آیین میترا یک دین «باطنی» با ساختاری شبیه به دیگر ادیان باطنی است. این آیین بر مفهوم یک ایزد، که در زنجیره پیچیده ای از حوادث دست نخورده باقی مانده، بنیاد نهاده شده است. میترا ریشه های ایرانی دارد، همچنان که می دانیم میترا همواره به ایزد ایرانی (مهر) شهره بوده است. با این همه، این دین در خارج از ایران شکل گرفت، رشد و تحول پیدا کرد و در سراسر امپراتوری روم گسترش یافت. این آیین به خاطر دیدگاه های باطنی اش، که با مفهوم حیات روح و معراج از راه هفت قلمرو سیاره ای پیوند می خورد، توجه جهان رومی را به خود جلب کرد. هفت مرحله نومریدی، که راه به بالاترین سطح ستارگان ثابت یا جاودانگی می برد، نماد این معراج است.
زمینه و منابع آیین میترا به احتمال زیاد در آسیای صغیر ارمنستان و ترکیه کنونی یافت می شود، جایی که اجتماعات ایرانی و پریستارانشان مغ ها را حوالی پایان دوره هخامنشی (قرن ششم تا چهارم قم) به رسمیت شناختند. این اجتماعات از نگرش چندخدایی ادیان محلی هواخواهی کردند و احتمالا آیین میترا از بعضی از مغان دورگه پیدا شده است. با این همه، این مطلب را بدون اشاره به رویارویی جهان دینی ایرانی و بین النهرینی نمی توان تبیین کرد. گسترش نگاره های اخترشناسی، که امروزه به شکل کاملتری فهمیده می شود، نشان می دهد که دین اخترانی بابلی، که به ویژه در هزاره اول قم توسعه یافت، در شکل گیری آیین میترا نقش مهمی داشته است. در این نکته نیز خطا نرفته ایم اگر بیندیشیم که در زمانی کهن تر، مهر، ایزد ایرانی، همان شمش، خورشیدخدای بین النهرینی بود.
بسیاری از عوامل نشان می دهند که آیین میترا در نیمه دوم هزاره اول قم به طرز چشمگیری در سراسر مناطق غربی تر قلمرو هخامنشی، از آسیای صغیر تا بابل و ارمنستان، انتشار یافت.
اما در این مورد نمی توان از آیین میترا به طور کلی سخن گفت، بلکه فقط می توان به آیینی متفاوت با آن آیینی که در ایران زرتشتی پیدا شده بود، اشاره کرد. به هر حال، از نسخه یونانی ایزد ایرانی در طی پایان قرن اول ق م و نیز از بناهای تاریخی میتره دات های کالینی کز و آنتیوخس اول، فرمانروایان کوماگن، پیداست، که میترا با هلیوس، آپولو و هرمس یکی است. سخن پلوتارک در کتاب زندگی باشکوه برای فهم تحول دین در امپراتوری روم مهم است. این کتاب به آیین میترایی که در میان دزدان دریایی سیلیسیا رایج بود، می پردازد.
سیلیسیا منطقه ای است در جنوب آسیای صغیر، که می پنداشتند آیین سرآمیز میترایی که در دوران زندگانی پلوتارک رایج بوده از آنجا آمده است. منبع پلوتارک (که احتمالا پوسی دونی یس است) قدیمی تر است، بنابراین شاید بتوان رد آیین میترای رومی را از یکصد سال پیش از میلاد گرفت. دوران شکل گیری این دین جدید بسیار طولانی بود. استاتییس در تبایس (حدود 80 میلادی) به وصف تمثالی از میترای تا اوروکتونس («گاوکش») می پردازد که گواه رسیدن این آیین به خود روم است. این، آغاز گسترش وسیع آیین میترا بود که در اواخر قرن اول میلادی، در دوره فرمانروایی امپراتوران فلاوین، واقع شد. مراحل خاص تبدیل ایزد ایرانی به خدای باطنی رومیان قابل شناسایی نیست.
