شکی نیست که «عدالت» و قسمتی از مراتب تقوا از امور اکتسابی است که انسانهای حر و آزاد و پیراسته از بند شهوت و بردگی نفس اماره می توانند آن را به دست آورند و خود را با آن بیارایند، ولی سخن در جای دیگر است و آن اینکه: آیا مرتبه والائی از تقوا یا مرتبه کامل از علم و شناخت شکست ناپذیر، اعم از علم به عواقب گناه و یا درک عظمت و کمال خالق، در پرتو عبادت و ریاضت، قابل اکتساب است یا نه؟
دانشمندان علم کلام، عصمت را موهبت الهی دانسته اند که پس از وجود زمینه و شایستگی، به شخص معصوم افاضه می شود و هرگز قابل تحصیل و اکتساب نیست. آنچه در جهان امکان یافت میشود، موهبت الهی است: «و ما بکم من نعمة فمن الله؛ ولی نعمت همهی نعمتها خداست» (نحل/ 53)، لیکن درجات مواهب خدا فرق میکند، علل عادی بعضی از امور، فراوان و مشهود است و علل بعضی دیگر مخفی است و گرنه:
أزمة الأمور طرا بیده *** والکل مستمدة من مدده
زمام همه امور و افعال و کارها به دست حق تعالی است و هر موجود و فاعلی در ایجاد و فعلی که دارد، استمداد از حق تعالی می کند و افعال به مدد اوست.
انسان چیزی را با تفویض و اختیار مالک نمی شود که خدا در تحقق آن نقشی نداشته باشد. هر موجود ممکنی به استناد واجب یافت میشود، حتی علوم عادی هم معلمش خدای سبحان است: «علم الإنسان مالم یعلم؛ آنچه را كه انسان نمی دانست [بتدريج به او] آموخت» (علق/ 5). درس و بحث و معلم، علل اعدادی است و علت فاعلی حقیقی همهی آنها خداست و علت اعدادی سهمی اساسی ندارد، همچون شیار کردن زمین که علت اعدادی است؛ کشاورز تنها زمین را شیار کرده، بذر را به دل خاک می سپارد، ولی آن را رویش نداده، بارور نمی سازد. فاعل حقیقی که به حبهای بی جان حیات می بخشد، خداست: «ءأنتم تزرعونه أم نحن الزارعون؛ آيا شما آن را [بی يارى ما] زراعت می كنيد يا ماييم كه زراعت می كنيم» (واقعه/ 64)، اوست که بذر بی جان را دو نیم کرده رویش میدهد: «فالق الحب و النوی؛ خدا شكافنده دانه و هسته است» (انعام/ 95)، از درون، ریشه و از بیرون جوانه می رویاند و به صورت مزروع و سنبل درمی آورد.
عصمت نسبی و مطلق
عصمت به صورت مطلق و گسترده، مربوط به گروه معدودی به نام انبیا و امامان است. ولی «عصمت نسبی» یعنی مصونیت در برابر برخی از گناهان اختصاص به آن گروه ندارد و بسیاری از انسانهای شریف را نیز در بر می گیرد، این گروه از انسانها هر چند نسبت به تمام گناهان مصونیت ندارند، ولی بدون شک نسبت به برخی از آنها دارای مصونیت بوده، نه تنها انجام نمی دهند، بلکه به فکر انجام آن نیز نمی باشند مثلا گردش در خیابانها به صورت لخت مادرزاد از گناهان کبیره است که بسیاری از انسانهای شریف نه تنها آن را انجام نمی دهند، بلکه به فکر انجام آن نیز نمی افتند.
گروه زیادی از افراد نسبت به گناهانی مانند: سرقت مسلحانه در نیمه شب یا قتل انسانهای بیگناه یا انتحار و خودکشی، مصونیت دارند و دارای حالت درونی خاصی می باشند که عوامل پیدایش این نوع گناهان در محیط ذهن آنها آنچنان محکوم و مورد تنفر بوده که حتی به فکر آنها نیز می افتند.
