این موقعیت توسط لوئیس در مقدمه اش بر اسلام در آفریقاى استوایى بخوبى خلاصه شده است. درباره صحنه سیاسى، لوئیس اظهار نظر مى کند که حکام مرکزى آفریقایى بیشتر تمایل داشته اند عناصرى از اسلام و فرهنگ و نظام مسلمانانى را اخذ کنند که مى توانند براى تقویت و گسترش قدرت تثبیت یافته آنان بکار روند. همچنین آنان نشانه هاى سلطنتى و عناصر آیینى اسلامى را به شعایر سلطنتى خود اضافه کرده اند. جهاد یا به اصطلاح جنگ مقدس گاه به گاه با تعصب و اعتقاد مذهبى به راه انداخته شده است. مثال خوب این نهضت مهدى در سودان است که توسط محمد احمد بن عبدالله برپا شد (85 - 1844)، رهبرى مى شد. این جهاد اسلامى گرچه خونین بود، از نظام قانونى و سازمانى عالى برخوردار بود. مساله ارتباط میان شریعت اسلامى و رسم آفریقایى، وضعیتی پیچیده است. در موضوعاتى که این دو نظام مطابق هستند، مانند روابط جنسى نامشروع، سرقت و جبران خسارت، دیه، یکدیگر را تایید و تقویت مى کنند. اما در موضوعات ارث زمین، چهارپایان، دارایى و خانواده، اغلب از رسوم سنتى پیروى مى شود تا از روش سیاست اسلامى. به هر حال لوئیس اظهار مى کند که با تغییر شرایط اقتصادى که به نفع سرمایه گذارى فردى است، آن جنبه هاى قانون اسلامى که بر استقلال فرد تاکید دارد، فورا مورد استفاده قرار مى گیرد.
اختلاف میان بادیه نشینان سومالى و بستگان شهرنشین آنها
به طور مثال، اختلاف گسترده اى میان بادیه نشینان سومالى و بستگان شهرنشین آنها وجود دارد، شهرنشینان از وظایف سنتى که خویشاوندى توصیه مى کند چشم مى پوشند، و رفتار خود را در راستاى تفسیرى سختگیرانه از شریعت توجیه مى کنند. حتى موقعیت زنان اساسا در چند مورد براى سازگارى با شریعت اسلامى تغییر کرده است، بطور مثال، در میان مردم هوساکه بطور سنتى زنان آنان کشاورزى مى کنند، اما هنگامى که تغیر دین مى دهند این کار را ترک کرده و آن را به شوهران خود واگذار مى کنند.
تفاوت میان آداب و رسوم و باورهاى ازدواج سنتى و اسلامى
همچنین تفاوت عظیمى میان الگوهاى آداب و رسوم و باورهاى ازدواج سنتى و اسلامى وجود دارد. منبع اصلى اختلاف در جوامع مادرسالارى است هنگامى که شوهر مسلمان است در حالى که همسر مسلمان نیست، و این امر بچه هاى آنان را در وضع بسیار دشوارى قرار مى دهد. اگر همسر نیز اسلام آورد، هر دو از قوانین سنتى به قوانین اسلامى ارث و پذیرفتن فرزند روى مى آورند. هدیه ازدواج اسلامى (مهریه) به آسانى و معمولا در نظامهاى سنتى آفریقایى مبادله هدایاى ازدواج پذیرفته مى شود. تنها تغییر اندک در اینجا میل به دادن سهم بیشترى به عروس است و نه به خویشاوندانش.
