جستجو

توجه بیکن و دکارت به ماده منطق

پس از معلوم شدن نارسایی های منطق، علمای جدید آمدند گفتند که ما باید دنبال این مطلب برویم که مواد فکرمان صحیح باشد، از اول مواد غلطی استفاده نشود. حتی آمدند تحقیر کردند و گفتند اینکه ارسطو دنبال مهندسی فکر رفته اصلا چندان به آن احتیاجی نیست، هر کسی به حکم فطرت خودش این مقدار را می فهمد، مهندسی فکری این قدر درس خواندن نمی خواهد، ماده باید صحیح باشد. اهمیت زیادی که فرانسیس بیکن و دکارت در دنیا پیدا کرده اند روی این جهت است. گشتند که ببینند چه راهی پیدا می کنند که ماده های فکر، غلط از آب در نیاید. البته اروپا به طور کلی هر چیزی که می گویند ولو در دنیای علم و فکر سابقه هم داشته باشد، غالبا به خودشان نسبت می دهند؛ یعنی حاضر نیستند قبول کنند که در گذشته هم چنین چیزی بوده است.
در تاریخ فلسفه می بینیم مثلا بیکن در اینجا یک بیانی دارد می گوید چند چیز است که بشر را به خطا می اندازد. (او همان خطای مادی را می گوید، به خطای صوری هیچ کار ندارد). بت های طایفه ای، بت های شخصی که ممکن است یک فرد بالخصوص گرفتارش باشد، بت های بازاری که مقصود بت های اجتماعی است، دیگر بت های نمایشی. او هر مکاتب فلسفی را یک نمایشنامه فرض می کند. مکتب های فکری دنیا که اسباب اشتباه بشر می شود، اینها را "بت ها" اصطلاح می کند. اولا می گوید طبیعت بشر یک طبیعت خاصی است که یک بتهایی برای خودش می سازد که فکرش را به غلط می برد، بعد هم بت شخصی و بازاری و غیره.
دکارت به یک مسائل دیگری توجه کرد. آنچه که دکارت در درجه اول توجه کرد که باید جزو مفاخر او شمرد این است که به همین نکته پی برد که اشتباه علماء و فلاسفه بیشتر در این است که در قضاوت خودشان عجله می کنند. وقتی می خواهند به ماده ای استناد کنند، قبل از آنکه آن ماده آنچنان برایشان روشن باشد که راه احتمال مخالف به کلی مسدود باشد، لاقیدی به خرج می دهند. همین قدر که یک مطلب در ذهنشان کمی روشن شد کافی می دانند و فورا آن را پایه فکر قرار می دهند. لهذا در اولین قاعده از چهار قاعده فکری خودش گفت: من پس از این تا چیزی برایم روشن نباشد، آنچنان روشنایی ای که هر کاری بخواهم بکنم که در آن شک بکنم نتوانم شک بکنم و راه احتمال خلاف بر من بسته باشد، آن فکر را نمی پذیرم. بعد دو سه قاعده دیگر گفت که دنبال این یک قاعده است، و بعد گفت بنابراین من مسائل را تحلیل می کنم یعنی تجزیه می کنم تا بتوانم اجزایش را یک به یک بررسی کنم ببینم روی آنها یقین دارم یا احتمال خلاف می دهم. بعد از تحلیل باز ترکیب می کنم. در ترکیب هم مراقبت می کنم که روی اصول صحیحی ترکیب بشود. بعد استقصا می کنم که چیزی از نظر من دور نمانده باشد و..، ولی ریشه اش همان یکی است.
علیرغم این انتقادات و ایرادها علمای جدید نتوانسته اند برای منطق ماده مثل منطق صورت قاعده درست کنند و شاید هرگز قاعده پذیر هم نباشد؛ یعنی فقط یک نوع تذکرات است. آقای بیکن تذکر می دهد که بدان بشر در معرض این خطا هست، پس این خطا را نکن. هواهای نفسانی در فکر و عقیده تأثیر دارد، گاهی آنچه که تو می گویی زبان هوای نفست است نه زبان فکر و عقلت، متوجهش باش. متوجه بت بازار باش، این چیزی که می گویی تلقین اجتماع است نه فکر عقل تو، پس مواظبش باش. آنچه که می گویی فکر تو نیست، تحت تأثیر اکابر و اسلاف قرار گرفته ای و مطلب را قبول کرده ای. اگر عظمت آنها را دور بریزی می بینی یقین نداری، پس مواظبش باش.

منابع

  • مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 249-248

کلید واژه ها

فلسفه نظریه دکارت فلاسفه علم منطق

مطالب مرتبط

تفکر دیالکتیکی در خصوص طبیعت زمان در نظریه حرکت جوهری خلاصه نظر حکما و دانشمندان راجع به زمان فطریات انسان از نظر فلاسفه اسلامی در فلسفه چه می آموزیم و بهره ما از آموزش آن چیست؟ (2) دیدگاه شلایرماخر درباره هرمنوتیک بحثی پیرامون اشتدادی بودن حرکت جوهری

اطلاعات بیشتر

تفاوت منطق صورت با منطق ماده

ابزار ها