با تصویر «عصمت نسبی» که در غالب افراد نسبت به برخی از گناهان وجود دارد، می توان به ماهیت «عصمت مطلق» و گسترده نسبت به تمام گناهان، پی برد و آن را چنین توصیف کرد: یک نیروی باطنی و یک حالت نفسانی و یک نوع تقوی و پیراستگی درونی، آنان را از اندیشه گناه تا چه رسد انجام آن، باز می دارد و اگر این حالت از آنان گرفته شود بسان افراد عادی می گردند که تنها عصمت نسبی دارند نه عصمت مطلق.
انسان میتواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد؛ عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم (علیهم السلام) نیست، البته هر پیامبر و امامی معصوم است، ولی هر معصومی پیامبر و امام نیست؛ زیرا ملکهی عصمت، در حد خود، چونان سایر کمالات وجودی، درجات دارد و مقول به تشکیک و شدت و ضعف است؛ اما آنچه انحصاری و موهبتی است و کسی نمیتواند با تلاش و کوشش آن را کسب کند، مقام نبوت و رسالت و امامت است: «...الله أعلم حیث یجعل رسالته...؛ خدا بهتر میداند رسالتش را كجا قرار دهد» (انعام/ 124).
امامان معصوم تنها دوازده نفرند ولی معصوم شدن ممکن است، همچنان که حضرت فاطمهی زهرا (علیها أفضل صلوات المصلین) دارای ملکهی عصمت بود بدون آن که دارای سمت نبوت، رسالت و امامت باشد. خداوند، سمتهای کلیدی و پستهای حساس نمایندگی از طرف خود را به هر کس، حتی به هر معصوم فعلی نمیدهد.
با تهذیب نفس و رعایت تقوا و مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطرههای نفسانی و شیطانی و با خوردن غذای حلال و مراقبه و محاسبه و...، میتوان در علم و عمل، به این ملکهی شکوهمند رسید و ارادهای پولادین کسب کرد و نسبت به آینده مصون ماند و نیز ممکن است گذشته را با کفارات و... جبران کرد اما نمیتوان آن را به گونهای ترمیم کرد که عصمت نسبت به گذشته تحصیل شود؛ چون نمیتوان واقع شده را تغییر داد، گرچه هر انسانی میتواند قبل از بلوغ، در سایهی تعلیم و تربیت و تهذیب و تزکیه به جایی برسد که در هنگام بلوغ معصوم باشد.
کسی که از تعلیم و تربیت صحیح اولیای الهی بهرهمند است، ممکن است به مقامی از عصمت نایل شود که در مسائل علمی نیز اشتباه نکند: «إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ اگر از خدا پروا داريد براى شما [نيروى] تشخيص [حق از باطل] قرار می دهد» (انفال/ 29)، فاروق محض نصیب او گردد، نه بد بفهمد و نه فهمیده ها را بد نگه دارد، گرچه ممکن است بعضی از چیزها را نداند، چون عصمت نیز مانند سایر کمالات وجودی دارای درجات و شئون و شعب است، نه این که در همهی افراد یکسان باشد. با تهذیب نفس، مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطرهها از هواجس بد، مراقبه، محاسبه، مشارطه، معاتبه و معاقبه، میتوان از ملکهی عصمت در بخش علم و عمل بهرهمند شد.
عصمت علمی و عملی گرچه هر دو موهبت است، ولی انسان میتواند زمینه ی این دو را در خود فراهم کند تا خدای سبحان که وهاب مطلق است، برابر استعداد فراهم شده، کمال عصمت را عطا کند: «واتاکم من کل ما سألتموه؛ و از هر چه از او خواستيد به شما عطا كرد.» (ابراهیم/ 34). یعنی هرچه را به لسان استعداد سئوال کردید جواب آن آماده است و خدای سبحان عطا خواهد کرد: «لکل مسألة منک سمع حاضر؛ برای هر خواستنی از تو گوشی شنوا و جوابی آماده است» (بحارالأنوار مجلسی، ج 83 صفحه 58).
