در ادامه و در قسمت دوم بررسی احوال و آثار ابومنصور ماتریدى، بنیانگذار فرقه ماتریدیه، به معرفی تنی چندی از شاگردان مشهور وی از جمله؛ حکیم ابوالقاسم سمرقندى، عبدالکریم بزدوى، ابوالحسن رستغفنى، ابواحمد عیاضى و نیز به معرفی آثار وی پرداخته خواهد شد.
شاگردان ماتریدى
درباره شمار و زندگى شاگردان ماتریدى نیز اطلاع زیادى در دست نیست، و تنها از تعداد انگشت شمارى از آنان اطلاع داریم؛ هرچند اطلاعات ما در خصوص آنان نیز بسیار اندک است. اجمالا مى دانیم ابومنصور به سبب وسعت علم و دانش خود و نیز با توجه به رونق حوزه علمى سمرقند و احتمالا عمر طولانى اش و نیز اهمیت و احترام ویژه در میان عالمان و دانشمندان روزگارخود، درسطوح و رشته هاى گوناگون، شاگردان پرشمارى داشته است؛ اما اطلاع دقیقى از آنان در دست نیست، و در کتب تراجم تنها به پنج تن از شاگردان او اشاره شده است. این افراد عبارت اند از: 1. حکیم ابوالقاسم سمرقندى 2. عبدالکریم بزدوى 3. ابوالحسن رستغفنى 4. ابواحمد عیاضى 5. ابوعبدالرحمن بن ابولیث سمرقندى.
حکیم سمرقندى
قاضى ابوالقاسم اسحاق بن محمد بن اسماعیل، مشهور به حکیم سمرقندى از همشهریان ماتریدى بوده و در زمان خود او احترام فراوانى داشته است. شاگردى حکیم سمرقندى نزد ماتریدى امرى مسلم است و او فقه و کلام را نزد ماتریدى فرا گرفته است. او مدتى طولانى درسمرقند امر قضا را برعهده داشت، ودراین مقام، مردى نیکو سیرت و با کفایت بود. او را به خاطر همین سیره نیکو و سخنان حکمت آمیزش حکیم لقب دادند و کتب تراجم حنفى از او به نیکى تجلیل و یاد مى کنند. وى افزون بر ابومنصور ماتریدى، نزد عالمان دیگرى همچون عبدالله بن سهل زاهد، عمرو بن عاصم مروزى و محمد بن خزیمه قلاس دانش آموخت و از اصحاب ابوبکر وراق به شمار مى رفت. حکیم سمرقندى افزون بر فقه و کلام و دیگر علوم اسلامى، از عرفان و تصوف نیز بهره داشت و این رشته را از مشایخ صوفى بلخ فرا گرفته بود. شرح حال نویسان حنفى دو کتاب به او نسبت داده اند که عبارت اند از السواد الاعظم و رساله اى در باب ایمان.
عبدالکریم بزدوى
ابومحمد، عبدالکریم بن موسى بن عیسى بزدوى، فقیه و محدث بود. او فقه را نزد ابومنصور ماتریدى فرا گرفت و حدیث را از منصور ابى طلحه بزدوى، شاگرد بخارى، و در بصره از ابوعلى لؤلؤى آموخت. «بزدوى»، نسبت او به «بزده» است که از قلعه هاى کهن در شش فرسخى «نسف» است. عبدالکریم بزدوى، جد ابوالیسر بزدوى است که از دانشمندان و مروجان پرنفوذ اندیشه ماتریدى به شمار مى رود. به گزارش الجواهرالمضیئة و الطبقات السنیة او زاهد و مفتى بود و در رمضان 390 قمرى درگذشت.
