در منابع زرتشتیان تصریحات زیادى به ظهور حضرت مهدى (ع) شده است که قسمتى از آنها عبارتند از:
در این کتاب که از کتب مقدسه زرتشتیان است درباره انقراض اشرار و وراثت «صلحا» که پس از درهم شکستن شوکت جباران و بیدادگران، زمام امور جامعه بشرى را به دست خواهند گرفت، چنین مى گوید: «لشکر اهریمنان با ایزدان دایم در روى خاکدان محاربه و کشمکش دارند، و غالبا پیروزى با اهریمنان باشد، اما نه به طورى که بتوانند ایزدان را محو و منقرض سازند؛ چه، در هنگام تنگى از جانب اورمزد که خداى آسمان است به ایزدان که فرزندان اویند یارى مى رسد و محاربه ایشان نه هزار سال طول مى کشد، آنگاه فیروزى بزرگ از طرف ایزدان مى شود و اهریمنان را منقرض مى سازند، و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند، و بعد از پیروزى ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان عالم کیهان به سعادت اصلى خود رسیده، بنى آدم بر تخت نیکبختى خواهند نشست.
این بخش که یکى از بخشهاى چهارگانه «اوستا» است (بندهاى 8 و 9) نویدهائى در مورد ظهور حضرت مهدى (ع) و سیطره جهانى آن حضرت که قیام شکوهمند او طبق وعده هاى انبیاء در آخرالزمان به وقوع خواهد پیوست، چنین آمده است: «و هنگامى که سزاى این گناهکاران فرا رسد پس آنگاه اى مزدا! کشورت را بهمن در پایان برپا کند، از براى کسانى که دروغ را به دستهاى راستى سپرند، و خواستاریم از آنانى باشیم که زندگى تازه کنند.»
باز در همان بخش «گاتها» تحت عنوان «بامداد روز» نوید ظهور یگانه منجى بشریت که در پایان جهان خواهد آمد، چنین آمده است:«کى اى مزدا! بامداد روز فراز آید، جهان دین راستین فرا گیرد، با آموزشهاى فزایش بخش پر خرد رهانندگان، کیانند آنانى که بهمن به یاریشان خواهد آمد، از براى آگاه ساختن، من تو را بر گزیدم اى اهورا.» نویسنده کتاب «بشارات عهدین» پس از آن که این دو بشارت را از «گاتها» نقل کرده است چنین مى نویسد: «مترجم گاتها، در پاورقى، بهمن را (که در این دو بشارت پرچمدار نهضت آخرین معرفى شده) نماینده توانایى و منش نیک و راستى و پارسایى دادار اهورا مزدا، تفسیر کرده، و روى این اصل، توضیح این دو فراز از گاتهاى زرتشت از این قرار است: در پایان جهان پیش از رستاخیز عمومى آغاز سزاى گناهکاران است که به دست تواناى نماینده قدرت و راستى و قدس و عدالت الهى (به سزاى این جهانى خود خواهند رسید) این دولت با سعادت تنها براى کسانى است که دروغ را به دستهاى راستى سپرده، و منش زشت را در بوته فراموشى نهاده اند.
حقا آن زمان درخشان بامداد روز است که صبح دولت حقه الهیه دمیدن گیرد و دین راستین (آیین ابدى آخرین) سراسر جهان را فرا گیرد، آیینى که تمامى آموزشهاى پیامبران الهى در آن نمودار است، و آن یگانه نماینده قدرت و عدالت الهى، تمامى آموزشهاى صالح و پسندیده رهبران عالیقدر بشریت را در سراسر جهان منتشر و عملى سازد. چنان که روشن است این دو جمله، بشارت از ظهور موعود اسلام حضرت قائم آل محمد (ع) است، گرچه نامى از آن حضرت به میان نیاورده؛ ولى سلطنت عمومى و عدالت کلى جهانى که پیشگویى کرده بهترین نشانه آن بزرگمرد الهى است.»
