اصحاب یمین در در بوستانهاى بهشت مرفه الحال و فارغ البال زندگی می کنند. آنان در باغهایى هستند که به توصیف در نمى آید. بهشتیان با اهل جهنم گفتگو هم می کنند. چون اهل بهشت از دوزخ ایمن می گردند و در بهشت سکنی می گزینند از حالهاى دنیا بر اندیشند و می گویند «در دنیا گروهى توانگر بودند که ما را به درویشى سرزنش می کردند، ایشان اکنون کجایند؟» به آنها گفته شود که «ایشان در بهشت نیستند» اهل بهشت می پرسند «کجایند؟» گفته شود: «بر کنگره هاى بهشت شوید فرو نگرید تا ایشان را ببینید.» تختهاى ایشان مهیا است تا به کنگره هاى بهشت برسند، از آنجا می نگرند، چهار صد ساله راه تا به قعر دوزخ زا ببینند، آنها اهل جهنم را می بینند آنگاه آنها از اهل جهنم سؤال می کنند که چه اعمالى داشتید که روش و سلوک شما را بسوى طریق جهنم کشانید.
از این آیه معلوم می شود که در قیامت حجاب و مانعى وجود ندارد که با اینکه جهنمى در حبس اعمال و کردار خود است یعنى آزاد نیست با این حال بین او و بهشتیان سؤال و جواب می شود که لازمه آن این است که اهل بهشت و اهل جهنم یکدیگر را مى بینند و توانند با هم صحبت کنند: «فى جنات یتساءلون* عن المجرمین* ما سلککم فى سقر؛ که در بهشت ها از یکدیگر مى پرسند. از روز و حال گنهکاران [به آنان رو کرده] مى گویند: چه چیز شما را به دوزخ وارد کرد؟» (مدثر/ 40- 42)
اکنون ببینیم مجرمان در پاسخ این سؤال "اصحاب الیمین" چه مى گویند؟ پاسخى که آنها مى دهند، از یک سو نشانه هاى شخصیت تباهکار را آشکار مى سازد و، از سوى دیگر، در گرو و گرفتار بودن هر کس را در مقابل کارهایى که انجام داده است، عملا آشکار مى سازد آیا چه چیز سبب آن بوده است که به جرم و گناه بپردازند و بر اثر آن گرفتار عذاب سقر شوند؟ آنها به چهار گناه بزرگ خویش در این رابطه اعتراف مى کنند.
نخست: ترک کردن نماز
اهل دوزخ در جواب اهل بهشت «قالوا لم نک من المصلین؛ مى گویند ما از نمازگزاران نبودیم.» (مدثر/ 43) اگر نماز مى خواندیم نماز ما را به یاد خدا مى انداخت، و نهى از فحشاء و منکر مى کرد، و ما را به صراط مستقیم الهى دعوت مى نمود. ضمیر جمع در "قالوا" به مجرمین بر مى گردد، و مراد از "صلاة" نماز معمولى نیست، بلکه منظور توجه عبادتى خاص است به درگاه خداى تعالى، که با همه انحاى عبادتها یعنى عبادت در شرایع معتبر آسمانى که از حیث کم و کیف با هم مختلفند مى سازد.
نهج البلاغه: قال امیرالمؤمنین (ع): «تعاهدوا امر الصلوة و حافظوا علیها و استکثروا منها و تقربوا لها فانها کانت على المؤمنین کتابا موقوتا، الا تسمعون الى جواب اهل النار حین سئلوا ما سلککم فى سقر قالوا لم نک من المصلین؛ تعاهد نمائید امر نماز را و محافظت کنید بر نماز و بسیار به جا آورید نماز را و تقرب جوئید به سبب آن، به جهت آنکه نماز بر مؤمنین از واجبات در وقت آن است. مگر نشنیدید جواب اهل جهنم را وقتى که سؤال کنند اهل بهشت از آنها چه چیز باعث شد به جهنم افتادید، گویند: نبودیم از نمازگزارندگان.»