در رابطه با عقاید و شعایر صرفا مذهبى، هم عناصر ارتباط و هم اختلاف میان اسلام و ادیان سنتى وجود دارند. باور به خداوند توسط مردم آفریقا بطور عام مورد تصدیق است. «لا اله الا الله محمد رسول الله» آموزه بنیادین اسلام است که در این اساسى ترین و کوتاه ترین اصل اعتقادى آموزش داده شده و خوانده مى شود. پس در اینجا هیچ ضرورتى تا آنجا که مربوط به ادیان سنتى مى شود وجود ندارد که بر یکتایى خداوند تاکید شود. به هر صورت به نظر مى رسد که توضیح موقعیت دین اسلام در ارتباط با باورهاى سنتى دشوار است. قرآن از بسیارى موجودات روحانى از جمله فرشتگان، جنها، و شیاطین نام مى برد که به راحتى در محیط مذهبى سنتى پذیرفته مى شوند و اسلام از پیروان تازه خود نمى خواهد که اعتقاد معمولشان را به همه نیروهاى مرموز، ترک کنند. قهرمانان و اجداد سنتى، که بعضى از آنها در مقام واسطه ها هستند، با باور مسلمانان به قدیسین و شناسایى آنها جور در مى آید. آیینهاى مردگان زنده با عقاید اسلامى تطبیق داده مى شود و در هیئت اسلامى دوام مى یابند، لذا اجداد در گذشته در اسلام نقش شفیع را میان خداوند و انسان بعهده دارند. بطور مثال، نیاکان در قبایل سومالى در واقع به عنوان اولیاى مسلمان شناخته شده و در میان اولیاى اسلام بطور کلى طبقه بندى مى شوند. در میان قوم سونگى بعضى از قهرمانان سنتى بعنوان فرشته و برخى دیگر به عنوان جن (ارواح معمولى)، پذیرفته مى شوند. اما از آنجا که اسلام توجهى به ارواح و اشیا نمى کند، مسلمانان آفریقا نگرشى منفى نسبت به آنها دارند، و آنها را محکوم و به دنیاى جنیان غیر مسلمان ملحق مى کنند. مناسک تسخیر روح بیشتر در شرایط محلى مثلا در میان جوامع سواحلى و سونگى آفریقایى غربى باقى هستند. نگرش مطلوب در میان مسلمانان آنها را محکوم مى کرد، اما مسلمانان آفریقایى، به خصوص زنان، براى خلاصى از رنج و آلامى که در اسلام درمانى براى آنها پیش بینى نشده به این مناسک روى مى آورند.
توافق اسلام و عقاید و آداب و رسوم سنتى در زمینه پیشگویى و جادو
زمینه دیگرى که بین اسلام و عقاید و آداب و رسوم سنتى توافق وجود دارد در موضوعات پیشگویى و جادو است. آداب و رسوم اسلامى غیبگویى و استفاده نیکو از جادو را تشویق مى کنند، اسلام همچنین تاثیر و کارآیى سحر و جادوگرى را تصدیق نموده اما آنها را رد مى کند. اسلام اعمال جادویى را در جهت مشروع و درست مانند شفاى بیمارى، جلوگیرى و کاهش بدبختى و اطمینان از پیشرفت و موفقیت را تایید مى کند، حتى اگر در پیش زمینه مردم امید به خداوند را حفظ کنند. بعضى از مسلمانان از غیبگویى براى تاثیر گذارى و پیروزى بر نوکیشان استفاده مى کنند، اما آنان یا دیگران جادوگرى وسحر را تنها هنگامى که براى حفاظت از حقوق مردم و به دام انداختن مجرمان جایز مى شمرند. دعاها و شعایر اسلامى در رابطه با تولد، ازدواج و تدفین به سهولت و کاملا در عقاید و آداب و رسوم سنتى موجود پذیرفته مى شوند. در بعضى موارد، اسلام ابداعات را معمول مى کند، براى مثال، ختنه در میان مسلمانان باگاندا و باسوگا، در حالى که این جوامع بنابر سنت پسرانشان را ختنه نمى کنند. همچنین گزارش مى شود که اسلام رسم برداشتن چوچوله و بستن با گیره را در میان مردم سومالى، اتیوپى و سودان معمول و تقویت کرده است.
توافق اسلام و عقاید و آداب و رسوم سنتى در زمینه تدفین
در مسایل مربوط به تدفین، رسم اسلامى شستن جسد رایج است، همانطور که خوشبو کردن بدن، استفاده از تابوت و دفن متوفى رو به سوى مکه رایج هستند. نکات تشابه در شعایر سوگوارى که شامل شستن، زدودن، طهارت و انزواست به چشم مى خورد.
آخرت شناسى اسلامى و عقاید و آداب و رسوم سنتى
اما آخرت شناسى اسلامى از عقاید سنتى در باب تداوم زندگى پس از مرگ و بهشت به همراه خوشبختى و سعادت عمدتا مادى را تحویل گرفت و اکنون بهشت سرنوشت مسلمان معتقد است، در حالى که جهنم براى کافران نگه داشته مى شود. در ادیان سنتى چنین تقسیم بندى در رابطه با سرنوشت درگذشتگان وجود ندارد؛ و جدا از چند استثناى مهم، خیر و شر در همان عالم دیگر بدون گرفتن پاداش یا جزا به زندگى ادامه مى دهند.
