استغفار، یعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد، باب برکات الهى را به روى انسان باز مى کند. همه آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه انسانى از الطاف الهى احتیاج دارد (تفضلات الهى، رحمت الهى، نورانیت الهى، هدایت الهى، توفیق از سوى پروردگار، کمک در کارها، پیروزی در میدانهاى گوناگون) به وسیله گناهانى که ما انجام مى دهیم، راهش بسته مى شود. گناه، میان ما و رحمت و تفضلات الهى، حجاب مى شود. استغفار، این حجاب را برمى دارد و راه رحمت و تفضل خدا به سوى ما باز مى شود. این، فایده استغفار است. بنابراین شما چند جا در آیات قرآن ملاحظه مى کنید که براى استغفار، فواید دنیوى و گاهى فواید اخروى، مترتب دانسته شده است. اکنون به این نتایج ارزشمند اشاره ای می کنیم.
در آیات ابتدائی سوره مبارکه هود می خوانیم: «ألا تعبدوا إلا الله إننى لکم منه نذیر و بشیر* و أن استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یمتعکم متاعا حسنا إلى أجل مسمى و یؤت کل ذی فضل فضله و إن تولوا فإنی أخاف علیکم عذاب یوم کبیر؛ و اینکه جز الله را نپرستید که من از ناحیه او براى بشارت و انذار شما آمده ام و اینکه: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید سپس به سوى او بازگردید تا شما را تا مدت معینى، (از مواهب زندگى این جهان،) به خوبى بهره مند سازد و به هر صاحب فضیلتى، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) روى گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگى بیمناکم.» (هود/ 2- 3)
مضمون جمله "ألا تعبدوا إلا الله؛ اینکه جز الله را نپرستید"، دعوت بشر است به توحید در عبادت، یعنى غیر از خدا نپرستید، و دعوت به این است که بشر عبادت را منحصر در خداى تعالى کند. و جمله "ان استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه؛ اینکه از پروردگار خویش آمرزش بطلبید"، امر به طلب آمرزش از همین خداى تعالى است، که به خاطر او عبادت غیر او را ترک گفتند، و سپس دستور مى دهد که توبه کنند، یعنى با اعمال صالح به سوى او برگردند. از همه این دستورات یک چیز به دست مى آید، و آن این است که: انسانها در زندگى خود راه طبیعى را پیش بگیرند که اگر چنین کنند به قرب درگاه الهى منتهى مى شوند، و راه طبیعى براى زندگى بشر این است که خدایان ساختگى را رها نموده از خداى تعالى که معبود واقعى است طلب مغفرت کنند، و جان و دل خود را براى حضور در پیشگاه او پاک ساخته، سپس با اعمال صالح به سوى او بازگشت کنند. پس هر کدام از دو جمله فوق به یک مرحله از آن راه طبیعى اشاره دارند، جمله اول یعنى "ألا تعبدوا إلا الله" به مرحله اعتقاد درونى اشاره دارد، و آن عبارت است از توحید در عبادت و عبادت خدا به تنهایى، آن هم با خلوص نیت، و جمله دوم که فرموده: "و أن استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه" اشاره دارد به مرحله عمل، و آن عبارت است از انجام کارهاى نیک، هر چند که این مرحله خود از نتایج مرحله اول و از فروع آن است.
به همین جهت که گفتیم معنای جمله اول اصل اساسى است، و معنای جمله دوم نتیجه و فرعى است که بر آن اصل مترتب مى شود. خداوند مساله انذار و بشارت بعد از جمله اول ذکر کرده، و وعده جمیل (یعنى نتیجه جمله "یمتعکم...") را بعد از جمله دوم و مساله استغفار و توبه بیان فرموده است؛ درباره مرحله اول فرمود: «ألا تعبدوا إلا الله إننی لکم منه نذیر و بشیر؛ و اینکه جز الله را نپرستید که من از ناحیه او براى بشارت و انذار شما آمده ام.» و در این عبارت بیان کرد که انذار و بشارت هر چه باشند به توحید برگشت داشته و وابسته به آنند، آن گاه درباره مرحله دوم فرمود: «و أن استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یمتعکم متاعا حسنا؛ و اینکه از پروردگار خویش آمرزش بطلبید سپس به سوى او بازگردید تا شما را تا مدت معینى، (از مواهب زندگى این جهان) به خوبى بهره مند سازد.»