اما می توان نتیجه گرفت که در بن این تبدیل دو ویژگی اساسی ایزد ایرانی وجود داشت: (یکی اینکه) میترا ایزد روشنایی است که با خورشید رابطه تنگتری داشت و دیگر اینکه او ایزد نجات بخش است. ویژگی های خورشیدی میترای ایرانی در منابع ثبت شده است، اما در ایران میترا مظهر خورشید نبود، گرچه نام او، یعنی مهر، یکی از نام های خورشید است. در اوستا، گویا این ایزد با هور خشیته وجود داشت که در آن میترا پهلوانی بود که از یک صخره یا از میان یک غار به جهان آمده بود. تولد او، که بعدها آن را در شانزدهم مهرماه جشن می گرفتند، با نشانه های خاص و تجلی های درخشنده همراه بود و آن را نماد نوعی نومریدی باشکوه گرفته اند.
پس از هخامنشیان در زمان سلوکیه و سپس در عصر اشکانیان آئین مهر پرستی از طریق آسیای صغیر و ارمنستان به کشور روم قدیم بسط و توسعه یافت و در سراسر اروپا گسترده و همه گیر شد. آئین میترا توسط سربازانی که از ارمنستان به سوی غرب سرازیر شده بودند به تمامی اروپا سرایت نمود. آئین میترا در سال 4842 میترائی به دانوب و در سال 4872 به استراسبورگ و در سال 4892 به اتریش رسیده و پس از آن در سراسر اروپا فراگیر شد.
پرستش میترا نه تنها در شهر روم که هنوز معبدی از او موجود است رواج یافت بلکه آئین مهر پرستی در ممالک اروپا از مشرق به مغرب گسترش یافت. یعنی از سواحل دریای سیاه تا جزایر بریتانیا پیروان کثیری پیدا کرد. چنانچه در سال 4842 میلادی لیسینیوس در کنار رود دانوب معبدی به نام میترا بنا کرد. در سال 1954 یک مجسمه نیم تنه از میترا در مرکز شهر لندن از زیر خاک بیرون آمد که فعلا در موزه شهرداری لندن نگاهداری می شود. در روی دیوار رومیها در شمال انگلند نیز نقشهای میترا دیده می شود. و نیز در اکثر شهرهای آلمان نشانه ها و محرابهائی از میترا کشف شده است. کلا تا قرن سوم میلادی در اکثر کشورهای اروپائی چون آلمان، ایتالیا، فرانسه، سوئیس، انگلیس و کشورهای اروپای شرقی آئین میترا از ادیان با ارزش و فراگیر مردم این سرزمینها بوده است. جورج الکساندر از پایه گذاران کاتولیک مسیحی، بزرگترین دشمن میترا گرائی بوده و ضربات سنگینی با جنگهایش به این آئین وارد نمود. میترا امروز همچنان در فرهنگ و سنن غرب با نام بابانوئل باقی مانده است.
پس از آنکه مسیحیت جایگزین آئین میترا شد اکثر آداب و رسوم و سنن میترائی گرائی زیر پوشش مسیحیت در جوامع اروپائی باقی ماند. به هر حال آیین سرآمیز میترایی در فاصله پایان قرن اول و قرن چهارم میلادی گسترش یافت و به تدریج در پایان آن دوره از میان رفت. بیشترین توسعه آن در اواسط قرن سوم بود. این آیین سرآمیز در بخش عظیمی از امپراتوری روم گسترش یافت. روم و اوستیا، لاتیوم، اترروریای جنوبی، کامپانیا، سیسالپین وگول، مناطق و ایالت هایی هستند در ایتالیا که عمده اسناد درباره این گسترش را به دست می دهند.