على بن سعید رستغفنى
ابوالحسن على بن سعید رستغفنى از بزرگان مشایخ سمرقند و اصحاب ابومنصور ماتریدى بود. «رستغفنى»، نسبت او به قریه «رستغفن» از قراى سمرقند است. او در فقه و اصول در میان حنفیان جایگاهى عالى دارد و در عین حال، همانند دیگر اصحاب و شاگردان ماتریدى، اطلاعات بسیار ناچیزى از زندگى و سرگذشت و مقام علمى او در کتب طبقات و تراجم حنفى گزارش شده است. به گزارش طبقات نویسان، او با استادش، ابومنصور ماتریدى، در مسئله خطا و صواب مجتهد اختلاف داشته است و بر خلاف دیدگاه استاد که معتقد بود مجتهد به خطا هم مى رود، بر این باور بود که مجتهد در همه حال مصیب است، چه به حق برسد چه نرسد. رستغفنى آثارى داشته است که از آن میان مى توان به ارشادالمهتدى، الزوائد و الفوائد فى انواع العلوم که در حقیقت کشکول بوده است، و الارشاد فى اصول الدین اشاره کرد. تذکره نویسان حنفى تاریخ درگذشت او را ثبت نکرده اند و فؤاد سزگین، شرق شناس معاصر، تاریخ وفات او را حدود سال 350 تخمین زده است.
ابواحمد عیاضى
ابواحمد نصربن ابى نصر احمدبن عباس عیاضى ازمهم ترین عالمان روزگار خود بوده، و در میان حنفیان شأن و جایگاهى والا داشته است. او فرزند ابونصر عیاضى، استاد ابومنصور ماتریدى است و نزد پدرش نیز درس آموخته است. وى براى حنفیان به قدرى ارزشمند است که شیخ ابوحفص بخارى، رئیس علماى حنفى ماوراءالنهر در آن زمان، پیروى او از مکتب حنفى را دلیل بر حقانیت آن مکتب مى دانسته و بر این باور بوده است که اگر مذهب حنفى، مذهبى ناحق بود، ابواحمد عیاضى آن را بر نمى گزید. به گزارش تبصرة الادلة، حکیم سمرقندى در باب اهمیت و جایگاه ابو احمد عیاضى گفته است: «خراسان و ماوراءالنهر صد سال است که در علم و فقه و سخن و قدرت بیان و... همانند ابواحمد عیاضى به خود ندیده است». به او گفتند: «پیش از صد سال چه کسى را همانند او داریم؟» وى در مقام پاسخ به این پرسش، طبقات علما و فقها و فصحاى دوران را تا روزگار خود بر شمرد، اما در میان آنان کسى را که همانند و هم تراز ابواحمد باشد، نیافت. البته برخى در این شاگردى تردید روا داشته و گفته اند که در تبصرة الادلة مطلبى گواه بر این امر وجود ندارد؛ لیکن این سخن درست نیست و در آن کتاب، ابومعین نسفى به این مطلب تصریح کرده، مى نویسد: «او (ابومنصور ماتریدى)، شخصى است که فقیه ابواحمد عیاضى در انواع علوم، و شیخ ابوالحسن رستغفنى و غیر آن دو، از علماى متبحر در علوم، نزد وى تحصیل کرده اند». بنابراین طبق گزارش تبصرة الادلة که در اعتبار آن تردید نمى توان کرد، علم آموزى ابواحمد عیاضى نزد ابومنصور ماتریدى امرى مسلم است. شرح حال نویسان، از تاریخ تولد و وفات او یادى نکرده اند.
آثار ماتریدى
ماتریدى فردى پرکار بوده و ذهنى خلاق داشته است. او در علوم مختلف صاحب نظر بوده و به خلق آثارى همت گمارده است. در زمینه فقه، اصول، تفسیر، کلام و اخلاق از ماتریدى آثارى برجاست که از این میان تنها برخى به دست ما رسیده اند. البته درباره برخى آثارى نیز که به دست ما رسیده اند تردیدهایى وجود دارد که آیا از آن ابومنصور ماتریدى اند یا خیر، و در این مقام، آنها را یک به یک بررسى مى کنیم.
آثار موجود
الف) کتاب التوحید
این کتاب، مهم ترین و نخستین منبع پیروان مکتب ماتریدى در علم کلام است که دقت و اتقان فراوانى دارد. مطالب این کتاب به لحاظ علمى در مرتبه اى عالى است و مسائل پرشمارى را در بر دارد. البته، متن اثر بسیار مغلق و پیچیده، و فهم آن دشوار است. در استناد این کتاب به ابومنصور ماتریدى جاى تردید نیست و تمام محققان آن را پذیرفته اند. این اثر یک دست و واحد به نظر نمى آید، بلکه به احتمال قوى، سه رساله در باب موضوعات کلامى بوده است که ابومنصور ماتریدى یا پس از وى، شاگردان او آنها را به هم ضمیمه کرده و نام التوحید را بر آن نهاده اند. گواه این مدعا آن است که اولا، در دو جاى این کتاب «بسم الله الرحمن الرحیم» همراه با خطبه «الحمدلله»، و در یک جاى دیگر، خطبه بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» تکرار شده است؛ ثانیا، مطالب بخش نخست که با بسم الله و خطبه آغاز مى شود با مطالب بخش دوم و سوم، به ویژه بخش دوم، تشابه هاى فراوان دارد و مى توان ادعا کرد که مطالب بسیارى تکرار شده است. از این روى، به نظر مى رسد کتاب در اصل سه یا دست کم دو رساله بوده که ضمیمه هم شده اند. این اثر با مقدمه و تحقیق دکتر فتح الله خلیف، استاد و رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه قطر، در مصر و بیروت چاپ شده است.
