جستجو

تاریخ از دیدگاه مارکسیسم

مارکسیست ها کوشش دارند تاریخ بشریت را سیاه و ظلمانی جلوه دهند، تاریخ را تاریک معرفی کنند، آنها فقط فجر تاریخ، یعنی دوره اشتراک اولیه را نورانی به حساب می آورند و همچنین نهایت تاریخ یا دوره کمون ثانویه را! و تمام تاریخ بشریت را از بدو پیدایش مالکیت خصوصی، دوره حکومت باطل و ظلم و فساد و شرارت و خونریزی و خدعه و نیرنگ و دروغ می پندارند و جریان های حقیقی را که در تاریخ بشریت پیدا شده چنین توجیه می کنند که این جریان ها نیرنگ بوده است، ظلمتی بوده است بر روی ظلمت ها، حتی ادیان و پیامبران نقشی نداشته اند، اینها بشر را نساخته اند، بشر اینها را ساخته و اینها وسیله ای بوده اند در دست بشر برای ظلم ها، تحمیق ها، تریاک توده ها اگر کسی دم از عدالت و حق زده حتما کاسه ای زیر نیم کاسه اش بوده است مگر چنین چیزی امکان دارد که در دوره مالکیت خصوصی کسی واقعا طرفدار حق و حقیقت و عدالت باشد؟
البته گاهی مارکسیست ها قبول می کنند که در تاریخ نهضت هایی از طرف محرومان می شده (هر چند محرومان طرفدار حقوق خودشان بوده اند نه طرفدار عدالت، منتهی اگر عدالت اجرا شود با حقوق آنها تطبیق می کند) ولی این نهضت ها در دوره ای که تولید، مالکیت خصوصی یا برده داری و یا فئودالیسم و بورژوازی را ایجاب می کرده، نمی توانسته به نتیجه برسد، مانند حرکت بر خلاف مسیر آب که نمی تواند نتیجه بدهد.
رو بنا به طور موقت و قشری می تواند بر خلاف زیر بنا حرکت کند اما نه برای همیشه اگر هم احیانا برقی در تاریخ به سود بشریت جهیده خیلی موقتی بوده و بعد خاموش شده و ظلمت دوباره حاکم شده و آنچه آمده بوده تا قاتق نان بشر باشد، بلای جان او شده است.
مذاهب هر چند توانستند تأثیرات محدودی داشته باشند اما هیچ گره کوری را از زندگی بشر باز نکردند شبیه مدینه فاضله افلاطون که چون طرحی ایده آل و ذهنی و غیر عملی بود هیچکس و حتی خود افلاطون آن را پیاده نکرد پس این جریان ها حکم لحظه را دارد، اگر امام علی (ع) پنج سال خلافت کرد و عدالت گستری نمود، این پنج سال حکومت علی (ع) در مقایسه با تاریخ بشریت حکم یک ثانیه را دارد و به حساب نمی آید، آنچه بر کل تاریخ حاکم بوده ظلم ها و تاریکی ها بوده است.
این یک نوع مبارزه زیرکانه مارکسیست هاست که گاهی مذهبی ها هم از روی نادانی گول آن را می خورند. این یکی از آن نقشه ها و طرح های طرارانه آن هاست برای بی اعتبار جلوه دادن مذهب چون آنکه در تمام طول تاریخ منادی حق و عدالت بوده، آنکه به حمایت مظلومین و اهل حق برخاسته، فقط مذهب بوده، حتی فیلسوفان قدیم هم به این قبیل مسایل فکر نمی کردند در مذهب بوده که عدالت مطرح شده، مبارزه با ظلم مطرح شده، راستی و درستی مطرح شده، برابری و برادری مطرح شده و این بزرگترین دروغ و تهمت به تاریخ است.
عاشورا، دو چهره سیاه و سفید