این بدان جهت است که به طور کلى آثار ارزشمند و نتایج نیک و مطلوب هر چیزى وقتى بر آن چیز مترتب مى شود که قبلا خود آن چیز به حد تمام و در صفات و فروع و نتایج به حد کمال رسیده باشد، و توحید هم مثل همه چیزهاى دیگر است. آرى، توحید هر چند اصل واحد و تنها ریشه همه احکام دین با آن وسعت که در آن است مى باشد، ولی درخت توحید به بار نمى نشیند مگر وقتى که خودش استوار برپا ایستاده باشد و شاخه ها و برگهایى داده باشد. بنابراین زندگانی خوب و بهره مندی از نعمت های حیات دنیوی پس از استغفار و بازگشت به سوی خداوند حاصل می شود.
منظور از توبه در این آیه، ایمان است، هم چنان که در آیه زیر نیز چنین است: «فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک؛ پس (خداوندا) کسانى را که از شرک و کفر توبه کرده و راه تو را پیروى کردند بیامرز.» (مؤمن/ 7) بنابراین، پاسخ از اینکه با ذکر استغفار ذکر توبه چه معنا دارد روشن مى شود زیرا معناى آیه چنین مى شود: بعد از این دیگر پرستش بتها را ترک بگویید، و از پروردگارتان نسبت به نافرمانى هایى که تا کنون داشتید آمرزش بخواهید، آن گاه به پروردگارتان ایمان بیاورید.
"أجل مسمى" آن زمان و لحظه اى است که زندگى به آن منتهى شده و در آن نقطه، پایان مى یابد و به هیچ وجه از آن تخطى نمى کند. پس، منظور از جمله "یمتعکم" بهره مند کردن در حیات دنیا و بلکه بهره مند کردن با زندگى دنیا است، چون خداى عز و جل زندگى دنیا را در چند جا از کلام مجیدش "متاع" نامیده، پس "متاع حسن" تا "اجل مسمى" چیزى جز زندگى خوب دنیوى نمى تواند باشد.
در نتیجه مفهوم جمله "یمتعکم متاعا حسنا" به این است که به خوبی شما را از حیات نیک دنیوى برخوردار می کند. و متاع حیات وقتى حسن و نیکو مى شود که آدمى در آن حیات به سوى سعادتى که برایش امکان دارد روانه شود، و خداى تعالى او را به سوى آرزوهاى انسانى اش که همان برخورداری از نعمت هاى دنیوى مانند: وسعت، امنیت، رفاه، عزت و شرافت است هدایت کند. پس، این حیات حسنه در مقابل زندگی ضنک و تنگى است که آیه شریفه «و من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا؛ و هر کس از کتاب من روى بگرداند وى را روزگارى سخت خواهد بود و او را در روز قیامت کور محشور کنیم.» (طه/ 124) از آن خبر داده، مى فرماید: کسى که از یاد من روى بگرداند معیشتى تنگ خواهد داشت.
پس زندگی دنیوی براى کسى که از ذکر خدا اعراض مى کند و به پروردگار خود ایمان نمى آورد نه حسنى دارد و نه سعه و گشایشى، هر چند که مال فراوان و جاه و مقام بلند اجتماعى داشته باشد، و خیال کند که به تمامى آرزوهایى که یک انسان دارد رسیده است ولی او از شادمانی و خرم دلى که مؤمنین حقیقى در سایه ولایت خدا دارند، در غفلت است.