ب) تأویلات اهل السنة
این کتاب، تفسیر قرآن کریم است و همانند التوحید براى ماتریدیان اهمیت بسیار دارد و براى هیچ تفسیرى بدان پایه ارزش قایل نیستند. در انتساب این کتاب نیز به ماتریدى تردیدى نیست و تمام شرح حال نویسان از آن یاد کرده اند. به گزارش محققان معاصر، متن کامل این کتاب که تفسیر کامل قرآن را از ابتدا تا انتها در بردارد، در نسخه هاى خطى مختلف و در کتابخانه هاى متعدد جهان وجود دارد، و سه چاپ مختلف از آن در دست است: یکى با تحقیق دکتر ابراهیم عوضین و سید عوضین است که به سال 1391 در قاهره چاپ شده است و از ابتداى سوره فاتحه تا نیمه سوره بقره را در بر دارد؛ دیگرى به تحقیق محمد مستفیض الرحمن در بغداد به سال 1404 چاپ شده است که با سوره حمد آغاز شده، تا پایان سوره بقره را دربر دارد. چاپ نخست همراه با تحقیق و مقدمه اى مناسب و ویرایش و مشخصات ظاهرى نسبتا قابل قبولى ارائه شده است؛ ولى چاپ دوم هیچ یک از این امتیازات را ندارد و تنها امتیاز آن به این است که مقدار بیشترى از تفسیر ماتریدى را در اختیار مى نهد. اما چاپ سوم از آغاز تا پایان تفسیر قرآن کریم را دربر دارد و با چاپى نسبتا منقح و جالب، و مشخصات ظاهرى نسبتا خوب و غیر قابل مقایسه با دو چاپ پیشین و البته همراه با نقص هایى، در اختیار دانش دوستان قرار گرفته است. این اثر با مقدمه و تحقیق فاطمه یوسف الخیمى، به همت مؤسسة الرسالة الناشرون در بیروت و در سال 1425 به زیور طبع آراسته شد
ج) کتاب المقالات
این اثر از مهم ترین و ناب ترین کتاب ها در بحث مکاتب و فرق است و تمام شرح حال نویسان آن را به ابومنصور ماتریدى نسبت داده اند؛ اما متأسفانه امروزه در دسترس پژوهشگران نیست. البته دکتر على عبدالفتاح مغربى به نقل ازنسخه خطى رساله دکترى ایوب على بنگلادشى یادآورشده است که دو نسخه ازاین کتاب درکتابخانه هاى ترکیه موجود است که یکى ناقص و دیگرى کامل است. اگر این گزارش درست باشد، کتاب المقالات ماتریدى در شمار کتب موجود او قرارمى گیرد وباید براى تصحیح، تحقیق وچاپ آن اقدام کرد.