در بعض روایات است که کفار گویند ما متابعت ننمودیم ائمه (ع) را که خدا درباره آنها فرموده: «و السابقون السابقون* أولئک المقربون؛ و سبقت گيرندگان مقدمند. آنانند همان مقربان.» (واقعه/ 10- 11)
دوم: خوراک نرساندن به مسکینان
دوزخیان می گویند: «و لم نک نطعم المسکین؛ ما اطعام مسکین نمى کردیم.» (مدثر/ 44) از جمله پاسخ دوزخیان آن است که ما در دنیا به بینوایان و فقراء و تهیدستان کمک مالى ننموده و حقوق آنان را اداء نمى نمودیم و نیازهاى مالى آنان را تأمین نمى کردیم و در اثر این رذیله پیوسته ثروت و مکنت را به خود اختصاص داده اختلاف طبقاتى را در جامعه پى ریزى نموده بینوایان را استثمار نموده و مورد استفاده و فرمان قرار مى دادیم. و بالاخره حقوق اجتماع را رعایت ننموده و براى آنان حقى قائل نبوده و مال و ثروت را به خود اختصاص مى دادیم.
اطعام مسکین گرچه به معنى غذا دادن به بینوایان است، ولى ظاهرا منظور از آن، هرگونه کمک به نیازمندیهاى ضرورى نیازمندان مى باشد، اعم از خوراک و پوشاک و مسکن و غیر اینها. و همانگونه که مفسران تصریح کرده اند منظور از آن "زکات واجب" است چرا که ترک انفاقهاى مستحبى سبب ورود در دوزخ نمى شود، و این آیه بار دیگر این مطلب را تاکید مى کند که زکات به طور اجمال در مکه نیز نازل شده بود، هر چند تشریع جزئیات و تعیین خصوصیات حدود و مخصوصا تمرکز آن در بیت المال در مدینه بوده است. به روایت على بن ابراهیم جهنمیان گویند: «ما حقوق آل محمد (ص) را از خمس و غیره ادا ننمودیم.»
سوم: همراه با جریان به پیش رفتن
دوزخیان خواهند گفت: «و کنا نخوض مع الخائضین؛ ما پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا مى شدیم.» (مدثر/ 45) "نخوض" از ماده ی "خوض" (بر وزن حوض) در اصل به معنى ورود و حرکت در آب است، و سپس به ورود و آلوده شدن به سایر امور نیز گفته شده، ولى در قرآن مجید غالبا در مورد ورود در مطالب باطل و بى اساس استعمال مى شود. "خوض در باطل" معنى وسیع و گسترده اى دارد که هم شامل ورود در مجالس کسانى مى شود که آیات خدا را به باد استهزا مى گیرند، تبلیغات ضد اسلامى مى کنند، یا ترویج بدعت مى نمایند، و یا شوخیهاى رکیک دارند، یا گناهانى را که انجام داده اند به عنوان افتخار یا تلذذ نقل مى کنند، و همچنین شرکت در مجالس غیبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آیه مورد بحث بیشتر نظر بر مجالسى است که براى تضعیف دین خدا و استهزاى مقدسات، و ترویج کفر و شرک و بى دینى تشکیل مى شود.
از جمله رذایل خلقى بیگانگان در دنیا و نظام اختیار و آزمایش آن است که پیوسته عقیده و افکار خود را در باطل و شرک و کفر مشغول نموده و فکر و اندیشه در مسیر خود ننموده و زندگى و غرض از خلقت خود هرگز در روح و روان ما خلجان نداشته که خلقت هر یک از افراد بشر براى چه بوده و مسیر آنان چه باید باشد و به کدام مقصد در زندگى روانه و رهسپار بوده بالاخره در امواج دریاى هوى و هوس و تمایلات نفسانى غوطه ور گشتیم. بلکه بر حسب عقیده و نیروى عاقله بر باطل و بیهوده و پایبند به علاقه و زندگى بوده و همچنین به رذایل خلقى و خودخواهى و غرور موصوف بوده و به گناهان و پیروى از هوى و هوس زیاده علاقه داشته اند.
دوزخیان می گویند: هر صدایى از هر گوشه اى بر ضد حق بلند مى شد، و هر مجلسى براى ترویج باطل تشکیل مى گردید و ما با خبر مى شدیم، با آنها همراهى مى کردیم و همرنگ جماعت مى شدیم، سخنان آنها را تصدیق مى کردیم، و بر تکذیب و انکار آنها صحه مى گذاردیم، و از استهزا و سخریه آنها نسبت به حق لذت مى بردیم. قتاده گفت: «هر وقت گمراهى به گمراهى براى درآمدن به باطل مى پرداخت، ما نیز با او به گمراهى مى پرداختیم، یعنى ما نیز جانهاى خود را با درآمدن در باطل همچون آلوده شدن کسى بر اثر فرو رفتن در یک مایع آلوده مى ساختیم، پس چون همراه با کسى که تکذیب حق مى کند بیرون مى آمدند و در گفتار پیروى از ایشان مى کردند، فرو رفته و آلوده همچون ایشان در باطل بودیم.» ابن زید گفته است که: «با پردازندگان در امر محمد (ص) خوض مى کردیم که این گفته آنان بود: دروغگو، دیوانه، جادوگر...»
