نهضت شعوبی گری تدریجا یک مسیر انحرافی پیدا کرد. در مسیری افتاد که نهضت قومیت عربی افتاده بود، یعنی در مسیر تفاخرات قومی و نژادی و نفوق نژاد ایرانی بر سایر نژادها خصوصا بر نژاد عرب افتاد و احیانا از حدود نژادپرستی تجاوز کرد و تا زندقه کشیده شد.
ولی همین که شعوبی گری به این مرحله رسید، توده مردم ایران و علمای با تقوای ایرانی شعوبی گری را سخت محکوم کردند و از آن تبری جستند، یعنی بار دیگر با یک عکس العمل اسلامی از طرف ایرانیان در مقابل یک انحراف که از میان خودشان برخاسته و رشد کرده بود مواجه می شویم. علت شکست شعوبی گری هم همین بود. اگر ایرانیان مسیر اولی را حفظ می کردند، خدمت بزرگی به جهان اسلام عموما و خودشان خصوصا می کردند. برخی از ایرانیان آنچنان از این نوع شعوبی گری ناراحت و متأسف بودند و آن را خطری برای اسلام تلقی می کردند که علی رغم نژاد و قومیت خودشان به اعراب تعصب می ورزیدند و این یکی از شگفتی های تاریخ و از نشانه های نفوذ عمیق اسلام در روح ایرانی است.
زمخشری صاحب کتاب "کشاف" از اکابر علمای ایران و از نوابغ روزگار است، وی اصلا اهل خوارزم خراسان است و به مناسبت اینکه عمر خویش را در مجاورت بیت الله گذراند و مجاور کعبه بود لقب "جار الله" یافت، این مرد مقدمه "کتاب المفصل" خویش را که در نحو و صرف است چنین آغاز می کند:
«الله احمدعلی ان جعلنی من علماء العربیة وجبلنی علی الغضب للعرب و العصبیة، وابی لی ان اتفرد عن صمیم انصارهم وامتاز وانضوی الی لفیف الشعوبیة وانحاز، و عصمنی من مذهبهم الذی لم یجد علیهم الا الرشق بالسنة اللاعنین و المشق بالسنة الطاعنین؛ تنها خدای را سپاس می گزارم که مرا از دانشمندان فن ادب عربی قرار داد و در سرشت من طرفداری از عرب را به ودیعت نهاد، به لطف خودش نخواست که من از یاران جدی آنها جدا و بر کنار بمانم و در دام شعوبیه گرفتار آیم. مرا حفظ کرد از مذهب شعوبیه که سودی به آنها نبخشید جز تیر باران شدن با زبان لعنت کنندگان و پاره پاره شدن با نیزه طعن زنندگان.» از جمله اخیر زمخشری معلوم می شود که شعوبی گری از نظر توده ایرانی آن اندازه محکوم و مردود بوده است که نصیب طرفدارش جز لعنت و نفرین و ملامت نبوده است.
ثعالبی نیشابوری صاحب کتاب "یتیمة الدهر"، متوفی در سال 429 هجری قمری که او نیز از اکابر و مفاخر علمای مسلمان ایران است، مانند زمخشری، بلکه بیشتر و به حد افراط، در مقدمه کتاب "سر الادب فی مجاری کلام العرب" علیه شعوبیه و به نفع اعراب شعار می دهد و مانند یک عرب متعصب از فضیلت و تقدم عرب بر غیر عرب دم می زند.
پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر گرامی (ص)، چنین می گوید: «هر کس خدا را دوست بدارد، پیامبرش محمد مصطفی (ص) را نیز دوست می دارد و هر کس که پیامبر را دوست بدارد عرب را دوست می دارد و هر که عرب را دوست بدارد زبان عربی را که بهترین کتاب ها بر بهترین انسان ها به آن زبان نازل شده است دوست می دارد و هر که زبان عربی را دوست بدارد به آن اهتمام می ورزد، هر کس که خداوند او را به اسلام هدایت کند معتقد می شود که محمد (ص) بهترین پیامبران، اسلام بهترین طریقه ها و عرب بهترین ملت ها، و زبان عربی بهترین زبان ها است.»
نقد نظر ثعالبی در خصوص تقدم اعراب بر سایر ملت ها:
نظر ثعالبی درباره اینکه "عرب بهترین ملت هاست" نظر نادرستی است، هیچ ملازمه ای نیست میان اینکه کسی به اسلام ایمان داشته باشد و میان اینکه معتقد شود عرب بهترین قوم است، بر عکس این طرز تفکر بر ضد ایمان و اسلام است. ملازمه از آن طرف است، یعنی ملازمه است میان ایمان به اسلام و ایمان به اینکه هیچ قومی از قوم دیگر به موجب قومیت برتر نیست، برتری به حکم صریح قرآن کریم یا به علم است: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون»؛ «آیا کسانی که اهل دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند؟» (زمر/ 9)
و یا به تقوا است: «ان اکرمکم عند الله اتقیکم»؛ «همانا گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.» (حجرات/ 13)
و یا به عمل و مجاهدت است: «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما»؛ «خداوند مجاهدان را بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده است.» (نساء/ 95)
علاقه به زبان عربی نیز بر خلاف ادعای ثعالبی و صغرا و کبرایی که ترتیب داده است مولود علاقه به قوم عرب نیست، بلکه مستقیما مولود علاقه به قرآن کریم و رسول اکرم (ص) است. ولی این مسیر انحرافی که برای امثال ثعالبی پیدا شده است عکس العمل افراطی ای شعوبیه است. ابوعبیده معمر بن مثنی که از متکلمین معروف قرن دوم است و ایرانی است نیز تعصب عربی دارد و عجم را تحقیر می کند. کتابی از او یاد می شود به نام "مقاتل فرسان العرب".
دفاع مسعودی از ایرانیان در مقابل تعصب عربی ابوعبیده:
از آن طرف، مسعودی مورخ معروف عرب، صاحب کتاب "مروج الذهب" و کتاب "التنبیه و الاشراف"، که از نوادگان عبدالله بن مسعود صحابی بزرگوار معروف است و در نیمه اول قرن چهارم وفات یافته است، به معارضه با ابوعبیده بر می خیزد و کتابی به نام "مقاتل فرسان العجم" تألیف می کند، مسعودی در کتاب التنبیه والاشراف (ص49) در ذکر ملوک ساسانی می گوید:
«بیست و چهارم شهر براز است که چهل روز سلطنت کرد و ما داستان او و علت کشته شدنش و کشته شدن غیر او از شجاعان و دلاوران ایرانی را، از کسانی که فضیلت و شجاعت و تاریخچه های پر افتخارشان مورد اتفاق است، در کتاب خویش به نام "مقاتل فرسان العجم" که بر ضد کتاب "مقاتل فرسان العرب" ابوعبیده معمربن مثنی تألیف کرده ایم، نوشته ایم.»
مسعودی عرب مسلمان، به حکم اینکه می بیند بی انصافی له اعراب و علیه ایرانیان صورت گرفته است به نفع ایرانیان کتاب تألیف می کند. این نیز از شگفتی های اسلام است.
اسلام تاریخ قوم عجم قوم عرب تبعیض نژادی جامعه شناسی دین مورخان