جاماسب، در کتاب معروف خود «جاماسب نامه» که حوادث گذشته و آینده جهان در آن ثبت شده، و احوالات پادشاهان، انبیا، اوصیا و اولیا را بیان مى کند ضمن مطالبى که از قول زرتشت راجع به پیامبران بازگو مى نماید، در مورد پیامبر گرامى اسلام و دولت جاودانه حضرت مهدى (ع) و رجعت گروهى از اموات... چنین مى گوید: «پیغمبر عرب، آخر پیغمبران باشد که در میان کوههاى مکه پیدا شود، و شتر سوار شود، و قوم او شتر سواران خواهند بود، و با بندگان خود چیز خورد، و به روش بندگان نشیند، و او را سایه نباشد و از پشت سر، مثل پیش رو ببیند. و دین او اشرف ادیان باشد، و کتاب او باطل گرداند همه کتابها را، و دولت او تازیک (یعنى پادشاهى) عجم را بر باد دهد، و دین مجوس و پهلوى را بر طرف کند، و نار سدیر و آتشکده ها را خراب کند، و تمام شود روزگار پیشدادیان و کیانیان و ساسانیان و اشکانیان.»
آنگاه درباره ظهور مبارک حضرت مهدى (ع) چنین مى گوید: «و از فرزندان دختر آن پیغمبر که خورشید جهان و شاه زنان نام دارد کسى پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان که جانشین آخر آن پیغمبر باشد در میان دنیا که مکه باشد، و دولت او تا به قیامت متصل باشد، و بعد از پادشاهى او دنیا تمام شود، و آسمان جفت گردد و زمین به آب فرو رود و کوهها برطرف شود، و اهریمن کلان را که ضد یزدان و بنده عاصى او باشد بگیرد و در حبس کند و او را بکشد. و نام مذهب او برهان قاطع باشد و حق باشد و خلایق را به یزدان بخواند، و زنده گرداند خلق را از بدان و نیکان، و نیکان را جزا دهد، و بدان را سزا دهد و بسیارى از خوبان و پیغمبران زنده شوند، و از بدان گیتى و دشمنان خدا و کافران را زنده گرداند، و از پادشاهان اقوام خود را زنده کند که فتنه ها در دین کرده باشند و خوبان بندگان یزدان را کشته باشند، و همه متابعان اهریمن و تبهکاران را بکشد و نام این پادشاه بهرام باشد... و ظهور او در آخر دنیا باشد... و خروج او در آن زمان شود که تازیان بر فارسیان غالب شوند، و شهرهاى عمان خراب شود به دست سلطان تازیک، پس او خروج کند و جنگ کند و دجال را... بکشد. و برود و قسطنطنیه را بگیرد و علمهاى ایمان و مسلمانى در آنجا برپا کند، و عصاى سرخ شبانان با هودار (که موسى (ع) باشد) با او باشد، و انگشتر و دیهیم سلیمان با او باشد، و جن و انس و دیوان و مرغان و درندگان در فرمان او خواهند بود.. و همه جهان را یک دین کند، و دین گبرى و زرتشتى نماند، و پیغمبران خدا و حکیمان و پرى زادان و دیوان و مرغان و همه اصناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفید رویان در خدمت او باشند...»
«جاماسب» در ادبیات ایران و عرب به لقب «فرزانه» و «حکیم» خوانده شده است، و پیشگویى هایى نیز به او نسبت داده اند، و ظاهرا حکیمى ستاره شناس بوده است، و به قول مؤلف کتاب «حبیب السیر» وى شاگرد لقمان و برادر «گشتاسب» است، و در علم نجوم مهارت کامل داشته است.
علامه دهخدا در کتاب «لغت نامه» راجع به وى مى نویسد: «نامه اى از او دیده شده که به پارسى قدیم است و نام آن فرهنگ ملوک و اسرار عجم است، و عنوان آن به نام گشتاسب شاه است، و نظرات کواکب را به رمز بیان نموده و مقارنات اختران را طالع وقت نهاده و بر آن زایچه حکم نموده. گویند پنج هزار سال از روزگار آینده را باز نموده، از سلاطین و انبیا خبر داده، در آنجا حضرت موسى (ع) سرخ شبان با هودار و حضرت مسیح (ع) را پیغمبر خرنشین که او را به نام مادر، باز خوانند. و از حضرت رسول عربى به «مهرآزما» تعبیر کرده، و بعضى سخنان وى موافق روزگار گذشته است و برخى مخالف، والله أعلم بالصواب.»