آثار منسوب
الف) شرح الفقه الاکبر
این اثر نیز از آثار موجود است که به ماتریدى نسبت داده اند و به سال 1400 به ضمیمه شش رساله اعتقادى از دیگر دانشمندان اهل سنت، با عنوان الرسائل السبعة فى العقائد در حیدرآباد دکن هند چاپ شده است. چنان که بسیارى از نسخه شناسان معتقدند، انتساب این اثر به ابومنصور ماتریدى درست نیست و به احتمال زیاد این اثر تألیف ابولیث سمرقندى از پیروان مکتب اوست؛ زیرا اولا، در هیچ یک از منابع شرح حال نویسى حنفیان همچون الجواهر المضیئة و تاج التراجم از این اثر یادى نشده است؛ ثانیا، به گزارش استاد ~محمد زاهد کوثرى~، در بسیارى از نسخه هاى خطى این کتاب که در دارالکتب المصریة موجودند، تصریح شده که این کتاب تألیف ابولیث سمرقندى است؛ ثالثا در مواضعى چند از این کتاب به اقوال اشاعره و نقد آنها اشاره شده است؛ در حالى که ابومنصور ماتریدى تقریبا هم زمان با اشعرى از دنیا رفته و به احتمال زیاد، ابومنصور از خود اشعرى و آرا و افکار او آگاه نبوده است، چه رسد به اشاعره وپیروان مکتب اشعرى که پس از وى ظهورکرده اند؛ رابعا، در متن این کتاب تصریح شده است که «قال ابواللیث...» و این تعبیرى است که معمولا درباره مؤلفان کتاب هاى قدیمى به کار مى رفته است؛ چنان که درمتن التوحید فراوان به عبارت «قال الشیخ ابومنصور...» برمى خوریم. بنابراین تردید نمى توان کرد که انتساب این اثر به ابومنصور ماتریدى نادرست بوده، در حقیقت این کتاب نوشته ابواللیث سمرقندى است.
ب) العقیدة
دیگر اثر منسوب به ابومنصور ماتریدى اعتقادنامه اى است که تاج الدین سبکى، دانشمند اشعرى (متوفاى 771)، بر آن شرحى با عنوان «السیف المشهور فى شرح عقیدة ابى منصور» نگاشته است. این اعتقادنامه در ضمن این شرح به سال 1989 میلادى در استانبول ترکیه چاپ شده است. در اینکه محتواى این اثر، همانند اثر پیشین، مطابق اندیشه هاى ماتریدى و مکتب اوست، تردید نمى توان کرد؛ اما در اصل انتساب آن به ابومنصور تردید کرده اند؛ زیرا اولا، در متن این اثر، همانند اثر پیشین، به آراى اشاعره اشاره شده است و ثانیا، شرح حال نویسان معتبر حنفى در ترجمه ابومنصور ماتریدى از این اثر یادى نکرده اند. افزون بر این، از ظاهر عبارت تاج الدین سبکى، شارح رساله، نیز بر مى آید که وى آن را به ماتریدى منسوب مى داند.
ج) پندنامه
این اثر که به فارسى نگاشته شده است، به کوشش ایرج افشار در شماره 9 مجله فرهنگ ایران زمین چاپ شده است. افشار مدعى است این متن از روى نسخه شماره 1184 کتابخانه حسین چلبى در ترکیه برگزیده شده است. استناد این متن نیز به ابومنصور مسلم نیست و شرح حال نویسان نخستین حنفى به آن اشاره نکرده اند؛ هرچند دلیلى نیز بر انکار انتساب آن به ماتریدى در دست نیست. به هر روى، این اثر با عبارت «من فوائد قطب المشایخ، قدوة السالکین، شیخ الاسلام، علم الهدى، رئیس اهل السنة شیخ ابومنصور ماتریدى السمرقندى رضى الله عنه» آغاز مى شود، و ده باب در موضوعات مختلف اخلاق و مواعظ دارد.
آثار غیر موجود
جز آثارى که در بخش پیشین برشمردیم، شرح حال نویسان، آثار دیگرى را به ابومنصور ماتریدى نسبت داده اند که در گذر زمان از میان رفته، یا شاید در کنج کتابخانه هاى مختلف جهان، مخفى و از چشم و دسترس پژوهشگران دور مانده اند. شاید هم برخى از آنها را به ماتریدى نسبت داده اند و اساسا وى چنین کتاب هایى نداشته است. به هر روى، این آثار عبارت اند از:
1. رسالة فى مالایجوز علیه الوقف فى القرآن؛ 2. کتاب مآخذالشریعة؛ 3. کتاب الجدل فى اصول الفقه؛ 4. کتاب بیان وهم المعتزلة؛ 5. کتاب رد اوائل الادلة للکعبى؛ 6. کتاب رد وعید الفساق للکعبى؛ 7. کتاب رد تهذیب الجدل للکعبى؛ 8. رد اصول الخمسة للباهلى؛ 9. کتاب الرد على القرامطة؛ 10. کتاب رد الامامة لبعض الروافض؛ 11. رسالة فى الایمان.