آرى، خداى تعالى به مؤمنین حقیقى و آنهایى را که داراى حقیقت ایمانند، حیات انسانى طیبى اعطا کرده، و از ذلتى که لازمه حیات حیوانى و مادى است، و به جز حرص و آز و افتراس و جهالت چیزى بر آن حاکم نیست، ایمن ساخته است. پس، انسان والا و آزاده، آنچه را که اشخاص بدکردار و پست برایش سر و دست مى شکنند را مذمت کرده و ناپسند مى داند، و از آن بیزارى مى جوید، هر چند که در این بیزارى جستن، مورد ملامت و سرزنش قرار بگیرد، و هر چند که در اثر دورى از آن دچار فقر و سختی گردد.
پس، زندگانی خوب و نیکو براى اجتماع صالح و آزاده، عبارت از حیاتى است که در آن، همه افراد اجتماع از مزایاى نعمت هاى زمینى که خداى تعالى برایشان خلق کرده برخوردار باشند و ترحم و تعاون و کمک به یکدیگر در بین آنان حاکم باشد و در بینشان هیچگونه تجاوز و مزاحمتى نباشد، به طورى که هر انسانى خیر خود و سود خود را در خیر مجتمع و سود جامعه بجوید، نه اینکه خود را بپرستد و دیگران را برده خود بگیرد.
و کوتاه سخن، "بهره مندى از زندگانی خوب و پاک تا هنگام فرا رسیدن مرگ" عبارت است از اینکه افراد انسانى، طورى از زندگی بهره گیرى کنند که فطرت انسانی آن را بپسندد. و حیات مورد پسند فطرت این است که همه افراد به طور معتدل و در پرتو علم مفید و عمل صالح از زندگى برخوردار شوند، این در اجتماع عبارت است از بهره مندى عمومى از نعمت هاى زندگى پاک زمینى، به این معنا که دستاورد هر فردى مختص به خود او باشد البته در اجتماعى که اجزائش متناسب و به یکدیگر نزدیک باشند، فاصله طبقاتى و تضاد و تناقضى در بینشان نمی باشد.
در آیه دیگری می خوانیم که حضرت هود (ع) فرمود: «و یقوم استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوة إلى قوتکم و لا تتولوا مجرمین؛ و اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او بازگردید، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و نیرویى بر نیرویتان بیفزاید! و گنهکارانه، روى (از حق) بر نتابید!» (هود/ 52)
جمله "یرسل السماء علیکم مدرارا؛ تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد" در معنای جواب فعل "استغفروا؛ از خداى تعالى طلب مغفرت کنید" است یعنى اگر از خداى تعالى طلب مغفرت کنید و به سوى او برگردید او از آسمان (یعنی از ابر آسمان) براى شما رحمت فراوان مى فرستد. و مراد از کلمه "سماء" ابر آسمان است نه خود آن، و اگر ابر را آسمان خوانده از این بابت است که کلمه "سماء" به معناى هر چیزى است که بالاى سر ما قرار گرفته و بر ما سایه افکنده باشد. و کلمه "مدرارا" مبالغه از مصدر "در" (ریزش) است و مورد استعمال اصلى در خصوص شیر پستان بود بعدها در مورد باران نیز به عنوان استعاره استعمال شده، چون هر دو، یعنى هم شیر و هم باران نفع و فایده دارد پس "ارسال سماء مدرارا" به معناى فرستادن ابرى است که چون پستان حیوانات، بارانهاى پى در پى و مفید ببارد بارانى که زمین به وسیله آن زنده شود و زراعت ها و گیاهان برویند و باغها و بستانها سبز و خرم گردند.
در ادامه، یکی دیگر از آثار استغفار را بیان می فرماید: "و یزدکم قوة إلى قوتکم؛ و نیرویى بر نیرویتان بیفزاید" مراد از این زیاد کردن قوت، زیادتى در نیروى ایمان بر نیروى بدنها است یعنى اگر چنین کنید ما نیروى شما را دو چندان مى کنیم یکى نیروى بدن و یکى هم نیروى ایمانتان را چون مردم قوم هود نیروى بدنى داشتند و بدنهایشان قوى و محکم بود اگر ایمان مى آوردند نیروى ایمانشان نیز به نیروى بدنهایشان اضافه مى شد.