پذیرش تقویم قمرى مسلمانان
لوئیس درباره سال اسلامى اظهار مى کند که تقویم قمرى مسلمانان در هر کجا با قبول اسلام پذیرفته شده است و به تدریج جایگزین نظامهاى دیگر محاسبه زمان مى شود، مگر در مناطقى که این نظام کاملا در نوعى چرخه بدون تغییر فصلى منافع اقتصادى نفوذ ناپذیر شده باشد. اسامى عربى براى ماهها اختیار مى شود، و معمولا این اسامى به زبانهاى محلى ترجمه مى شوند که «بیانگر محتوى مذهبى و اجتماعى ماه مورد نظر» است. براى مثال، در میان مسلمانان مند، رمضان به «ماه محرومیت» معروف است. از اعیاد اصلى مسلمانان عید فطر در آخر رمضان از بزرگترین اعیاد است و با وجد و شادى فراوان برگزار مى شود.
صدقه در باورهای مردم آفریقا
دادن صدقه به فقرا نوعى بیمه نامه شناخته مى شود. بخصوص براى پاداشى پر برکت در زندگى پس از مرگ و یا وسیله اى براى کسب التفات خداوند. صدقه مترادف قربانى به حساب مى آید.
زیارت حج در میان مسلمانان آفریقا
زیارت حج در مکه پر هزینه و انجام آن مشکل است، اما با وجود این در میان مسلمانان آفریقا بسیار معمول است. هر ساله گزارشهایى درباره هواپیماهاى پر از زایرین دربسیارى از کشورهاى اطراف آفریقایى استوایى گرمسیرى که به زیارت حج مى روند منتشر مى شود و کسانى که از استطاعت مالى براى رفتن به مکه برخوردار نیستند حج را در زیارتگاههاى محلى بجا مى آورند.
به نظر مى رسد که اسلام در آفریقا از ورود و حضور سلطه مستعمراتى سود قابل ملاحظه اى برده است. لوئیس مى گوید که قدرتهاى جدید در صدد قطع رابطه با اسلام نبودند و حتى در جلوگیرى از گسترش آن مگر در کنگو موفق نبودند. تاثیر کلى مستعمره سازى برعکس عمدتا به توسعه جدید دین اسلام منجر شد، و حکام مستعمرات حتى به اتباع مسلمانشان در ساختن مساجد و مدارس کمک مى کردند، و غالبا به زیارت حج در مکه کمک مالى مى کردند یا سازماندهى آن را تسهیل مى بخشیدند. به طریق مستقیم حکومت مستعمراتى همچنین شرایطى را بوجود آورد که گسترش اسلام را آسان کرد، مانند افزایش تجارت، شهرها و شهرستانهاى جدید، مهاجرت مسلمانان از هند و پاکستان به آفریقا و وسایل سریع و راحت تر براى مسافرت. نتیجه کلى تمام اینها بیشتر به طور اجبارى تا از روى قصد کمک به گسترش بى سابقه اسلام بود. به طورى که ظرف نیم قرن استعمار اروپایى اسلام عمیقتر و گسترده تر از ده قرن تاریخ قبل از استعمار پیشرفت کرده است. با وجود این حمدون در مکاتبه اى خصوصى مى گوید که، «او در مورد ادعاى نقش حکومت استعمارى در کمک به گسترش اسلام در آفریقاى استوایى هر چه بیشتر به شک مى افتد، اگر حقیقت را بخواهید این است.» هر کدام از این دو نظر درست تر از دیگرى باشد، یک چیز تردید ناپذیر است، و آن این است که همزمانى روشنى بین حکومت استعمارى و گسترش جغرافیایى و عددى اسلام در آفریقاى استوایى وجود دارد و استقلال آفریقا مانع از ازدیاد نفوذ اسلامى نشده است.
