جستجو

لزوم مشخص بودن ملاک پیشرفت و تکامل جامعه

ابتدا باید خود کمال و استعدادهای انسان را تعریف کرد و بعد کمال جامعه را که همان کمال انسان است، مشخص کرد که جامعه در چه نظامی می تواند انسان را به نهایت استعدادهای خودش، به کمال فرهنگی خودش، به کمال اخلاقی خودش، به کمال معنوی خودش برساند. بعضی از مکاتب گذشته از اینکه برای پیشرفت و کمال هیچ تعریفی ندارند، پیشرفت برای این ها مثل یک امر کورکورانه است که تدریجا بشر به نقطه ای می رسد، یک وقت هست که انسان از اینجا که حرکت می کند یک هدف مشخص و یک مسیر مشخصی دارد، می رود و یک وقت انسان همین قدر جلویش یک مقدار باز است، می گویید کجا می روی؟ می گوید عجالتا به آنجا بروم تا بعد ببینم کجا بروم آنجا که رفت تصمیم می گیرد بعد کجا برود، و همین طور.
اگر در جامعه ای هدف ها تدریجا متغیر باشد آنگاه هدف که متغیر است راه مشخص نیست. حال از کجا که این پیشرفت باشد؟! آیا به دلیل اینکه ما به آنجا که رسیدیم آنجا تصمیم می گیریم؟! اگر پیشرفت را یک امر جبری می دانست آنچنان که مارکسیست ها دانسته اند که این قبول ندارد یعنی می گفت هر مرحله بعدی جبرا نسبت به مرحله قبلی پیشرفت است و نمی تواند پیشرفت نباشد، آن طور که آنها برایش فرمول درست کرده اند، اگر چنین می بود نوعی برهان فلسفی بود بر پیشرفت بدون آنکه خود پیشرفت محسوس و ملموس باشد یا آثارش مشاهده شود، می گفتیم بسیار خوب، به دلیل اینکه آن مرحله، بعد از این مرحله است حتما پیشرفت است. در آن صورت مسأله زمان (زمان تقویمی)، به این شکل بود که همیشه ما تاریخ را باید در نظر بگیریم، هر چه بر حسب تقویم دیرتر پیدا شده نسبت به آنچه که تقویما مقدم است کامل تر است، و این حرف مفتی است. در آن صورت انحطاط نباید در عالم وجود داشته باشد و حال آنکه، انحطاط وجود دارد، زیرا برخی از جامعه ها به یک مرحله ای که می رسند به انحطاط کشیده می شوند و بعد در جای دیگری می بینید که تکامل شروع می شود. بنابراین صرف اینکه آن زمانا بعد از این است نمی تواند مقیاس باشد. پس مقیاس دیگری باید داشته باشیم، مثلا بگوییم از این نقطه رفتیم به آن نقطه، دیدیم قدرتمان بیشتر شد، حالا که قدرتمان بیشتر شد، چون ملاک قدرت است پس ما به کمال رسیدیم. بعد می رویم نقطه دیگر، اگر دیدیم به قدرت بیشتری رسیدیم به کمال بیشتری رسیده ایم. در این صورت یک معیار در دست داریم یک وقت ما معیاری در دست داریم به نام قدرت، معیاری داریم به نام حکمت، معیاری داریم به نام آزادی، معیاری داریم به نام برابری، در این صورت می توانیم قضاوت کنیم و الا همینطور بگوییم هدف ها تدریجا مشخص می شود و وقتی بپرسند جامعه به کدام سو می رود، بگوییم به "نمی دانم کجا" و به "ناکجا آباد" می رود اصطلاحی است که یکی از فرنگی ها دارد ولی این کمال است، در این صورت این سؤال مطرح می شود که به چه دلیل کمال است؟! اینها می خواهند تکامل را نسبت به آینده قبول کنند بدون اینکه راه و مقصد، خط سیر و هدف را نشان بدهند، و این نمی شود. اگر ما بخواهیم قبول کنیم که در آینده تکامل هست، اول باید کمال و تکامل را تعریف کنیم، راه و مقصد را مشخص کنیم، بعد هم دلیل بیاوریم که جامعه در این مسیر و به سوی این مقصد می رود، تا قبول کنیم کمال است پس ما نمی توانیم مطمئن باشیم که جامعه در آینده رو به کمال می رود مگر آنکه قبلا کمال را کاملا تعریف کرده و راه رسیدن به آن را مشخص کرده باشیم و بعد بگوییم جامعه در آینده در این راه و به سوی این هدف می رود پس جامعه متکامل است اما هیچ معیاری برای کمال به دست ندهیم، همین قدر بگوییم جامعه رو به پیشرفت است. آیا جامعه انسانی که به سوی یک تکاملی پیش می رود هدف دارد و متوجه آن تکامل است، چنانکه طبیعت که رو به تکامل می رود، اگر در مسیر انحرافی قرار بگیرد برمی گردد به حالت تعادلش، گاهی از این طرف می افتد برمی گردد به تعادل، گاهی از آن طرف می افتد برمی گردد به تعادل، ولی با اینکه راه های مارپیچی طی می کند در نهایت امر به سوی آن هدف تکاملی خود پیش می رود، آیا جامعه هم همین جور است؟
می گوید: الهیون، قائل به چنین چیزی هستند و از غیر الهیون نیز هگل که معتقد به روح مطلق بود قائل به چنین مطلبی بوده است (که آن هم یک مطلب خیلی اساسی است و به همین سادگی ها نمی توان آن را رد کرد)، مسأله ای که اکنون همه ادیان راجع به حضرت حجت پیش بینی می کنند که عدل کامل، صلح کامل، رفاه کامل، سلامت کامل و امنیت کامل برقرار خواهد شد، همان پیش بینی تکامل تاریخ و تکامل بشریت است، یعنی زندگی بشر در آینده منتهی می شود به عالی ترین و کامل ترین زندگی ها که از جمله آثاری که در آن هست آشتی انسان و طبیعت است و آن این است که زمین تمام معادن خود را در اختیار انسان قرار می دهد، آسمان تمام برکات خود را در اختیار انسان قرار می دهد و همه اینها خود تکامل تاریخ است.

منابع

  • مرتضی مطهری- فلسفه تاریخ- صفحه 244-242-184

کلید واژه ها

جامعه شناسی کمال تمدن فلسفه اختیار

مطالب مرتبط

اختیار، امتیاز بزرگ انسان نقد و بررسی نظر اگزیستانسیالیست ها ضرورت و اهمیت گفتگو از دیدگاه فلاسفه ضرورت حشر حیوانات و انسانها به سوی خدا نظر علامه طباطبایی درباره غرب قلمرو آزادی در حقوق فرهنگ از دیدگاه دایرة المعارف ژاپن

اطلاعات بیشتر

کمال انسان در تفکر متجدد مبهم بودن ملاک تکامل جامعه معنا و ملاک های تکامل در تاریخ اثر ظهور انسان کامل بر طبیعت

ابزار ها