جمله "و لا تتولوا مجرمین؛ و گنهکارانه، روى (از حق) بر نتابید" به منزله تفسیر براى جمله: "استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه" است و چنین معنا مى دهد که عبادت کردنتان در برابر آلهه اى که به جاى خداى تعالى اتخاذ کرده اید جرمى است از شما، و معصیتى است که شما را مستوجب آن مى کند که سخط الهى و عذابش بر شما نازل گردد و چون چنین است پس باید هر چه زودتر از جرمى که کرده اید استغفار نموده و با ایمان آوردنتان به سوى خدا برگردید تا او شما را رحم کند و ابرهاى بارنده را با بارانهاى مفید برایتان بفرستد و نیرویى بر نیروى شما بیافزاید.
از این آیه استفاده مى شود که ارتباطى کامل بین اعمال انسانها با حوادث عالم برقرار است، حوادثى که با زندگى انسانها تماس دارد، اعمال صالح باعث مى شود که خیرات عالم زیاد شود و برکات نازل گردد، و اعمال زشت باعث مى شود بلاها و محنت ها پشت سر هم بر سر انسانها فرود آید و نقمت و بدبختى و هلاکت به سوى او جلب شود، و این نکته از آیات دیگر قرآنى نیز استفاده مى شود از آن جمله آیه زیر همین مطلب را به طور صریح خاطرنشان نموده، مى فرماید: «و لو أن أهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض؛ و اگر اهل بلاد ایمان آورده، تقوا (را) شعار خود کنند، ما برکاتى از آسمان و زمین به رویشان باز مى کنیم.» (اعراف/ 96)
فراوانی نعمت ها
در آیه دیگری، می خوانیم که حضرت نوح (ع) به قوم خود فرمود: «استغفروا ربکم إنه کان غفارا* یرسل السماء علیکم مدرارا* و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم أنهارا؛ از پروردگار خود طلب مغفرت کنید، که او بسیار آمرزنده است و اگر چنین کنید ابر آسمان را به سوى شما مى فرستد و فرمان مى دهد تا بر شما بسیار ببارد و نیز شما را با دادن اموال و فرزندان مدد مى کند.» (نوح/ 10- 12)
کلمه "امداد" که در جمله "و یمددکم بأموال و بنین" به کار رفته است، به معناى رساندن مدد به دنبال مدد دیگر است، و مدد به معناى هر چیزى است که آدمى را در رسیدن به حاجتش کمک کند، و اموال و فرزندان نزدیک ترین کمک هاى ابتدایى براى رسیدن جامعه انسانى به هدفهاى خویش است.
"جنات" و "انهار" دو قسم از اقسام مال است، ولی از آنجایى که از سایر اقسام مال نسبت به ضروریات زندگى بشر دخالت گسترده ترى دارند در آیه اختصاص به ذکر یافتند.
و به طورى که ملاحظه مى فرمایید، این آیات نعمت هاى دنیایى را مى شمارد، و از نوح (ع) حکایت مى کند که به قوم خود وعده فراوانى نعمت ها و پی در پی بودن آن ها را مى دهد، به شرطى که از پروردگار خود طلب مغفرت گناهان کنند. پس معلوم مى شود استغفار از گناهان اثر فورى در رفع مصائب و گرفتاریها و گشوده شدن درب نعمت هاى آسمانى و زمینى دارد، مى فهماند بین صلاح جامعه انسانى و فساد آن، و بین اوضاع عمومى جهان ارتباطى برقرار است، و اگر جوامع بشرى خود را اصلاح کنند، به زندگى پاکیزه و گوارایى مى رسند، و اگر به عکس عمل کنند عکس آن را خواهند داشت.