من در یک سخنرانی تحت عنوان "حماسه حسینی" از بعضی روضه خوان ها و منبری ها انتقاد کردم، گفتم این حادثه عاشورا دارای دو صفحه است، دو چهره دارد، یک صفحه سیاه و یک صفحه سفید سکه ای است که دو رو دارد در یک طرف ظلم و جنایت و بی رحمی و نامردمی و قساوت است قهرمان این صفحه ابن زیاد است و عمر سعد و شمر و سنان بن انس و حرمله کوفی و همین طور که این صفحه از سیاه ترین صفحات تاریخ است، طرف دیگر آن از درخشان ترین صفحات تاریخ است در آن صفحه، ما ایمان می بینیم و حقیقت و توکل و مجاهدت و صبر و رضا.
قهرمانان این صفحه خود امام حسین (ع)، برادران امام حسین (ع)، فرزندان امام حسین (ع)، برادر زادگان امام حسین (ع) و اصحاب امام حسین (ع) هستند، اگر قسمت های زیبای این صفحه را در مقابل قسمت های زشت آن صفحه قرار دهیم، نه تنها کمتر نیست بلکه بر آن می چربد، ولی بعضی منبری ها مثل اینکه عادت دارند صفحه سیاه تاریخ عاشورا را برای مردم بازگو کنند، گویی این تاریخ اساسا صفحه سفید ندارد، مثل اینکه امام حسین (ع) و اصحاب و یاران او مردمی بودند که فقط نفله شدند، افرادی بودند که مظلوم واقع شدند و هیچ قهرمانی نداشتند در حالی که همان طور که گفتیم قضیه دو طرف دارد و طرف زیبای آن بر طرف زشت آن می چربد.
این ایراد، عین ایرادی است که به تاریخ نویس های ماتریالیست وارد است که کوشش می کنند صفحات تاریخ بشریت را سیاه سیاه جلوه دهند، چون بر خلاف فلسفه آن هاست که زیبایی ها را نشان دهند اگر زیبایی ها را نشان دهند ماتریالیست های تاریخی باطل می شود آنها می گویند انسان، از زمانی که مالکیت پیدا شد از انسانیت خودش خارج شد و به اصطلاح مارکس از خود بیگانه و مسخ شد!
استثمارگر به شکلی از انسانیت خارج شد و استثمار شده به شکل دیگر انسان آن وقت انسان بود که در دوره اشتراک اولیه بود و آن وقت به انسانیت خودش بازگشت می کند که به اشتراک ثانوی برسد در بین این دو دوره انسان از انسانیت بیرون رفته و تاریخ او نمی تواند نقطه درخشانی داشته باشد.
پس چه باید کرد؟ باید صبر کرد تا اتوبوس تاریخ، مراحل خود را بگذراند و به مقصد خودش برسد و آن، وقتی است که ابزار تولید جبرا سوسیالیسم و اشتراکیت را ایجاب کند پس در ایجاد سوسیالیسم و حق و عدالت، بشر نقشی ندارد و نمی تواند آن را جلو یا عقب ببرد، باید خود به خود مانند یک جریان خود کار طبیعی پیش برود و زمانش برسد وقتی زمان و دوره و تاریخش رسید خودش به وجود می آید.

منابع

  • مرتضی مطهری- حق و باطل- صفحه 31-34

کلید واژه ها

جامعه شناسی زیبایی مذهب تاریخ عاشورا تجربه مارکسیسم

مطالب مرتبط

نقد مثلث هگلی در بینش دیالکتیکی تفاوت میان تحول تاریخی و تطور تاریخی نظریه ادواری بودن تاریخ اصل تأثیر متقابل کار و اندیشه و تقدم اندیشه بر کار بیان و نقد نظر تأثیر نوابع بر روند تاریخ وقایع تاریخی و تحولات اجتماعی در اندیشه مارکسیسم وضعیت آزادی مذهب در زمان شاپور اول

اطلاعات بیشتر

حق و باطل و ماتریالیسم تاریخی اصالت اجتماع و فقدان تز اصلاحی

ابزار ها