منابع داروشناسی مشتمل بر داروهای مفرد و مرکب را به سختی می توان از منابع پزشکی تفکیک کرد، زیرا در بسیاری از کتاب های طبی، بخشی مهم به داروها اختصاص یافته است. نظریه هایی هم که شالوده داروشناسی است، از نظریه بنیایی از ساختار پزشکی جدایی ناپذیر است. هر دارویی دارای طبایعی با شدت و ضعف های متفاوت است و بر حسب طبع هر بیمار معین و درجه شدت نیاز آن طبع به این دارو، برای بازیافتن سلامتی و برقرار شدن تعادل اخلاط، توسط پزشک برای وی تجویز می شود. بنابراین، به کار بردن دارو، هم به طبیعت هر دارویی بستگی دارد و هم به مزاج بیماری که باید با آن دارو درمان شود. علاوه بر این، تجویز دارو و نتیجه تجربه فراوان و مشاهدات گسترده شخص پزشک است که او را معالجه می کند. و سرانجام باید گفت: داروشناسی اسلامی، مخزنی از تجربه و مشاهده صاحب نظرانی بی شمار است و سابقه آن به دوران پیش از اسلام می رسد.
به گواه مطالعات، ایرانیان دوره ساسانی اطلاع فراوانی از داروهای گوناگون به خصوص داروهای گیاهی داشتند و حتی اصطلاحات داروشناسی مأخوذ از زبان پهلوی در زبان یونانی موجود است. به این ترتیب، طب هندی به جهان وسیعی از مواد گیاهی و کانی دسترسی داشت که با داروهای یونانی بسیار متفاوت بود و از آن ها در درمان بیماری ها استفاده می کردند. در طب هندی، سموم و عطریات نیز علاوه بر مواد گیاهی و کانی به عنوان دارو به کار می رفت. داروشناسی اسلامی، وارث این گنجینه های ایرانی، هندی، یونانی و اسکندرانی بود. در سراسر مراحل توسعه متأخر نیز، داروهایی همچون کافور و تمبر هندی وارد قرابادین های اسلامی شد که در منابع یونانی وجود نداشت، و این جز بدان جهت نبود که مسلمانان به منابع دیگر جز یونانی دسترسی داشتند و در سرزمین هایی می زیستند که گیاهان و جانوران آن برای پزشکان قدیم یونانی شناخته شده بود.
با این همه، بدون شک، مهم ترین منبع برای داروشناسی اسلامی، کتاب دیوسکوریدس است که نسخه های عربی آن، همچون نسخه های یونانی، از نخستین کتاب های مصور شده است. کتاب وی به نام مواد پزشکی در قرن سوم هجری توسط اصطفن بن بسیل و حنین بن اسحاق تحت عنوان الحشائش فی هیولی الطب به عربی ترجمه و به زودی مرجع عمده داروشناسان و داروسازان و تأثیر آن به زودی در کتاب «فردوس الحکمه» طبری آشکار شد و رازی در کتاب «الحاوی» از آن بهره برداری کرد.
در قرن چهارم هجری حسین بن ابراهیم ناتلی این کتاب را به فارسی ترجمه کرد، و توسط مهران بن منصور مسیحی در قرن ششم هجری ترجمه عربی دیگران از آن فراهم شد. علاوه بر نفوذ غلب دیوسکوریدس، مسلمانان از رساله های دارویی جالینوس، بولوس اگینایی و دیگر نویسندگان یونانی- اسکندرانی نیز آگاه بودند و این کتاب ها را همراه با متن های سانسکریت و پهلوی به زبان عربی ترجمه نمودند. از این راه، زمینه، برای طلوع داروشناسی اسلام به عنوان یک مکتب مستقل طبی مهیا گردید.
پروفسور هوارد در قسمتی از کنفرانس درسی خود، گفته است: «خالق و مبتکر شیمی نوین و داروسازی امروزی، رازی است. باید پذیرفت که نظام جدید داروسازی، زاییده تجاربی است که رازی در روی حیوانات انجام داده است. جالب توجه این است که رازی در آزمایش های خود برای توزین اجسام مورد پژوهش، از ترازوی حساس هیدروستاتیک استفاده می کرده است. وی در مبحث مسهل ها، جیوه و املاح آن را از قبیل اسپاژیریست ها، مورد استفاده قرار می داد. رازی در درمان ها، از مشتقات سرب یا آلبوم بهره می گرفته است. وی بر تسکین درد، پماد ترکیبات تریاک نظیر پمادهای مسکن فیلون یونانی را تجویز می کرد.
او درباره دستور غذایی مریض و پرهیز غذایی، کتبی تألیف کرده است. وی به شاگردانش می گفت: وقتی می توانی مریض را از طریق غذایی معالجه کنی، دارو تجویز نکن و وقتی که می توانی از داروهای ساده برای معالجه بیمار استفاده کنی، از داروهای شیمیایی استفاده نکن.»