در روایات رسیده از معصومین (ع) نیز آثار و فوائد با ارزشی برای استغفار و آمرزش خواهی از خداوند، ذکر شده است.
رفع غم و اندوه
گناه و نافرمانی خداوند موجب ایجاد غم و اندوه برای شخص گناهکار می شود. پیامبر خدا (ص) در این زمینه فرمودند: «من کثرت همومه فعلیه بالاستغفار؛ هر که غم و اندوهش بسیار شود، استغفار کند.»
و فرمودند: «من لزم الاستغفار جعل الله له من کل هم فرجا، و من کل ضیق مخرجا؛ هر کس زیاد آمرزش بخواهد، خداوند از هر غمى براى او گشایشى قرار دهد و از هر تنگنایى خارج شوى.»
افزایش روزی
امام على (ع) فرمودند: «الاستغفار یزید فی الرزق؛ آمرزش خواهى، روزى را افزایش می دهد.» همچنین فرمودند: «و قد جعل الله سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرزق و رحمة الخلق، فقال سبحانه "استغفروا ربکم إنه کان غفارا" فرحم الله امرأ استقبل توبته، و استقال خطیئته، و بادر منیته؛ خداوند سبحان، آمرزش خواهى را سبب فزونى روزى و رسیدن رحمت به خلق قرار داده و فرموده است: "از پروردگارتان طلب آمرزش کنید که او بسى آمرزنده است" پس، رحمت خدا بر کسى که به توبه روى آورد و گذشتن از گناهش را بخواهد و پیش از مرگش کارى بکند.»
در روایت دیگری می خوانیم: عربى بادیه نشین از سختى زندگى و تنگدستى و عیالوارى نزد على (ع) شکوه کرد حضرت فرمود: «بر تو باد استغفار کردن؛ زیرا خداى عز و جل مى فرماید: از پروردگارتان طلب آمرزش کنید که او بسى آمرزنده است.» آن مرد بعد از مدتى نزد امام (ع) برگشت و عرض کرد: «یا امیر المؤمنین! من از درگاه خدا بسیار آمرزش طلبیدم، اما گشایشى در کار خود نمى بینم!» حضرت فرمود: «شاید راه درست استغفار کردن را نمى دانى.» عرض کرد: «به من یاد دهید.» حضرت فرمود: «نیت خویش را خالص گردان و از پروردگارت اطاعت کن و بگو: اللهم انى استغفرک من کل ذنب قوى علیه بدنى بعافیتک... صل على خیرتک من خلقک محمد النبى و آله الطیبین الطاهرین، و فرج عنى.» آن عرب بادیه نشین گوید: «من بدین سان بارها استغفار کردم و خداوند اندوه و تنگدستى را از من بر طرف ساخت و روزیم را گشایش داد و رنج و محنتم را زدود.»
دفع بلاها
چنانچه یکی از پیامدهای شوم گناه این است که موجب نزول بلاها، سختی ها و مصیبت ها می باشد؛ در نقطه مقابل یکی از آثار خوب استغفار، دفع بلاها می باشد. امام صادق (ع) در این مورد فرمودند: «ادفعوا أبواب البلاء بالاستغفار؛ درهاى بلا را با آمرزش خواهى ببندید.»
و امیر مؤمنان علی (ع) نیز فرمودند: «بر روى زمین دو عامل ایمن کننده از عذاب خدا وجود داشت که یکى از آن دو از دست رفت. پس آن دیگرى را بگیرید و بدان چنگ زنید. اما آن ایمنى بخشى که از دست رفت، پیامبر خدا (ص) بود و آن که باقى است، استغفار است.» خداوند متعال مى فرماید: «و ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون؛ [اى محمد!] تا تو در میان آنان هستى، خدا عذابشان نمى کند و تا زمانى که آمرزش مى طلبند، خدا عذابشان نمی کند.» (أنفال/ ٣٣)
عبادت خدا توحید گناه استغفار نتیجه اعمال انسان باورها در قرآن