با این همه، شماری از مناطق دیگر را نیز نباید از یاد برد: آکوی لیا و بخش های اصلی سیسیلی، سیراکس، کاتانینا، پالرمو، اتریش و آلمان در امتداد مرز راین، استان های دانوبی، پانونیا، مسیا، داکیا، تراکیا، دالماتیا، روستای رون و آکوی تانیا در فرانسه، بلژیک، و انگلستان، در منطقه لندن و به طرف شمال در امتداد دیوار هادریان. آیین سرآمیز میترایی در یک مقیاس کوچک تر در شبه جزیره ایبری و مقدونیه گسترش یافت، در حالی که در یونان تقریبا از آن اثری نبود. بنابر اسناد، آیین سرآمیز میترایی به امتداد سواحل آسیایی و آفریقایی مدیترانه راه یافت، اگرچه حضور آن به بندرگاه های دریایی مهم (به ویژه استان های آسیایی) محدود می شد. این اسناد عمدتا باستان شناختی شمایل نگاری و کتیبه ای است. فرانس کومونت، بزرگترین محقق آیین میترا، که کتابش را عمدتا بر اساس نقش برجسته های تندیس گون بی شماری که محفوظ مانده نوشته است، کوشیده است تا اسطوره، الهیات، جهان شناسی، معادشناسی و آداب این دین را بازسازی کند.
میتره ئوم بود که میترا در آن گاو نر اسرارآمیز را به دام افکند و کشت. این ایزدکده، که به شکل مستطیل طولانی ساخته شده بود، سکوهای مکعبی کناری ای داشت که شرکت کنندگان به هنگام مراسم بر روی آن می نشستند و به تمثال میترا تااوروکتونس (میترای کشنده گاو نر)، که در طاقچه مخصوص در انتهای صحن قرار داشت، نگاه می کردند. اغلب در مقابل تمثال تااوروکتونوس یک قربانگاه قرار داشت. در سراسر سقف، آسمان پرستاره را به تصویر کشیده بودند. چون می خواستند غار را به جهان شبیه و مانند کنند، منطقة البروج و سیارات را در آن بازآفرینی کردند.
آب در آیین میترا نقش تطهیری داشت، و وجود چشمه طبیعی یا ساختگی در کنار هر میتره ئوم امری اساسی بود. اغلب تعدادی اتاق دور تا دور خود سرداب قرار داشت، که احتمالا برای مراسم نومرید پذیری یا نمازخانه ساخته بودند. معمولا راه ورود به اتاق ها و نمازخانه، ایوان ایزدکده بود. این عبادت گاه ها، که در قیاس با ایزدکده های بزرگ خدایان آیین های مردمی بسیار نامعمول و متفاوت بود، ویژگی خاصش اندازه متوسط آن بود. مراسم نماز را، که به ضیافت عمومی می انجامید، کلا یک انجمن کوچک، معمولا با دوازده عضو، برگزار می کرد. آیین میترا، که سرشتی خاص فهم و نومرید پذیری داشت، در واقع آیینی باطنی بود که تنها به شمار اندکی اختصاص داشت و اگرچه مدعی کلیت گرایی بود، زنان را در خود راه نداد.
این آیین از یک محیط عمدتا نظامی پیدا شده بود و سپاه روم، که با عهد و پیمان ها در قبال جایگاه یک ارزش والا، وفاداری و فرمانبرداری را توسعه داد، عمدتا به آن عمل کرد و آن را گسترش داد. اما این آیین فقط دین سربازان نبود، چون مورد توجه گروه های اجتماعی و پیشه ور دیگر نیز بود، از جمله، محض نمونه، مقامات دولتی و اشخاصی را می توان نام برد که پیشه بازرگانی داشتند. اغلب این گونه نشان داده اند، و کاملا هم درست است، که آیین میترا علاوه بر امور اداری و مسئولیت ها به همدلی در میدان نبرد و پادگان ها نیز کمک کرده بود، و در میان اشخاصی که به ندرت اسکان ثابتی داشتند و کسانی که به خاطر احساس وظیفه یا علاقه، متقاضی انجام وظیفه در بی ثبات ترین بخش های امپراتوری بودند، همین نقش را داشت.
