قرآن کریم در سوره کوچکی که به نام سوره عصر نامیده می شود، ضمن یک قسم می فرماید: بشر جز با داشتن چهار خصلت زیانکار و بدبخت است: اول ایمان، دوم عمل درست و صحیح، سوم تشویق و وادار کردن افراد یکدیگر را به حق، چهارم تشویق و توصیه افراد یکدیگر را به خویشتن داری و استقامت و صبر. اینها چهار رکن و چهار ستون کاخ سعادت بشر می باشند.
اما رکن اول یعنی ایمان، این رکن، اساسی ترین رکن حیات انسانی است. انسان از آن جهت که انسان است نمی تواند بدون ایمان زندگی خوش و مقرون به آسایشی داشته باشد. حرکات و فعالیتهای انسان همین قدر که از حدود خورد و خواب و خشم و شهوت و لذتهای آنی تجاوز کرد نقطه اتکائی لازم دارد. بدون آن نقطه اتکاء، نه حرکات و فعالیتهای انسان نظم و انضباطی به خود می گیرد و نه مقرون به نشاط و رغبت خواهد بود. ما اگر حیوانی را مثلا اسبی یا گوسفند یا آهویی را در نظر بگیریم، به طور واضح احساس می کنیم که احتیاجی به آنچه ما آن را ایمان می نامیم ندارد، زیرا کارها و حرکتها و فعالیتهای این حیوان بسیار محدود و محصور است؛ آب خوردنی است و علف خوردنی و جست و خیزی و حداکثر مراقبت فرزندی. هادی حیوان و محرک او و نقطه اتکاء او در این اعمال همان غریزه طبیعی ابتدایی وی است، تشنه یا گرسنه می گردد، بدون معطلی و بدون هیچ گونه تردید یا تزلزلی دنبال آب و علف خود می رود. اگر فرزند آدم شعاع حرکات و کارهایش محدود بود به حرکات طبیعی و غریزی، او نیز برای کارهای خود نقطه اتکائی جز غرایز اولی و طبیعی خود نداشت، اما چه باید کرد که شعاع اعمال و حرکات لازم و ضروری فرزند آدم خیلی طولانی تر از اینهاست، به جهت اینکه اولین چیزی که انسان را با حیوان فرق می گذارد این است که زندگی وی اجتماعی است. زندگی اجتماعی سبب شده که انسان از وجود دیگران بهره های بی حساب ببرد و به همین دلیل وظایف و تکالیفی در برابر جامعه به عهده دارد. آنجا که پای انجام وظایف و تکالیف اجتماعی است دیگر غریزه و طبیعت حکمفرما نیست و آن سهولت و آسانی و بلکه لذت و بهجتی که در انجام کارهای طبیعی هست در اینجا وجود ندارد. در اینجا بشر فقط سنگینی بار وظیفه و تکلیف را روی دوش خود احساس می کند و بالاتر اینکه احساس می کند که انجام وظیفه و تکلیف در بسیاری از موارد بر خلاف طبیعت و میل و غریزه شخصی است. وظیفه از او راستی و امانت و فداکاری و انصاف و عدالت و تقوا و عفت و پاکدامنی می خواهد و طبیعت شخصی وی بر عکس حکم می کند که برای جلب لذت و منفعت شخصی، دروغ بگوید و فضایل را کنار بگذارد. این نقطه اتکاء که ایمان نامیده می شود، همان رکن اول از چهار رکن سعادت بشر است که قرآن مجید ذکر کرده است.
رکن دوم، عمل صحیح و شایسته است. ممکن است مردمی ایمان داشته باشند اما عمل صحیح نداشته باشند. ابتدا تصور این مطلب مشکل به نظر می رسد که چگونه ممکن است که ایمان باشد و تجلیات وی که عمل صالح است نبوده باشد. اما نباید تعجب کرد، زیرا گاهی مردمی ایمان به مبادی عالیه دارند، به خدا و پیامبران و کتب آسمانی و اولیاء دین اعتقاد و ایمان دارند ولی در اثر بعضی انحرافات و اشتباهات گمان می کنند که تنها ایمان داشتن کافی است و عمل اهمیت چندانی ندارد، و یا ممکن است مردمی عمل بکنند و عملشان متکی به ایمان و عقیده باشد ولی در تشخیص عمل اشتباه کرده باشند، یعنی یک سلسله اعمال را به حکم ایمان و عقیده خود انجام بدهند که هیچ اثر و فایده ای بر آن اعمال مترتب نگردد. چه بسیار دیده می شود که مردمی از روی عقیده و ایمان زحمتها می کشند و تلاشها می کنند اما بیهوده، به گونه ای که کوچک ترین اثر نیکی بر اعمال اینها مترتب نیست.
رکن سوم سعادت بشر عبارت است از تشویق و تحریک افراد، یکدیگر را به ملازمت ایمان و حق و عمل شایسته. افراد جامعه نه تنها می بایست ایمان داشته باشند و نیکو عمل کنند، بلکه باید به انواع وسایل قولی و عملی یکدیگر را به ایمان و عمل صالح توصیه و تشویق کنند و جامعه خود را باید طوری بسازند که دائما افراد، تحت تلقین کارهای خیر واقع گردند، نه آنکه خدای ناخواسته وضع جامعه به صورتی در آید که افراد دائما تحت تلقین بدکاری و فساد قرار گیرند.
رکن چهارم، توصیه و تشویق به صبر و استقامت و پایمردی است. چرخ روزگار همیشه بر وفق مراد اشخاص نمی گردد و تندباد حوادث همواره در جهت موافق حرکت کشتی حرکت نمی کند. باید در مقابل حوادث و ناملایمات ایستادگی و پایداری کرد و باید افراد دائما یکدیگر را به صبر و استقامت و پایداری توصیه و تشویق کنند. قرآن کریم می فرماید اگر مردم بر راه حق استقامت بورزند ما از دریای رحمت خود آب فراوان نصیب ایشان خواهیم کرد.
انسان سعادت ایمان عمل صالح قرآن جامعه اسلامی صبر پند و اندرز