تصویر اسلام در جوامع سنتى آفریقایى
تصویر اسلام در جوامع سنتى آفریقایى چنین است. در زمینه صرفا مذهبى کار چندانى در افزایش یا تغییر دیانت آفریقایى نکرده است مگر از جنبه ظاهرى شعایر که آداب و رسوم اسلامى در کل دوباره با راه و رسم موجود آمیزش یافته یا سبب تقویت آنها شده است. مسایل عمیق تر داراى ارزش زیاد اساسا سنتى باقى مى مانند، حتى اگر شکل اسلامى به خود بگیرند. در چند مورد استثناء اسلام سبب تغییر مى شود، مانند وقتى که خانواده هاى مادر سالار تغییر دین مى دهند و ارتباط و الگوى زندگى خانوادگى پدرسالارى را در پیش مى گیرند. به هر حال به نظر مى آید که تغییر جدید در جایى که منافع فردى مطرح است خود را نشان مى دهد، بخصوص زمانى که مردم روستا را ترک کرده و خانه هایى در شهرها بنا مى کنند. در این مورد، شرایط جدید اقتصادى و تربیتى افراد را وادار مى کند براى حفظ منافع شخصى خود به قیمت آداب و رسوم سنتى به احکام و قوانین قرآن عمل کنند.
تفاوت اسلام و مسیحیت در آفریقا
اسلام بر خلاف مسیحیت در آفریقاى استوایى به نظر نمى رسد که رسما به تلاش براى پاسخگویى به چالش هاى اجتماعى دگرگونى جدید علاقمند باشد. واضح است که استثناهایى وجود دارد و اسماعیلیان نمونه بارز یک گروه مسلمان هستند که براى رویارویى با احتیاجات و جامعه جدید به جاى دادن صدقه تلاش مى کنند روشهاى بهترى را پیدا کنند. دولتهاى صحرا و شمال آفریقا برنامه هاى اجتماعى خود را دارند. اما جوامع اسلامى در مراکز سنتى آفریقایى که در یکصد سال اخیر بوجود آمده اند، بیشتر بر روشهاى سنتى کمک از طریق همبستگى و اتحاد خویشاوندى تکیه مى کنند تا بر چیزى مشخصا اسلامى.
به نظر مى آید که محافظه کارى و قانون گرایى در آفریقاى استوایى بیشترین خطر را در آنجا براى آینده اسلام بوجود مى آورد. حمدون همچنین مى گوید که دنیاگرایى خطر جدى دیگرى براى اسلام بخصوص درغرب آفریقاست. بدون شک تغییر دین به اسلام هم از جانب پیروان مسیحیت و هم ادیان سنتى ادامه خواهد یافت. اما عناصر عمیق مذهبى اسلام به سختى مورد قبول واقع شده است، بعید است که در جوامع آفریقایى مسلمان شده ریشه بگیرند. نقطه هاى تشابه میان اسلام و ادیان سنتى از جهت عقیده و مناسک به گونه اى تناقض آمیز تغییر دین را سریع یا آرام و آسان مى کند، اما مانع ظهور و پیشرفت اسلام عمیق و بنیاد ستیز مى شود. بنابراین، این به آن معنى است که ادیان سنتى و اسلام به یکدیگر یارى مى رسانند و این برطبق بررسی هاى اندکى که درباره موضوع انجام شده، روند جارى است. این فقدان «بنیاد ستیزى» در مواجه میان دو نظام مذهبى این تصور را در شخص بوجود مى آورد که در جوامع سنتى آفریقاى جنوبى و استوایى، اسلام فقط به عنوان پوشش تجربه دینى و دغدغه اجتماعى داراى آینده است. به علاوه در این ناحیه رهبران مسلمان از سواد و آموزش اندکى برخوردارند و براى درک یا جذب مسایل جدید آماده نیستند. دانش آنان از قرآن و شریعت اسلامى مورد تردید نیست، اما اگر آنان بخواهند مذهب خود را به دنیاى جدید ارایه و بازگو کنند آن دانش کمک چندانى به آنان نخواهد کرد. تا زمانى که آنان اسلام را با این مسایل، اوضاع و مشکلاتى که نسل هاى جوانتر خود را بطور روزافزون در آنها مى یابند متناسب نکنند، اسلام در دستهاى آنها زنگار خواهد گرفت. عجب آنکه، شمار عالمان اسلام شناس مسیحى در آفریقاى استوایى بیشتر از عالمان مسلمانان است، اگر چه تعداد عالمان مسلمان پیوسته در حال افزایش است.