استقلال از مهمترین هدفهاى انسان در زندگى است، بدان روى که محتوى توحید است، و جوهر بندگى خدا، و گزیده آزادى انسان... و لذا خوض با پردازندگان به امر محمد، و همراه با جریان غالب تا آن جا که پیش رود بیش رفتن، جرم بزرگى است که آدمى در حق نفس خویش مرتکب مى شود، و همچنین از مصداقهاى شرک به خدا محسوب مى شود که در نزد خدا مستوجب سخت ترین شکنجه و عذاب است، زیرا که عاملى اساسى از عوامل خطاى انسان و انحراف و گمراهى او محسوب مى شود.
رسالتهاى خدا انسان را به ذات خویش و شناختن کرامتى که در نزد خدا دارد، و افقهاى علم بزرگ او رهبرى مى کند، در صورتى که شیطان و دوستان او خواهان گمراه کردن انسان نسبت به خودش و نادان ساختن به ارزش و کرامت و نقشى که در گزیدن نیکى و مبارزه با بدى دارد بر مى انگیزند، و به همین سبب است که امروز طاغیان و مترفان را چنان مى بینیم که خود را سخت به دستگاههاى تبلیغى کارآمد براى آن مجهز کرده اند که از انسان فردى سلب اختیار کنند، و شخصیت او را به هر صورتى که خواسته باشند قالب ریزى کنند. و نظامهاى استکبارى در مغرب زمین توانسته اند تا ملتهاى خود را با وسایل تبلیغى، و بالخاصه در امور سیاسى، پیوستگى دهند، و صفحه تلویزیون و شبکه هاى روزنامه هاى بزرگ امروز به جاى خدا در معرض پرستش قرار گرفته اند، و آراء خود را در امور گوناگون بر مردم تحمیل مى کنند، و حتى رنگ لباس همسران و شکل آرایش مو و بسیار چیزهاى دیگر را انسان باخترى از وسایل تبلیغى اختیار مى کند نه از اراده آزاد خود.
پس چگونه حسن توافق به جریمه و گناه مى انجامد؟ این امر به خوبى آشکار است، چه فردى که استقلال خویش را از کف داده است، در خطاهاى جامعه خویش در آن هنگام که مرکب خود را به طرف گناه و گمراهى مى راند، شرکت مى جوید، و در آن هنگام که جنگى ظالمانه علیه دیگران به راه مى افتد، این اندیشه در خونهاى ایشان خوض مى کند، و هنگامى که مجالس غیبت و بهتان و خبر چینى تشکیل مى شود، و لو خویش در لهو و لغو حدیث و گفتگوى با دیگران مى اندازد، بدون آن که شجاعت معارضه و ایستادگى در برابر آنان داشته باشد.
چهارم: دروغ شمردن آخرت و سراى دیگر
جهنمیان گویند: «و کنا نکذب بیوم الدین؛ و ما همواره روز جزا را انکار مى کردیم.» (مدثر/ 46) از نظر اینکه دعوت رسولان عموما و به خصوص پیامبر اسلام (ص) به توحید و به معاد بوده طنین آن نیز جهان را فرا گرفته و فردى از بشر نمى تواند دعوى کند که نشنیده و عذر او نیز پذیرفته نخواهد بود بر این اساس هر کافر و مشرک بر حسب عقیده و یا بر حسب خلق و عمل جوارحى منکر معاد و روز قیامت خواهد بود زیرا چنانچه به حقیقت معتقد بود در مقام احتراز از عقوبت برمى آید و خود را مسؤل عقیده و خلق و عمل و سیر و سلوک اختیارى خود مى دانست بلکه در حقیقت بیگانگان منکر مسؤلیت خود در برابر عقیده و افعال اختیارى خود هستند و حضور به پیشگاه کبریائى را معتقد نیستند و انکار مى نمایند.
نتیجه اعمال قیامت دوزخ دوزخیان عذاب الهی ایمان مذهبی باورها در قرآن