مساله شر، مساله ای است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده و به رقیبی جدی و سرسخت برای خدای مورد اعتقاد او مبدل شده است. بشر خداباور همواره کوشیده است تا اعتقاد راستین او به خدای کاملا مطلق از سوی شر نابود نشود و به شکاکیت تبدیل نشود؛ چرا که این اعتقاد برای او مبدا و بنیاد تمامی باورها و اعتقاداتش است. به بیان بهتر، ستون و تکیه گاه زندگی او محسوب می شود. حال اگر این ستون به وسیله مساله شر فرو ریزد خیمه زندگی انسان فرو خواهد ریخت و نابود خواهد. بنابراین انسان معتقد به خدا همواره تلاش کرده است با تمام وجود و با استدلال و دلایل مختلف از اعتقاد بنیادین خود دفاع و مساله شر را توجیه کند.
1- معضل شر: معضل شر این است که میان دو واقعیت تناقض دیده می شود یکی وجود شرور و دیگری باورهای دینی درباره صفات خداوند.
از طرفی شروری در این جهان وجود دارند که قابل انکار نیستند. از جمله: شرور طبیعی: همچون بیماری، سیل، زلزله، طوفان، مرگ، پیری و...
شرور اجتماعی: مانند ظلم، حق کشی، دزدی، جنایت، جنگ، تجاوز، کلاهبرداری و...
شرور اخلاقی: مانند گناه، حسادت، خودبینی، تکبر، غرور و... و از سوی دیگر، باورهای دینی خداوند را موجودی دارای قدرت مطلق، علم بی پایان، خیرخواهی و عدالت محض می دانند. مجموعه این اوصاف اقتضا می کند که چنین موجودی اجازه ندهد که هیچ گونه شری در جهان پدید آید. بنابراین میان مجموعه این اوصاف و وجود شرور تنافی بوده، باید یکی را انکار کرد. آنچه که نفی می شود نمی تواند و جود شرور باشد؛ زیرا قابل انکار نیست. پس نتیجه، انکار وجود خدا خواهد بود. این استدلالی است که فلاسفه دین ملحد بدان متمسک شده اند که مشهورترین آنها عبارتند از: کای نیلسون، آنتونی فلو، ج. ال. مکی، هاسپرس را نیز می توان در زمره مشهورترین نام برد.
ادیان ابراهیمی (یهود، مسیحیت و اسلام) نه وجود و واقعیت شرها را انکار کرده اند و نه به دو خدا قائل شده اند، بلکه با وجود یک خدای علیم، قادر، عادل و خیرخواه به وجود شرور نیز اعتراف کرده و هیچ ناسازگاری را در این میان نمی بینند. ناگفته نماند که متکلمان هر یک از این ادیان، راه های مختلف و بعضا متناقضی را برای حل این مسأله و توجیه وجود شرور پیموده اند که ممکن است برخی از آنها با ظواهر و نصوص دینیشان وفق ندهد و البته در میان آنها راه حل های مناسب و بی اشکال نیز یافت می شود که باید در جای خود بررسی شوند. در متون مقدس یهود خداوند موجودی قادر، علیم و عادل و خیرخواه معرفی شده است:
1- قادر مطلق بودن خداوند
«به نام خداوند قادر مطلق»؛ «خداوند قادر و جبار»؛ «کیست ای ماه قدر مانند تو»؛ «یهوه» «صبایوت قدیر اسرائیل»؛ «من قدیر اسرائیل می باشم»؛ «آیا ندانسته و نشنیده ای که خدای سرمدی یهوه آفریننده اقصای زمین درمانده و خسته نمی شود»؛ «منم خدای قادر مطلق.»
2- عادل و خیرخواه بودن خداوند
«به درستی که خداوند بدی نمی کند و قادر مطلق انصاف را منحرف نمی سازد»؛ «خدای عادل و نجات دهنده غیر از من نیست»؛ «او صخره است و اعمال او کامل است؛ زیرا همه طریق های او انصاف است، خداوند امین و از ظلم مبرا و عادل و راست است.»؛ «خدا در طبقه عادلان است»؛ «راههای خداوند رحمت است»؛ «جهان سرشار از رحمت خداوند است»؛ «یهوه رحیم است»؛ «خداوند نیکوست»؛ «خداوند برای همگان نیکوست.»
