جستجو

کتمان ممدوح و نیکو

مطلبی وجود دارد و آن این است که اگرچه در صورتی که انسان قدرت و توانایی اینکه بتواند اسرار خود را مخفی کند نمی داشت نفاق را که بالاترین خدعه هاست انجام نمی داد، ولی بشر به واسطه همین توانایی که دارد می تواند از بزرگترین فضیلتها برخوردار باشد، فضیلتی که نقطه مقابل نفاق است. هر کتمانی که نفاق نیست. نفاق یعنی باطن بد و نیت بد را به قصد خدعه و فریب مردم مخفی کردن، جو فروختن و گندم نمایی کردن. عکس قضیه چگونه است؟ عکس قضیه این گونه است که انسانی به کمالاتی از معنویت رسیده باشد که اگر مردم از آن اطلاع پیدا کنند دست و پایش را می بوسند، خاک پایش را برمی دارند ولی او این کمالات را مخفی می کند و می خواهد این راز بین خودش و خدای خودش باشد، ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
داستان آن غلام را شنیده اید که در خانه امام سجاد (ع) بود. سال قحطی و سختی بود و باران نیامده بود. مردم به صحرا رفته بودند و دائما دعا می کردند و نماز می خواندند. شخصی می گوید: من غلامی را در یک غربت و تنهایی و خلوت در آنجا دیدم. نماز خواندن و عبادت او و گریه و خشوع او و مناجاتی که با حق کرد و دعایی که کرد مرا مجذوب کرد. من شک نکردم که بارانی که آمد از دعای او بود. دنبالش را گرفتم و تصمیم گرفتم هرطور که هست او را دراختیار بگیرم برای اینکه غلام او بشوم. خدمت امام زین العابدین (ع) رفتم و عرض کردم: من می خواهم این غلام را از شما بخرم نه برای اینکه غلام من باشد بلکه برای اینکه مخدوم من باشد و خدمتگزار او باشم. غلام را حاضر کردند. وقتی او را خریدم، نگاه حسرتباری به من کرد و گفت: تو چه کسی هستی که مرا از مولایم جدا کردی؟ گفتم: قربان تو، من تو را برای این نخریدم که تو را خدمتگزار خودم قرار بدهم، بلکه برای این خریدم که خدمتگزار تو باشم. من در تو چیزی دیدم که در کس دیگری ندیدم. جز برای اینکه خدمتگزار تو باشم هیچ قصد و غرضی نداشتم. من می خواهم از محضر تو بهره ببرم و بعد جریان را به او گفتم. تا جریان را گفتم رو کرد به آسمان و گفت: خدایا این رازی بود بین من و تو. من نمی خواستم بندگان تو از آن اطلاع پیدا کنند. حال که بندگانت را مطلع کرده ای خدایا مرا ببر. همین را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
بشر قدرت کتمان کردن دارد، اما چه چیزی را باید کتمان کند؟ یکی بدی را کتمان می کند و تظاهر به خوبی می کند و دیگری از این قدرت و از این کمال و توانایی به این نحو استفاده می کند که اسرارش را که اگر مردم اطلاع پیدا کنند او را به عرش برین می رسانند از مردم پنهان نگاه دارد. در سوره بقره آیه 273 قرآن کریم درباره بعضی از فقرا چنین آمده است: «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف؛ به خاطر مناعتی که دارند، ناآگاه آنها را توانگر می پندارد». این نقطه مقابل نفاق است. بعضی از فقرا به واسطه اینکه عفیف هستند آنچنان روی فقر و ناداری خودشان را می پوشانند و نمی خواهند کسی بفهمد که آنها فقیر هستند که مردم خیال می کنند آنها اغنیا هستند. پس نه این است که اگر ظاهر با باطن فرق داشته باشد مطلقا بد است. اگر انسان کاری کند که باطنش از ظاهرش بهتر باشد و همیشه کوشش کند که ظاهرش یک درجه پایین تر از باطنش باشد خیلی هم خوب است و برای انسان کمال است. آنچه که اسمش نفاق است فریب است، خدعه است، گول زدن مردم است.

منابع

  • مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- صفحه 112-110

کلید واژه ها

اخلاق انسان نفاق داستان اخلاقی تربیت عزت نفس

مطالب مرتبط

نظر شهید مطهری در مورد معیارهای اخلاق اسلامی اهمیت کیفیت اعمال انسان نزد خداوند نتیجه تربیت بر مبنای ترس و سخت گیری گنج واقعی نتیجه عبادتهای بی روح و کم مایه ایثار فلسفه زهد اسلامی ضرورت برخورد باعقاید باطل از نظر قرآن

اطلاعات بیشتر

معنا و مفهوم نفاق

ابزار ها