در آیین میترای رومی، نومریدان هفت مقام را پشت سر می نهادند: کراکس («پدر»). هر مقام را سیاره خاصی محافظت می کرد: به ترتیب، عطارد (تیر)، زهره (ناهید)، مریخ (بهرام)، مشتری (برجیس)، ماه، خورشید، زحل (کیوان). در پیرامون آموزه ها و آیین سرآمیز میترایی، هم از نظر خاستگاه و محتوای آن و هم از نظر بی همتایی و جهت گیری آن، بحث زیادی کرده اند. با وجود نظرهای مخالف با خاستگاه ایرانی ایزد اسمی این آیین سرآمیز، خاستگاه ایرانی این دین را همه قبول دارند. با این همه، بعضی از دانشمندان معتقدند که ریشه های ایرانی آیین میترا در فهم درست این دین اهمیت چندانی ندارد، بلکه معتقدند که فقط باید به چیزی پرداخت که در امپراتوری و جامعه رومی اتفاق افتاد.
این موضع، در قیاس با موضعی که می خواهد کل این دین یا بخش اعظم آن را از راه میراث ایرانی اش تبیین کند، چندان مبالغه آمیز نیست. از روی کل مجموعه اسناد می توان نتیجه گرفت که عمل محوری میترا در کشتن گاو (که در دین زرتشت، اگر مسئله گاو نخستین باشد، عمل اهریمن، و اگر مسئله گاو فرشوکرتی (فرشگرد) باشد، عمل سوشیانت است) نقش تجدید حیات دارد: مرگ، زندگی جدید را می سازد، غنی تر و پربارتر. مهر ایزد روشنایی است که موجودات را از فرو غلتیدن در تاریکی حفظ کرده است. تاریکی که دست راست خورشید را، که در برابر تا اوروکتونس (گاوکش) زانو می زند، در دست می گیرد.
مهرپرستان پیمان میان مهر و خورشید را با ضیافتی ظاهرا آیینی تقدس می بخشیدند. مهر با گردونه خورشید به آسمان ها می رسد. بی گمان همین نقش مهر است که بیشترین تاثیر را در برانگیختن و تعالی بخشیدن به نومرید داشت، چون امید به معراج روح را، در فراسوی قلمروهای سیاره ای تمام راه ها به جاودانگی، جانی تازه می بخشد. می اندیشند که آیین میترا در دوره هلنیستی از راه یکی از این دو جریان رشد و تحول یافته است: از راه رشد تدریجی و پیچیده آیین های باروری، یا، چنان که به نظر می رسد محتمل تر باشد، از راه باقی مانده الگوهای نومرید پذیری خاص جوامع ابتدایی به ویژه، نومریدان سرباز، یا مانربوند.
به هر حال، این دین در سازگاری و گسترش، توانایی بالایی از خود نشان داد. اگرچه از دین نومریدان پا را فراتر ننهاد، اما ناگزیر جای خود را به یک مسیحیت فاتح داد، و به خاطر عدم مدارا و سیاست بازی های امپراتورانی چون قسطنتین و تئودوسیس از میان رفت. در پایان قرن چهارم، مسیحیان، به خاطر همانندی های آشکار عبادی و عقیدتی میان مسیحیت و آیین میترا، به این دین درآویختند: مسیحیان «غسل تعمید» آیین میترا را الهام شیطان به شمار می آوردند و «عشای ربانی» آن را تقلیدی شیطانی از نان و شراب مقدس مسیحی می دانستند. در نتیجه این دین دچار سکرات موت شد. میتره ئوم های بی شماری متروکه و تخریب شدند، یا به کلیساهای مسیحی بدل شده، یا در آنها ادغام شدند.