انتقاد نهج البلاغه از عمر به شکل دیگر است، علاوه بر انتقاد مشترکی که از او و ابوبکر با جمله «لشد ما تشطرا ضرعیها» شده است یک سلسله انتقادات با توجه به خصوصیات روحی و اخلاقی او انجام گرفته است. امام علی (ع) دو خصوصیت اخلاقی عمر را انتقاد کرده است:
اول خشونت و غلظت او؛ عمر در این جهت درست در جهت عکس ابوبکر بود. عمر اخلاقا مردی خشن و درشتخو و پر هیبت و ترسناک بوده است. ابن ابی الحدید می گوید: «اکابر صحابه از ملاقات با عمر پرهیز داشتند.» ابن عباس عقیده خود را درباره مسئله "عول" بعد از فوت عمر ابراز داشت. به او گفتند چرا قبلا نمی گفتی؟ گفت از عمر می ترسیدم.
"دره عمر" یعنی تازیانه او ضرب المثل هیبت بود تا آنجا که بعدها گفتند: "دره عمر اهیب من سیف حجاج" یعنی تازیانه عمر از شمشیر حجاج مهیب تر بود. عمر نسبت به زنان خشونت بیشتری داشت، زنان از او می ترسیدند. در فوت ابوبکر زنان خانواده اش می گریستند و عمر مرتب منع می کرد، اما زنان همچنان به ناله و فریاد ادامه می دادند، عاقبت عمر ام فروه خواهر ابوبکر را از میان زنان بیرون کشید و تازیانه ای بر او نواخت زنان پس از این ماجرا متفرق گشتند.
دیگر از خصوصیات روحی عمر که در کلمات علی (ع) مورد انتقاد واقع شده شتاب زدگی در رأی و عدول از آن و بالنتیجه تناقض گویی او بود، مکرر رأی صادر می کرد و بعد به اشتباه خود پی می برد و اعتراف می کرد. داستا نهای زیادی در این مورد هست. جمله: «کلکم افقه من عمر حتی ربات الحجال؛ همه شما از عمر فقیه ترید حتی خداوندان حجله،» در چنین شرایطی از طرف عمر بیان شده است. همچنین جمله «لو لاعلی لهلک عمر؛ اگر علی نبود عمر هلاک شده بود» که گفته اند هفتاد بار از او شنیده شده است. در مورد همین اشتباهات بود که علی او را واقف می کرد.
امیرالمؤمنین علی (ع) عمر را به همین دو خصوصیت که تاریخ، سخت آن را تأیید می کند، مورد انتقاد قرار می دهد، یعنی خشونت زیاد او به حدی که همراهان او از گفتن حقایق بیم داشتند و دیگر شتابزدگی و اشتباهات مکرر و سپس معذرت خواهی از اشتباه. درباره قسمت اول می فرماید: «فصیرها فی حوزه خشناء یغلظ کلمها و یخشن مسها... فصاحبها کراکب الصعبه ان اشنق لها خرم و ان اسلس لها تقحم؛ ابوبکر زمام خلافت را در اختیار طبیعتی خشن قرار داد که آسیب رساندن هایش شدید و تماس با او دشوار بود. آنکه می خواست با او همکاری کند مانند کسی بود که شتری چموش و سرمست را سوار باشد، اگر مهارش را محکم بکشد بینیش را پاره می کند و اگر سست کند به پرتگاه سقوط می نماید.»
و درباره شتابزدگی و کثرت اشتباه و سپس عذرخواهی او می فرماید: «و یکثر العثار فیها و الاعتذار منها؛ لغزش هایش و سپس پوزش خواهیش از آن لغزش ها فراوان بود.» در نهج البلاغه از خلیفه اول و دوم تنها در خطبه شقشقیه به طور خاص یاد و انتقاد شده است. در جای دیگر اگر هست یا به صورت کلی است و یا جنبه کنایی دارد، مثل آنجا که در نامه معروف خود به عثمان بن حنیف اشاره به مسئله فدک می کند. و یا در نامه 62 می گوید: باور نمی کردم که عرب این امر را از من برگرداند، ناگهان متوجه شدم که مردم دور فلانی را گرفتند و یا در نامه 28 که در جواب معاویه نوشته و می گوید اینکه می گویی مرا به زور وادار به بیعت کردند، نقصی بر من وارد نمی کند، هرگز بر یک مسلمان عیب و عار نیست که مورد ستم واقع شود مادامی که خودش در دین خودش در شک و ریب نباشد.