برای آگاهی بیشتر نصوص دانشمندان اسلام را در این جا یادآور می شویم:
شیخ مفید می گوید: «العصمة تفضل من الله تعالی علی من علم انه یتمسک بعصمته؛ عصمت تفضلی است از جانب خدا درباره کسی که به «عصمت» او تمسک جوید» (تصحیح الاعتقاد، ص 61)
باز استاد کلام شیعه در ملحقات کتاب «اوائل المقالات» چنین یادآور می شود عصمت توفیق الهی است که به وسیله آن، انسان از هر مکروهی مصون می ماند، اعطای عصمت از جانب خدا بسان اعطای ریسمان به فرد غریق است که هرگاه به آن چنگ بزند، نجات می یابد و هرگاه او به چنین چیزی دست زد و آن را گرفت به آن عصمت گفته می شود، در غیر این صورت دارای عصمت نخواهد بود (ملحقات اوائل المقالات، ص 111).
متکلم محقق شیعه فاضل مقداد، به موهبتی بودن عصمت در«اللوامع الالهیة» تصریح کرده می نویسد: «عصمت لطف الهی است که با وجود آن صدور معصیت به خاطر نبودن داعی بر آن، ممتنع می گردد، ولی در عین حال قدرت انسان بر انجام گناه محفوظ می باشد، آنگاه از «اشاعره» نقل می کند که عصمت از نظر آنان، قدرت بر طاعت و ناتوانی از گناه است» (اللوامع الالهیة، ص 169).
استاد علامه طباطبائی «عصمت» را علم شکست ناپذیر می داند که به فرد معصوم عطا می گردد (المیزان، ج5، ص 81) در این مورد برخی از آیات، موهوبی بودن «عصمت» را به گونه ای تأیید می کنند:
در سوره ص پس از یادآوری «ابراهیم» و «اسحاق» و «یعقوب» آنان را چنین توصیف می کند: «وانهم عندنا لمن المصطفین الاخیار؛ آنان نزد ما از برگزیدگان و نیکان می باشند» (ص/ 47). همچنین قرآن درباره بنی اسرائیل (که مقصود پیامبران آنان است نه فرد فرد آنان) چنین می فرماید: «ولقد اخترناهم علی علم علی العالمین؛ آنان را از روی آگاهی بر جهانیان برگزیدیم» (دخان/ 32).
قرآن درباره «اهل بیت پیامبر» می فرماید: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس، اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ جز این نیست که خدا میخواهد آلودگى را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملا پاکیزه گرداند.» (احزاب/ 33)
آیا اراده الهى در این آیه تکوینى است یا تشریعى؟
نکته ای که باید به آن اشاره کرد، این است که منظور از اراده تشریعى همان اوامر و نواهى الهى است، فى المثل خداوند از ما نماز و روزه و حج و جهاد خواسته، این اراده تشریعى است.
معلوم است که اراده تشریعى به افعال ما تعلق می گیرد نه افعال خداوند، در حالى که در آیه فوق، متعلق اراده افعال خدا است، می گوید: خدا اراده کرده است که پلیدى را از شما ببرد، بنابراین چنین اراده اى باید تکوینى باشد، و مربوط به خواست خداوند در عالم تکوین.
افزون بر این، مساله" اراده تشریعى" نسبت به پاکى و تقوا، انحصار به اهل بیت (ع) ندارد چرا که خدا به همه دستور داده است پاک باشند و با تقوا، و این مزیتى براى آنها نخواهد بود، زیرا همه مکلفان مشمول این فرمانند.
عصمت اولیای الهی ویژگی های پیامبران نعمت های الهی تقوی ایمان قرآن کمال اختیار اراده الهی