از پسران تو خواهد بود بعد از تو خواهم برانگیخت... و من کرسی او را تا به ابد استوار خواهم ساخت. من او را پدر خواهم بود و او مرا پسر خواهد بود و رحمت خود را از او دور نخواهم کرد.... و او را در خانه و سلطنت خودم تا به ابد پایدار خواهم ساخت و کرسی او را استوار خواهد ماند تا ابدالاباد.» (اول تواریخ 17:7 – 14) «پسرم سلیمان را برگزیده است تا بر کرسی سلطنت خداوند بر اسرائیل بنشیند.» (اول تواریخ 28: 5) مهمتر از تمام این توصیفات آنکه خداوند دوبار بر سلیمان ظاهر شده بود. «خداوند بار دیگر به سلیمان ظاهر شد چنانکه در جیحون بر وی ظاهرشده بود.» (اول پادشاهان 9: 2)
15- داود با زن شوهر دار زنا می کند!! در کتاب مقدس ذکر شده: «و واقع شد در وقت عصر که داود از بسترش برخاسته بر پشت بام خانه پادشاه گردش کرد و از پشت بام زنی را دید که خویشتن را شستشو می کند و آن زن بسیار نیکو منظر بود. پس داود فرستاده درباره زن استفسار نمود و او را گفتند که آیا این بتشبع دختر الیعام، زن اوریای حتی نیست؟ و داود قاصدان فرستاده او را گرفت و او نزد وی آمده داود با او همبستر شد و او از نجاست خود طاهر شده و به خانه خود برگشت و آن زن حامله شد و فرستاده داود را مخبر ساخت و گفت که من حامله هستم.» (دوم سموئیل 11: 2 -5) داود به این هم اکتفا نکرد و برای آنکه آبرویش نرود نامه ای به این مضمون به یوآب نوشت: «اوریا را در مقدمه جنگ سخت بگذارید و از عقبش پس بروید تا زده شده بمیرد.» (دوم سموئیل 11: 15) پس از آنکه اوریا کشته شد داود زن او را به همسری خویش درآورد! (دوم سموئیل 11: 27)
16- بی تفاوتی داود به گناهان و عمل نکردن به شریعت: در کتاب مقدس ذکر شده: «و بعد از این واقع شد که ابشالوم بن داود را خواهری نیکو صورت مسمی به تامار بود و امنون به سبب خواهر خود تامار چنان گرفتار شد که بیمار گشت زیرا که او باکره بود و به نظر امنون دشوار آمد که با وی کاری کند... و امنون به تامار گفت خوراک را به اطاق بیاور تا از دست تو بخورم... و چون پیش او بگذاشت تا بخورد او وی را گرفته به او گفت ای خواهرم بیا با من بخواب... و بر او زور آور شده او را مجبور ساخت و با او خوابید... و چون داود پادشاه تمامی این وقایع را شنید بسیار غضبناک شد.» (دوم سموئیل 13: 1 -22) آری داود در مقابل این گناه به جای مجازات فرزندش به غضب کردن اکتفا کرد.
17 - اعتراف داود به گناه بزرگ خویش و به حماقت خود: در کتاب مقدس ذکر شده: «و داود بعد از آنکه قوم را شمرده بود و در دل خود پشیمان گشت پس داود به خداوند گفت در این کاری که کردم گناه عظیمی ورزیدم و حال ای خداوند گناه بنده خود را عفو فرما زیرا که بسیار احمقانه رفتار نمودم.» (دوم سموئیل 24: 10)
18- کشتار فجیع داود: در کتاب مقدس ذکر شده: «و داود و مردانش بر آمده بر جشوریان و جوزیان و عمالقه هجوم آوردند زیرا که این طوایف در ایام قدیم در آن زمین از شور تا به زمین مصر ساکن می بودند و داود اهل آن زمین را شکست داده مرد یا زنی زنده نگذاشت. و اخیش گفت امروز به کجا تاخت آوردید؟ داود گفت بر جنوبی یهودا و جنوب یرحمئیلیان و به جنوب قینان» (اول سموئیل 27: 8 – 10) اما اینکه چرا داود به زنان نیز رحم نکرد و هیچکس را زنده نگذاشت خواندنی است. «و داود مرد یا زنی را زنده نگذاشت که به جت بیایند زیرا گفت مبادا درباره ما خبر آورده بگویند که داود چنین کرده است.» (اول سموئیل 27: 11)
برخی می گویند داود پیامبر نبوده و از این راه کارهای او را توجیه می کنند غافل از اینکه شخصیت داود نه تنها از پیامبران کمتر نیست بلکه از بسیاری از آنان نیز برجسته تر است، در جای جای کتاب مقدس از مکالمه او با خداوند صحبت شده است و از جمله اول سموئیل 23: 2 و 4 و دوم سموئیل 2: 1. در دوم سموئیل 23: 1 -2 آمده است: «و این است سخنان آخر داود: وحی داود بن یسا و وحی مردی که بر مقام بلند ممتاز گردید، مسیح خدای یعقوب و مغنی شیرین اسرائیل روح خداوند به وسیله من متکلم شد و کلام او بر زبانم جاری گردید.»