مؤلف کتاب «بشارات عهدین» پس از آن که بشارتى را از کتاب «جاماسب» نقل مى کند ذیل کلمه جاماسب در پاورقى چنین مى نویسد: «صاحبان سیر و تواریخ مى نویسند: ظهور جاماسب برادر گشتاسب بن سهراب به سال 4996 پس از هبوط حضرت آدم (ع) بوده، وى مدتى در نزد زرتشت کسب معارف نموده و مدتى هم شاگرد (چنکرمکهاجه) هندى بوده است. وى در کتاب جاماسب نامه از زمان خود تا پنج هزار سال آینده را پیش بینى نموده و قبرش در خفرک فارس است.»
باز در کتاب جاماسب، موافق برخى از مضامین بشارات گذشته در مورد دولت با سعادت حضرت مهدى (ع) و صلح بهائم و برافکندن ریشه ظلم و فساد، و همچنین حکومت واحد جهانى و اجتماع عموم بشریت بر دین مبین اسلام، و این که حضرت مهدى (ع) پیرو اسلام و تابع دین جدش پیامبر اکرم مى باشد، چنین مى گوید: «مردى بیرون آید از زمین تازیان از فرزندان هاشم، مردى بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق، و بر دین جد خویش بود، با سپاه بسیار، روى به ایران نهد و آبادانى کند، و زمین پر داد کند، و از داد وى باشد که گرگ با میش آب خورد. و مردم بسیار شوند، و عمر دیگر باز، به درازى کشد و باز گردد چنان که مردى بود که او را پنجاه فرزند بود نر و ماده، و کوه و دشت پر از مردم شود، و پر از حیوان شود، و همچون عروسى شود. و همه کس به دین مهر آزماى (یعنى دین حضرت محمد) باز آیند، و جور و آشوب از جهان برخیزد، چنان که فراموش کنند که چون سلاح باید داشتن، و اگر وصف نیکویى آن کنم تلخ گردد این زندگانى که ما بدو اندریم.»
از ظهور شخصیت فوق العاده اى به نام «سوشیانت» (نجات دهنده بزرگ) خبر داده و درباره نشانه هاى ظهور وى چنین مى گوید: «نشانه هاى شگفت انگیزى در آسمان پدید آید که به ظهور منجى جهان دلالت مى کند، و فرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى شوند، و به همه دنیا پیام مى فرستند.» آنگاه به مقاومت شریران در برابر او اشاره کرده و نوید مى دهد که سرانجام همگى در برابر او سر تعظیم فرود مى آورند.
کیفیت ظهور سوشیانس
هنگامى که «گشتاسب» در مورد کیفیت ظهور «سوشیانس» و چگونگى اداره جهان مى پرسد، جاماسب حکیم، شاگرد زرتشت توضیح مى دهد: «سوشیانس (نجات دهنده بزرگ جهان) دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را همفکر و همگفتار و همکردار گرداند.»
اعتقاد به ظهور «سوشیانس» در میان ملت ایران باستان به اندازه اى رایج بوده است که حتى در موقع شکست هاى جنگى و فراز و نشیب هاى زندگى با یادآورى ظهور چنین نجات دهنده مقتدرى، خود را از یأس و ناامیدى نجات مى دادند.
شاهد صادق این گفتار این که، در جنگ قادسیه پس از درگذشت رستم فرخزاد، سردار نامى ایران، هنگامى که یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانى، با افراد خانواده خود آماده فرار مى شد، به هنگام خارج شدن از کاخ پرشکوه مدائن، ایوان مجلل خود را مورد خطاب قرار داده و گفت: «هان اى ایوان! درود من بر تو باد، من هم اکنون از تو روى برمى تابم تا آنگاه که با یکى از فرزندان خود که هنوز زمان ظهور او نرسیده است به سوى تو برگردم.»
سلیمان دیلمى مى گوید: «من به محضر امام صادق (ع) شرفیاب شدم و مقصود یزدگرد را از جمله "یکى از فرزندان خود" از آن حضرت پرسیدم، حضرت فرمود: "او مهدى موعود (ع) و قائم آل محمد (ع) است که به فرمان خداوند در آخر زمان ظهور مى کند. او ششمین فرزند من، و فرزند دخترى یزدگرد است و یزدگرد نیز پدر او مى باشد.»
با توجه به این که «شاه زنان» معروف به «شهربانو»، مادر امام سجاد (ع) بنابر مشهور دختر یزدگرد آخرین پادشاه ساسانى است، روشن مى شود که او واقعا پدر حضرت ولى عصر (ع) مى باشد.