3- مطلق بودن علم خداوند
«همه طریق های مرا دانسته ای»؛ «و می گویند که یاه نمی بیند و خدای یعقوب ملاحظه نمی کند؛ ای احمقان قوم! بفهمید و ای ابلهان کی تعقل خواهید کرد؛ آیا او که گوش را خلق کرد، نمی شنود؟ آیا او که چشم را ساخت، نمی بیند؟... او که معرفت را به انسان می آموزد و خداوند فکرهای انسان را می داند»؛ «وای بر آنانی که مشورت خود را از خداوند بسیار عمیق پنهان می کنند و اعمال ایشان در تاریکی می باشد و می گویند: کیست که ما را ببیند و کیست که ما را بشناسد.»؛ «اوست که چیزهای عمیق و پنهان را کشف می کند؛ به آنچه که در ظلمت است آگاه است.»؛ «و فهم او را تفحص نتوان کرد.» از سوی دیگر، نصوص زیادی را از عهد عتیق داریم که دلالت بر وجود شرها می کنند؛ یعنی هیچ گونه انکاری نسبت به وجود شر دیده نمی شود و در هیچ جا آن را پنداری و خیالی نیز تلقی نمی کند، مثلا: «شرارت در زمین بسیار است»؛ «مردمان سدوم بسیار شرور بودند»؛ «چرا شروران، زنده می مانند»؛ «شروران به هاویه برخواهند گشت»؛ «بر شرور آتش خواهد بارانید»؛ «سیلهایش خاک زمین را می برد»؛ «طوفان مهلک خواهد انداخت»؛ «بلائی را که در آن هستیم»؛ «مصیبت مثل گردباد شما را در رسد.»
در عهد عتیق برای وجود شرور چهار علت عمده معرفی شده است: 1. گناه 2. امتحان 3. درخواست شیطان برای اتمام حجت بر او همراه با نتیجه خوب 4. ظاهر بعضی از شرور، شر است ولی در واقع، خیر فراوان در آنها نهفته است.
بدیهی است که نمی توان انتظار داشت که پاسخ تمامی اشکالها را از خود کتاب مقدس گرفت. این، وظیفه متکلمان هر دین و مذهبی است که پاسخگوی شبهات باشند و در هر زمان، اشکال های پیش آمده و سؤال های جدید را جواب دهند. در بحث شرور نیز، باید دید که متکلمان یهود، برای آن چه توجیهی دارند. برجسته ترین متکلم یهود، که از قرون وسطی تا کنون پا به عرصه وجود نهاده، موسی بن میمون است. وی در بیستم مارس 1135میلادی، در قرطبه، چشم به جهان گشود و در سال 1204، در قاهره، از دنیا رفت. ابن میمون، شاگرد سه تن از علمای اسلام، یعنی ابن افلح، یکی از شاگردان ابی بکر بن صائغ و ابن رشد بوده است. مهمترین اثر فلسفی کلامی وی، کتاب دلالة الحائرین است که آن را به زبان و خط عربی نگاشته است. تأثیری که فرهنگ و فلسفه اسلامی بر ابن میمون داشته، به خوبی در این کتاب مشهود است. در بررسی رهیافت متکلمان یهود نسبت به مسأله شر، باید هر یک از مقدمه های چهارگانه تشکیل دهنده معضله را مورد توجه قرار داد:
1. قدرت مطلق خداوند
در این باره تردیدی نیست که متکلمان یهود خداوند را قادر مطلق می دانند، اما نه به این معنا که بر محالات نیز قادر باشد؛ بلکه تصریح می کنند که برخی امور از قدرت خداوند خارج است: «همه چیز، در اختیار خداوند است، جز ترس از خدا» و صریح تر از این، آن چیزی است که ابن میمون درباره محالات می گوید: «ممتنع دارای طبیعتی ثابت است که ثباتش برپاست و کار کسی هم نیست؛ به هیچ وجه نیز نمی توان آن را تغییر داد. به این دلیل، خداوند به قدرت داشتن بر آن، موصوف نمی شود. این از مطالبی است که هیچ کس از اهل نظر، در آن اختلافی ندارد.»