در سروده داود، جملات بلندی در شأن و عظمت او آمده است: «پس خداوند مرا به حسب عدالتم جزا خواهد داد و به حسب پاکیزگی دستم مرا مکافات خواهد رسانید زیرا که طریق های خداوند را حفظ نمودم و از خدای خویش عصیان نورزیدم چونکه جمیع احکام او مد نظر من است و از فرایض اوانحراف نورزیده ام و به حضور او کامل شدم و از عصیان ورزیدن خویشتن را بازداشتم.» (دوم سموئیل 22: 21 – 24) در رساله به عبرانیان، نام داود در زمره اسامی پیامبران آمده است: «و دیگر چه گویم؟ زیرا که وقت مرا کفاف نمی دهد که از جدعون و باراق و شمشون و یفتاح و داود و سموئیل و انبیا اخبار نمایم که از ایمان تسخیر ممالک کردند و به اعمال صالحه پرداختند.» (عبرانیان 11: 32 – 33)
حتی اگر از تمام این آیات صرف نظر نماییم توصیف ذیل در بیان مقام و عظمت داود کافی است: «و من پادشاه خود را نصب کرده ام بر کوه مقدس خود صهیون، فرمان را اعلام می کنم خداوند به من گفته است تو پسر من هستی، امروز تو را تولید کردم.» (مزامیر 2: 6 - 7)
19- عیسی مسیح، خدای ملعون!
در کتاب مقدس ذکر شده: «مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد چنانکه مکتوب است ملعون است هر که بر دار آویخته شود.» (غلاطیان 3: 13) و بدینسان عیسی مسیح، پیامبر بزرگ الهی، ملعون و دور از رحمت الهی معرفی شد. پولس این عبارت را که هیچ کس، آن را به مخیله خویش راه نمی داد رسما عنوان کرد و برای اثبات آن به آیه ای از سفر تثنیه استفاده کرد: «و اگر کسی گناهی را که مستلزم موت است کرده باشد و کشته شود و او را به دار کشیده باشی بدنش در شب بر دار بماند او را البته در همان روز دفن کن زیرا آنکه بر دار آویخته شود ملعون خداست تا زمینی را که یهوه خدایت تو را به ملکیت می دهد نجس نسازی.» (تثنیه 21: 22 – 23) به روشنی؛ این عبارات مربوط به کسی است که مرتکب گناهی شده باشد و بندگان صالح خدا او را به خاطر آن گناه که موجب مرگ بوده بر دار بیاوزیند نه در مورد پیامبری که به زعم مسیحیان توسط پادشاهی ظالم و ستمگر به صلیب کشیده شد. آیا مسیحیان باور می کنند که اگر مسیح در شب بر دار می ماند زمین خداوند را نجس می کرد؟!
علاوه بر آنچه در مذمت پیامبران الهی در کتاب مقدس آمده است، برخی از فقرات نیز جنبه عمومی تر دارد و قداست و شأن و حتی گاهی نبوت عده ای از پیامبران را زیر سؤال می برد. از جمله:
1- پیامبران ملعون: در کتاب مقدس ذکر شده: «زیرا جمیع آنانی که از اعمال شریعت هستند زیر لعنت می باشند زیرا مکتوب است: ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشته های کتاب شریعت تا آنها را به جا آرد.» (غلاطیان 3: 10) پیشنهاد می کنیم مروری دوباره بر این بخش داشته باشید و پیامبران ملعون را بشمارید.
2 - داود، سلیمان و عیسی، فرزندان زنا. در کتاب مقدس ذکر شده: «و یهودا زنی مسمی به تامار برای نخست زاده خود عیر گرفت... چون یهودا او را بدید، وی را فاحشه پنداشت زیرا که روی خود را پوشیده بود، پس از راه به سوی او میل کرده گفت: بیا تا به تو در آیم، زیرا ندانست که عروس اوست... و چون وقت وضع حملش رسید اینک توأمان در رحمش بودند... پس او را فارص نام نهاد.» (پیدایش 38: 6 - 29) در انجیل متی آمده است که عیسی، سلیمان و داود همگی از نسل فارص ولدالزنا بوده اند. (متی 1: 3 - 16) گذشته از این در مورد حرام زاده آمده است «حرام زاده داخل جماعت خداوند نشود حتی تا پشت دهم احدی از او داخل جماعت خداوند نشود.» (تثنیه 23: 2)
3 - داود، سلیمان و عیسی، باز هم و به طریق دیگر فرزندان زنا هستند! در سفر پیدایش 19: 30 – 38 آمده است که دو دختر لوط به او شراب نوشانیدند و در حال مستی با او خوابیدند و از او حامله شدند. «و آن بزرگ پسری زاییده او را موآب نام نهاد و او تا امروز پدر موآبیان است و کوچک نیز پسری بزاد و او را بن عمی نام نهاد. وی تا به حال پدر بنی عمون است.» (پیدایش 19: 37 – 38) و بدون شک داود سلیمان و عیسی از موآبیان بوده اند زیرا: راعوث (که به او روت هم می گویند) جده داود است (متی 1: 5) و راعوث هم موآبیه بوده است (روت 1: 4) گذشته از این عیسی از عمونیان نیز هست زیرا رحبعام ابن سلیمان از اجداد عیسی است (متی 1: 7) و مادر رحبعام عمونی بوده است. (اول پادشاهان 14: 21)
ویژگی های پیامبران کتاب مقدس رذایل اخلاقی تحریف داستان تاریخی مسیحیت انحراف