2. عدالت و خیرخواهی خداوند
دانشمندان یهود، خداوند را موجودی خیرخواه و عادل می دانند که هیچ گونه ظلمی نسبت به بندگان روا نمی دارد. اگر غضب می کند، در اثر گناهان بشر است و در عین حال، رحمت او را پانصد برابر بیشتر از غضبش می دانند. آنان با استشهاد به یکی از آیه های کتاب مقدس این مطلب را استنباط می کنند: «من که یهوه، خدای تو هستم غیورم و انتقام گناه پدران را از پسران، تا چهار پشت، از آنان که مرا دشمن دارند، می گیرم و بر آنان که مرا دوست دارند و احکام مرا نگاه دارند، تا هزار پشت، رحمت می کنم»؛ البته در متن عبری کتاب مقدس و همچنین ترجمه انگلیسی آن، آمده است: «تا هزاران پشت» و ترجمه فارسی آن نارسا است. ابن میمون می گوید: «به هیچ وجه نمی توان به خداوند نسبت انجام شر را داد... بلکه تمام کارهای خداوند، خیر محض است؛ زیرا او کاری نمی کند مگر وجود و هر و جودی هم خیر است.»
3. علم مطلق خداوند
از نظر دانشمندان یهود، خداوند دارای علم مطلق است. هیچ چیز از او مخفی نیست و از پیش، به نیک و بد عالم آگاهی دارد: «از آغاز آفرینش جهان، ذات قدوس متبارک اعمال نیکوکاران و بدکاران را پیش بینی کرده است.» «خداوند هر چه را که در آینده واقع خواهد شد می داند.» «همه چیز به وسیله ذات قدوس متبارک پیش بینی شده است.» «حتی پیش از آن که انسان سخنی بگوید، خداوند می داند که در ضمیر او چیست.» «همه چیز قبلا پیش بینی شده و (با وجود این) انسان دارای اختیار و آزادی عمل کامل است.»
ابن میمون نیز می گوید: «به هیچ وجه، چیزی از خدای متعال مخفی نمی ماند، بلکه همه چیز برای علم خدا، که عین ذات او است، مکشوف است و محال است که ما به این گونه ادراک، آگاهی یابیم...» و در جای دیگر می گوید: «اجماع بر آن است که صحیح نیست برای خداوند تعالی علم حادث شود تا این که الان چیزی را بداند که قبلا نمی دانست... لازمه این اعتقاد آن است که علم به عدم ها تعلق گیرد و به بی نهایت احاطه داشته باشد. پس چنین اعتقادی را داریم.»
آنچه از برخی متکلمان یهود نقل شده است، نشان می دهد که آنها وجود شرور را به خداوند سبحان نسبت نداده اند: «شری پیدا نمی شود که از بالا نازل شده باشد.» ابن میمون شرور را تماما عدمی می داند، البته عدم مضاف: «همه شرور عدم هستند که هیچ فعلی به آنها تعلق نمی گیرد، مگر از جهتی که بیان کردیم که ماده با این طبیعتی که دارد موجود شده است؛ یعنی این که همیشه همراه عدم است. از این رو، همین ماده سبب هر فساد و شری شده است. بنابراین، هر چه که خداوند این ماده را برای آن نیافرید، فاسد نمی شود و هیچ یک از شرور به آن نمی رسد.»
آن گاه، درباره شرور اجتماعی می گوید که آنها هم ناشی از عدم هستند: «تمام این شرور عظیمی که میان انسان ها اتفاق می افتد و به حسب اغراض، شهوت ها، آرا و عقاید برخی، به برخی آسیب می رسانند، به دنبال عدم هستند؛ زیرا همه آنها لازمه جهل، یعنی نبود علمند.» پس از آن به یکی از نصوص عهد عتیق استشهاد می کند و می گوید: «و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید... و شیر، مثل گاو، کاه خواهد خورد و طفل شیرخوار بر سوراخ مار بازی خواهد کرد... و در تمامی کوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهند کرد؛ زیرا جهان، از معرفت خداوند پر خواهد بود؛ مثل آب هایی که دریا را می پوشانند.»